Jooje_tighi
Jooje_tighi
خواندن ۱۰ دقیقه·۵ سال پیش

مطرب! بگو که کار جهان شد به کام ما!

همین اول کاری یه چیز بگم فک نکنید حواسم نیست! الان تقریبا بیست روزه که من مطلب منتشر نکردم. یکیتون نیومد بگه: جوجه تیغی! خرت به چنده؟! مردی؟! زنده ای؟! کرونا گرفتی؟! کرونا تو رو گرفته؟! قرنطینه ای؟! قرنطینه نیستی؟! برنامه های تحصیلی شبکه آموزش رو دنبال میکنی؟! دنبال نمیکنی؟!?

من خوش خیالو بگو هرروزی که میومدم به ویرگول یه سری بزنم دنبال مطلبی میگشتم که تیترش این باشه:

(( سه پنج روزه که بوی گل نیومد
صدای چهچه بلبل نیومد
روید از باغبان گل بپرسید
چرا بلبل به صید گل نیومد! :))

(پسره ی پرروی ازخودراضی هم خودتونید!?)

آخيش! سبک شدم! حالا دیگه میتونم با خیال راحت حال خوبمو باهاتون تقسیم کنم.?

_کدوم حال خوب مرد حسابی؟!?

بریم بیرون : کروناس

بشینیم خونه : زلزله اس

بریم جنوب : ملخِ

بریم شمال : سیلِ

میخوایم بریم سر کار : کار نیس

نریم سر کار : پول نیس

میخوای از این مملکت بری : پولشو نداری

پولشو داشته باشی : مرزا رو بستن

رای میدیم : همه چی گرون میشه

رای نمیدیم : بازم همه چی گرون میشه

بانک مرکزی حرف نمیزنه : دلار گرون میشه

حرف هم میزنه : بازم دلار گرون میشه

تعزیرات دخالت نمیکنه : وسایل گرون میشه

تعزیرات دخالت میکنه : وسایل، هم گرون میشه هم دیگه پیدا نمیشه! (پاره ای از سخنان قسمت ناامید و پلاسیده ی مغزم!)

من میدونم! کارمون تمومه!
من میدونم! کارمون تمومه!


به قول خدابیامرز استاد افشین یداللهی :

کنج خونه نشستی و
درو رو دنیا بستی و
از بس شکایت می کنی
به مردن عادت می کنی

هی میگی تقدیر منه هی میگی تقصیر منه
تو این وسط چی کاره ای
که عمریه آواره ای

بهش میگم بسه دیگه
چیکار داری کی چی میگه
نذار خودتو سر کار انگار نه انگار

میگم هنوز دیر نشده
هنوز دلت پیر نشده
پاشو و دست رو دست نذار انگار نه انگار

توی گذشته موندی و
هی دلتو سوزوندی و
هر چی میگم بخند یه بار انگار نه انگار

انگار همه بیکارن و
دشمنی با تو دارن و
همش باتو بد میکنن
راه تو رو سد میکنن

اینا همش بهونته
کارای بچه گونته
چشم دلت تا نبینه
صد سال دیگم همینه

این دیگه حرف آخره
عمر تو داره میگذره
تموم که شد به روت نیار انگار نه انگار


نمی‌ذارن که! :

هرچی میخوام هیچی نگم، هرچی میخوام نق نزنم، هرچی میخوام خشم درونیمو فروکش کنم، نمی‌ذارن که!!! کی نمیذاره؟! این ویرگول لعنتی با این آپدیت جدیدش! هر صدتا کلمه ای که مینویسم یهو خودش میاد بیرون میره تو صفحه اصلی، بعد که برمیگردم میبینم هیچی ذخیره نکرده!

انصافا شما خودتونو بذارید جای من! دیگه حالی به آدم میمونه؟! نه والا! احوالی به آدم میمونه؟! نه والا! دست انداز! گلی به جمالت! آذرخش! شکر کلامت! آجودیان! نمیری الهی! ویرگول! چقده تو ماهی!

دختری، دختری، دختری دیدم خجالت لت لت می کشید...

ببخشید! یه لحظه از خود بیخود شدم. (به قول معروف دامنم از دست برفت!)

راستی داشتم میگفتم! چی میگفتم؟! انقدر پرت و پلا نوشتم که عنان کار از دستم خارج شد!( با این اصطلاحات قدیمی به فنا رفته مثلا میخوام بگم خیلی باسوادم! :))

بهترین های سال نود و هشت من:

سال 98 به شخصه برای من مزخرف!ترین سال زندگیم... ببخشید قرار بود حالتونو خوب کنم، بهترین و به یادماندنی ترین و خارق العاده ترین( الکی مثلا?!) سال زندگیم بود.

بیان کردن اتفاقات بدش که از یه طرف تکرار مکرراته و از طرفی هم کیه که ندونه؟! پس بذارید به خوباش فکر کنیم.

کنار همه ی کج خلقی هایی که سال نود و هشت داشت، چندتا نکته ی خوب نقلی هم برام داشت که چون با خودم قرار گذاشتم ایندفعه بر طبل ناامیدی و یأس نکوبم (یعنی دفعه های قبلی میکوبیدم ؟!)، اونا رو برای خودم بولد میکنم:)) مثلا یه نمونه اش رو که خیلی باهاش حال کردم براتون میارم:

گپ مفصل با مرشد میشو کارتونیست بنگلادشی:

از صدقه سر آقا بهنام و مطلب زیباشون شیفته ی مرام این بنده خدا شدم، رفتم یکی از کارتونهای مربوط به «چالش شادی جهانی» یا همون The global happiness challenge رو تو پیج اینستام گذاشتم که دیدم خود مرشد میشو اومد لایک کرد. رفتم بهش پیام دادم که ایرانی‌ها خیلی تو رو دوست دارن. بعدش اومد گفت: ممنون از شما! برای من دعا کنید!

مدارکش هم موجوده!
مدارکش هم موجوده!


بعد بهش گفتم وقت کردی یه سر بیا ایران! که گفت خیلی دوست دارم بیام ایران و تو برنامم هست و از این حرفا ولی فک کنم بنده خدا یه خرده از این کروناویروس ها و... خوف کرده بود چون گفت البته اگه تو این وضعیت بهم اجازه بدن!

یه سری حرفهای دیگه هم راجع به معایب جنگ و خونریزی و چگونگی ظلم کشورهای ستمگر و مستبد زدیم که در این مقال نمی گنجد و از حوصله ی ویرگول خارج است!!!(یه دفعه گفتم بازم میگم، خودشیفته و از خودراضی خودتونید!? )


دوست دارم سال دیگه:

امیدوارم سال 99 برای مردم خوب و دوست داشتنی کشورمون(به جز آقای آجودیان! چون دوباره داشتم می‌نوشتم رفت صفحه ی اصلی!) اول از همه سرشار از سلامتی و تندرستی و بعدش هم سرشار از پول و ثروت بادنیاورده و موفقیت و شادی و سرور و صفا و صمیمیت و صلح و دوستی و مهربانی و همبستگی و وفاداری و اتحاد و خوشبختی و سعادت و کامیابی و پیشرفت و اشتغال زایی و تعاون و رفاه اجتماعی و صنعت، معدن و تجارت!!! و ... باشه و همچنین خالی از دزد و قاچاقچی و اختلاسگر و احتکار کننده و تورم و بیکاری و فقر و تنگدستی و کروناویروس ها و سیل و زلزله و... باشه.

البته با تمام این تفاسیر از این هم غافل نباشیم که: «هرچه دلم خواست نه آن می‌شود هرچه خدا خواست همان می‌شود »

راستی تا یادم نرفته بگم درمورد آقای آجودیان هم شوخی کردم هرچند مایه ی ضعف اعصابه ولی بالاخره اونم آدمیزاده!

_خدایا! همه ی اون آرزوهایی که کردم شامل این بنده خدا هم بشه!

_خدا: چشم حتما!

_ممنون خدا جونم!

_خدا: خواهش میکنم قابلی نداشت!

دیگه برید. قرار نبود بشینید اینجا به حرفای من و خدا گوش بدید!

مگه نشنیدین که حضرت حافظ میگه:

« تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش! »


راستی:

دیروز یه خبر شنیدم که دیجی کالا توی انبارهای خودش حدود پنج میلیون ماسک احتکار کرده بوده که کشف و ضبط شده!

یاد این دیالوگ جوکر تو فیلم« شوالیه ی تاریکی » افتادم:


خنده بر هر درد بی درمان دواست!


حسن ختام:

خیام نیشابوری:

« ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت
ناگه برود ز تن روان پاکت

بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند
زان پیش که سبزه بردمد از خاکت »

« امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات به جز سودا نیست

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست »

« برخیز مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران

در طبع جهان اگر وفائی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران »

« از جمله ی رفتگان این راه دراز
بازآمده کیست تا به ما گوید راز

پس بر سر این دو راهه ی آز و نیاز
تا هیچ نمانی که نمیابی باز »

« از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن

بر نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن »

ابن حسام خوسفی:

« شادمانی و غم خردمندان
بفروشند و از کسی نخرند

شاد و بی غم بزی که شادی و غم
زود آیند و زود میگذرند»

حافظ شیرازی:

« ساقی به نور باده برافروز جام ما

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم

ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان

کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما

ای باد اگر به گلشن احباب بگذری

زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما

گو نام ما ز یاد به عمدا چه می‌بری

خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما

مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است

زان رو سپرده‌اند به مستی زمام ما

ترسم که صرفه‌ای نبرد روز بازخواست

نان حلال شیخ ز آب حرام ما

حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان

باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

دریای اخضر فلک و کشتی هلال

هستند غرق نعمت حاجی قوام ما »

https://www.aparat.com/v/tLIQw/Hamed_Nikpay_-_%26quot%3BSaaghi_Saaghi%26quot%3B_OFFICIAL_VIDEO







حال خوبتو با من تقسیم کنمسابقه دست اندازبهترین های سال نود و هشت منویرگول
«روباه چیزهای زیادی می‌داند، جوجه تیغی اما فقط یک چیز می‌داند، یک چیز خیلی مهم!» (آرکیلوکوس)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید