Mani
Mani
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

شروع..

دفتر جدید آبی رنگ ساده اش را باز کرد. نفس عمیقی کشید و بوی صفحات تازه به مشامش خورد‌.

بعد از بوی خاک باران خورده ، بهترین چیزی بود که میتوانست بو کند.

روان نویس خردلی خود را برداشت و شروع به نوشتن کرد..



خب.. سلام ')

این اولین پست منه.

چند وقتی بود میخواستم اینجا حساب باز کنم اما دائم یادم میرفت.

ولی بالاخره چند روز پیش تصمیم گرفتم این کارو انجام بدم و از این به بعد شروع به نوشتن کنم ؛ درباره پیشنهادات، احساسات ، تجربیات و تخیلاتم ..

و خب اگه بخوام خودم رو معرفی کنم باید بگم که...

اسمم مانی هست و چند سالی میشه به نوشتن علاقه پیدا کردم.

اوایل اصلا به خودم اطمینان نداشتم و از جمله بندی ها و داستان هایی که مینوشتم خوشم نمیومد و این جرعت رو نداشتم تا اونارو با مردم به اشتراک بزارم.

البته نمیتونم بگم الان اعتماد بنفسم بالا رفته ، اما تمام سعی ام رو میکنم تا در نوشتن پیشرفت کنم و جملات زیبایی رو بنویسم و بتونم ایده ای که تو ذهنم هست رو درست بیان و توصیف کنم.

شروعنوشتناولین_نوشتهاولین پست ویرگول
شاید خالی میموند بهتر بود؛
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید