اخیراً زیاد دیدهایم و خواندهایم که رسانهها، صفحات مجازی و افراد مختلف در بازتاب قضایای بهوجودآمده جامعه و بهخصوص در شبکههای اجتماعی از عباراتی همچون "به نقل از منابع آگاه"، "به نقل از فلانی"(حالا فلانی اصلا کی هست؟!)، "به گفتهی منبعی که خواست نامش فاش نشود"، "براساس گزارشهای محرمانه" و یا با جملاتی شبیه به اینها به راحتی دروغی را القا و راست جلوه میدهند. حرفهایی که ابتدا با تبحّر راست جلوه میکنند ولی بعد از مدتی معلوم میشود که اخباری جعلی، روایتی دروغین و نقل قولی کذب هستند. روایات و مشاهدات پوشالیای که هرکدام از آنها در بدو انتشار، مغز مخاطب خبر را هدف گرفته و افکار و احساسات او را جهتدهی و گاهی جریحهدار میکند. حالآنکه اگر بعداً جعلی بودن این اخبار و روایات به عینه و از طریق اسناد و مدارک محکم اثبات گردد نیز، از کجا میتوان مطمئن بود که آن مخاطب بیچاره که افکار و احساساتش توسط این اکاذیب خدشهدار شده، اثبات خلف ماجرا را از سایر رسانهها دیده و بتواند به توخالی بودن روایاتی که دیده و شنیده پی ببرد؟!
مثلاً به این مورد نگاه کنید:
نویسنده در ابتدای متن میگوید "به نقل مختصر از زهرا باقریشاد میخوانیم در طی نخستین گزارش تحقیقی از تحلیل محتوای رسانههای فارسیزبان دربارهی قتلهای ناموسی..." سپس در ادامه بحث مفصل، جنجالی و کنجاویبرانگیز قتلهای ناموسی را باز کرده و در جایجای مطلب این عبارت را به کار میبرد: "نتایج این تحلیل محتوا نشان میدهد...". او بعد از به کار بردن این عبارت تکراری، دادههای آماری مهم و اساسی نظیر تعداد قتلهای ناموسی، درصد قتلهای ناموسی رسانهایشده، انجام گرفتن اکثر این جنایات به دست برادران(!)، اعلام خودکشی به جای قتل ناموسی در اخبار و ... را تحویل(بخوانید به خورد!) مخاطب میدهد.
با اندکی تفکر و بدون هیچ سوگیری خاصی و به گفتهی خود نویسنده، میتوان دریافت که تمامی این آمار و ارقام بعضاً عجیبوغریب فقط و فقط با اتکا به منبعی تحت عنوان "تحلیل محتوای رسانههای فارسیزبان" دربارهی قتلهای ناموسی صورت گرفته است! اینکه این رسانههای فارسیزبان کدامند و هرکدام چقدر معتبر هستند را نمیدانیم و شاید اگر میدانستیم هم اعتبارسنجی آنها از حوصلهی این مطلب خارج بود. جالب اما آنجاییست که به گفتهی نویسنده، همین تحلیل محتوا نیز طی نخستین گزارش تحقیقی(توسط کی؟! این نخستینه، بعدیهاش کو؟!) به عرصهی عموم گذاشته شده است. خب تموم شد؟ نه کور خواندید، نویسنده همین "نخستین گزارش تحقیقی از تحلیل محتوای رسانههای فارسیزبان دربارهی قتلهای ناموسی" را هم به نقل مختصر از زهرا باقریشاد منتشر کرده است:)
حالا اما صرفنظر از تیتر غیرمنصفانه و فمینیستپسند مطلب و فارغ از اینکه این آمار چقدرش درست است، چقدرش سیاهنمایی، چهمقدارش فمینیستی و کدام بخشهایش بهطور آشکاری مردستیزانه، سوال اصلی اینجاست که این تحلیل محتوا از تعدادی شبکهی فارسیزبان(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!) آن هم طی نخستین گزارش تحقیقی(از کی؟!) و آن هم به نقل مختصر از زهرا باقریشاد(نویسندهی مطلبی تحت عنوان"مهریه/هدیهای کلان در ازای یک عمر خدمات جنسی!") چقدر میتواند درست، مستدل و مطمئن باشد که نویسنده دادههای سوگیرانه و جهتدار آن را به همین راحتی تحویل مخاطب غالباً نوجوان داده و ذهن او را بهراحتی آب خوردن آشفته و خدشهدار میکند؟!
در این میان کاربری حسننیت نشان داده، گزارش تحلیلی را واقعی و معتبر دانسته و فقط لینک آن را از نویسنده درخواست میکند، جواب نویسنده اما درقبال مخاطب منبعطلبش جالب است:
از آنجایی که در این فضای مسموم رسانهای، نقل روایات، گزارشات تحلیلی و دادههای بیپایه و اساسی از این قبیل در لابهلای مطالب روزانهی افرادی نظیر همین نویسنده(اکانتهای دیگرش)، سایر افراد و صفحات گوناگون مجازی داخل و یا خارج از ویرگول زیاد و تقریبا رایج شده است، وظیفه مخاطب چیست؟!
به نظر این حقیر، "آزمون سه پرسش" سقراط بهترین راه تشخیص سره از ناسره در این لجنزار رسانهایست:
روزی فیلسوفی که از آشنایان سقراط بود، با هیجان نزد او آمد و گفت: سقراط میدانی درباره یکی از شاگردانت چه شنیدهام؟
سقراط پاسخ داد: لحظهای صبر کن! پیش از اینکه به من چیزی بگویی از تو میخواهم آزمون کوچکی را که نامش «سه پرسش» است پاسخ دهی.
مرد پرسید: سه پرسش؟
سقراط گفت: بله درست است. پیش از اینکه درباره شاگردم با من صحبت کنی، لحظهای آنچه را که قصد گفتنش را داری آزمایش میکنیم.
نخستین پرسش «حقیقت» است. آیا کاملاً مطمئنی که آنچه را که میخواهی به من بگویی حقیقت دارد؟
مرد پاسخ داد : نه، فقط در موردش شنیدهام.
سقراط گفت: بسیار خوب، پس واقعاً نمیدانی که خبر درست است یا نادرست.
حالا پرسش دوم: پرسش «خوبی و بدی»، آیا آنچه را که در مورد شاگردم میخواهی به من بگویی خبر خوبی است؟
مرد پاسخ داد: نه، بر عکس ...
سقراط ادامه داد: پس میخواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی در مورد آن مطمئن هم نیستی بگویی؟
مرد کمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.
سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم «سودمند بودن» است. آنچه را که میخواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟
مرد پاسخ داد: نه، واقعاً ...
سقراط نتیجهگیری کرد:
اگر میخواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلاً آن را به من میگویی؟
برای مثال، مطلب سوگیرانه و نامعتبری همچون مطلب فوق که آمار و دادههایش به نقل از منابع مختلف دستبهدست گشته و خروجیاش فقط و فقط ذهن و روح مخاطب را آزرده کرده و به جز جذب تعدادی کامنت بهبه و چهچه فمنیستی که عاید نگارندهی کمی تا قسمتی توجهطلب آن میشود، هیچ سودی برای هیچکس نداشته، ندارد و نخواهد داشت را از فیلتر "سه پرسش" عبور میدهیم. چه میماند؟ هیچچیز!
همین آزمون ساده نشان میدهد درصد بالایی از هرآنچه در طول روز دیده و یا میخوانیم، فاقد هرگونه ارزش و اعتبار بوده و تنها جهت تحقق اهداف پوچ نویسنده، شبکه و یا تولیدکنندهی محتوای آن پردازش و انتشار یافته است.
مستند روایت اول(سقوط هواپیمای اوکراینی) را ببینید:
بساط این نقلقولهای کذب، روایات دروغین، عکسهای جعلی و دلنوشتههای مظلومنمایانهی چندشآور زمانی برچیده میشود که حکومت خودش "روایت اول" را به سمع و نظر مردم برساند تا آنکه عدهای معلومالحال تشنهی لایک و فالور مثل مگس روی زخم نشسته و ننهمنغریبم بازی دربیاورند!
چند پینوشت پررنگتر از متن:
پن۱: پستی که بهعنوان مثال به آن پرداختم، یکی از صدها پستی بود که در چندماه اخیر و با اهداف خاصی نگاشته و منتشر شده است، اهدافی همچون بزرگنمایی سیاهیهای جامعه براساس منابع پوشالی، جهتدهی و جریحهدار کردن ذهن و روح مخاطب غالبا نوجوان و جلب توجه مخاطبین سادهدل، زودباور و احساسی!
پن۲: روزی به یکی از این عزیزان اهل قلم گفتم: "در برابر آنچه مینویسیم و منتشر میکنیم مسئولیم. نباید هرچیزی را به خورد مخاطب بدهیم..." جوابش جالب بود، او اعتقاد داشت چون ما نیمچهنویسندگان کممخاطب هستیم، نه منابع خبرگزاری، پس تقریبا مختاریم هرچیزی دلمان بخواهد را نوشته و انتشار دهیم، حالا میخواهد عکس کودک افغانستانی بهجای زلزلهزدهی خوی باشد یا روایات شکنجهی آرمیتا عباسی درحالیکه احتمالا زندان فردیس به آرایشگاه زنانه مجهز شده است!
پن۳: روی اسامی نویسندگان و عکس پروفایل آنها را پوشاندم تا به تفرقهافکنی و بازیهای جناحی محکوم نشوم.
لُب کلام:
اگر نویسنده و یا تولیدکنندهی محتوا هستیم، در برابر هر چیزی که نوشته و نشر میدهیم مسئولیم پس سعی کنیم دستبهدامن این "به نقل از" های بهدردنخور و بیپایه نشویم و برای اعتباردهی به مطالب و متون خود از منابع محکمتری استفاده کنیم. اگر خوانندهی محتوا و مخاطب اخبار هستیم، برای هر خبری که دیده و میخوانیم به دنبال منابع محکم و دادههای مستدل بگردیم مخصوصا قبل از آنکه این محتوا را دستبهدست و دهنبهدهن منتقل کنیم.
حسن ختام:
"تمام چیزهایی که میشنوی و نصف چیزهایی که میبینی رو باور نکن!"
_ ادگار آلنپو
پست قبلیم: