پارادایم سرمایه فکري تاریخچه طولانی دارد و در طول دهه گذشته پیشرفتهاي چندانی داشته است(نوري بروجردي و همکاران، 1389). اولین بار مفهوم سرمایه فکری توسط اقتصاددان جان کنت گالبریت ارایه شده است( 2016، latas & Walasek). استوارت در سال 2001 مدعی شد که موضوع سرمایه فکری برای اولین بار در سال 1958 مطرح شده است .هنگامی که او و ایتامی در مورد جنبش سرمایه فکری با یکدیگر همکاری کرده بودند، پیش از آن" پیتردراکر " اصطلاح کارگران دانشی را به کار برده بود. نخستین اثر نظری در حوزه ی دارایی های نامشهود در سال های نخستین دهه هشتاد توسط ایتامی در ژاپن منتشر شد(قاسمی پور میاندهی و جبار زاده خواجه بلاغ،1394). اولین انجمن عملی در رابطه با سرمایه فکري در سویس به سال 1988 شروع به کار کرده است و این انجمن تاکید بر دانش در رابطه با داراییهاي ایستا یعنی اختراعات، تفکرات، برنامه هاي کامپیوتري، حق الامتیاز و غیره که نشان دهنده سرمایه فکري اند داشته است(نوري بروجردي و همکاران ،1389). آکپینر[1](2014) سرمایه فکری شرکت مجموعه ای از دانش، تجربه، اختراع، نوآوری، سهم بازار و جوامع بوده که ممکن است بر شرکت تأثیر بگذارد(Nuryaman, 2015). موسسه اقتصادی ایالت واشنگتن دی سی در مطالعه اخیر خود در مورد سرمایه فکری نتیجه گرفت: "ارزش اقتصادی بهره وری کشور بیشتر به مهارت های کارکنان و دانش و حل مشکلات مربوط به کسب و کار بستگی دارد تا نسبت به ارزش بازار خروجی شرکت تجاری." بیشتر متخصصان موافق هستند در هزاره جدید، سرمایه فکری منبع اصلی و محرک اقتصادی خواهد بود (Akdemir,2000 Akpinar &). بای بیورینا وگلوکو[2](2009) تاکید کردند که سرمایه فکری"زیرسازی ایمنی نامشهود" است که تنها توسط شرکتهایی که سالها پیش آن را ایجاد کردهاند، استفاده میشود. بنابراین لازم است بر روی توسعه پایدار تمرکز شود(Berzkalne & Zelgalve,2014).
مینتزبرگ(1989) می گوید: "بانک داده هاي استراتژي یک سازمان در حافظه ي کامپیوترهاي آن نیست، بلکه در مغز کارکنان آن قرار دارد". این گفته ي مینتزبرگ بیانگر آن است که سازمانها باید بیش از بیش به دارایی ها و سرمایه هاي فکري خود اهمیت بدهند، و در به کارگیري موثر آن ها تلاش نمایند (فاتحی و همکاران،1393). مار و شيوما(2001) مجموعه اي از دارایی هاي دانشی كه با ایجاد ارزش افزوده براي ذينفعان كليدي این امكان را براي سازمان بوجود می آورد تا جایگاه رقابتی خود را ارتقاء دهد(توکلی فر و شکرچی زاده،1396).
ستایش و کاظم نژاد(2009) سرمایه فکری مجموعه ای از دارایی های مبتنی بر دانش است که به یک سازمان اختصاص داده و در میان ویژگی های آن در نظر گرفته و منجر به بهبود رقابتی قابل توجهی سازمان از طریق افزودن ارزش به ذینفعان کلیدی سازمان می شود(Poorkiani et al.,2014).
در عصر رقابت جهانی، سرمایه فکری مزیت اصلی شرکت خواهد بود(Nuryaman, 2015) به طوری که تعداد زیادی از متخصصان استدلال میکنند که سرمایه فکری یک عنصر اساسی در دستیابی به عملکرد در یک سازمان است(Gogan,2016). سازمانهای کوچک به شدت در سرمایه فکری از طریق کارمندان، ارتباطات، و فرایندهای سرمایهگذاری و از چنین سرمایهگذاریهایی برای ترویج نوآوری در شرکت استفاده میکنند. بنابراین، ارتباط بین توسعه، تجمع و توزیع دانش(تسهیل شده توسط توسعه سرمایه فکری) و عملکرد، احتمالا غیر مستقیم خواهد بود. توجه بر سرمایه های سازمان بخصوص سرمایه فکری که یک سرمایه بسیار مفید برای رشد سازمان ها محسوب و توجه به آن، باعث افزایش عملکرد سازمان می شود. بهره برداري از توان فكري و توانمندي هاي ذهنی کارکنان سازمان که به عنوان سرمايه نهفته از آن نام می برند نيازمند به وجود آمدن ساختارهايی است که بتواند عملكرد شغلی کارکنان سازمان را در راستاي تحقق اهداف فعلی و آينده سازمان سوق دهد.
3- ابعاد سرمایه فکری
صاحب نظران علم مدیریت بیان کردندکه سرمایه فکری دارای سه بعد انسانی، بعد ساختاری و بعد رابطه ای می باشد.
3-1- سرمایه انسانی
هابرت سینت اونگ مدیر موسسه آموزشی (CIBC) می نویسد سرمایه انسانی، انباشت توانمنديهاي افراد مسئول به منظور ایجاد راه حلهاي مناسب براي مشتریان می باشد(نوري بروجردي و همکاران،1389). سرمایه انسانی برخوردار از تفکرات است. هدف اولیه از سرمایه انسانی، نوآوري در کالاها و خدمات و نیز بهبود فرایندهاي تجاري است (Mouritsen,2002؛ نیکومرام و اسحقی، 1389). اهم شاخص هاي سرمایه انسانی عبارتند از شایستگی هاي حرفه اي و تخصصی کارکنان کلیدي، تحصیلات، تجربه با تعداد افراد شرکت با زمینه قبلی مرتبط و همچنین توزیع دقیق مسئولیت هاي در ارتباط با مشتریان(,2002 Rodor and leliarer ؛ همان). برگیم [1](2005) درباره سرمایه انسانی می نویسد سرمایه انسانی یکی از مولفههای کلیدی در تبیین رشد اقتصادی است، زیرا تولید را از طریق کانال های مختلف افزایش می دهد. این امر بهرهوری نیروی کار و تقاضا را افزایش میدهد که منجر به افزایش تولید میشود(2016 Neeliah and Seetanah,).
3-2- سرمایه ساختاری
سرمایه ساختاری میتواند به عنوان طیف وسیعی از دانش و دانش اشتراک گذاری شده متعلق به شرکت تعریف شود. ماهیت آن را می توان به دانش نهفته در رویه های کاری یک سازمان و از طریق تحلیل سازمان، فرآیند، نوآوری تولید شده نسبت داد (Bontis, 1998؛ Murray et al., 2016). به گفته سنت اونگ[2](1996)، سرمایه ساختاری شرکت شامل چهار عنصر می باشد که عبارتند از :
• سیستم ها: شیوه ای که فرآیندهای سازمان (اطلاعات، ارتباطات، تصمیم گیری) و خروجی ها (محصولات / خدمات و سرمایه) ادامه می یابد.
• ساختار: ترتیب تطبیق مسئولیت ها و پاسخگویی ها که موقعیت و ارتباط بین اعضای یک سازمان را تعریف می کند.
• استراتژی: اهداف سازمان و شیوه های دستیابی به آنها.
• فرهنگ: مجموع نظرات فردی، ذهنیت مشترک، ارزش ها و هنجارها در درون سازمان((Akpinar & Akdemir,2000.
سرمایة ساختاری، دامنة گسترده ای از عناصر ضروری را پوشش می دهد. مهم ترین آنها معمولاً شامل فرآیندهای مهم اجرایی سازمان، چگونگی ساختاربندی آنها، سیاست ها، جریانهای اطلاعاتی و عناصر پایگاه های داده، رهبری و سبک مدیریت آن، فرهنگ سازمان و ... طرح های پاداش کارکنان است (مهرمنش و محمد امینی،1391). لطفی زاده (1385) سرمایه ساختاري آن دسته از داراییهاي شركت است كه با حمایت از سرمایه انسانی، سرمایه رابطه اي را موجب می شود .بدین معنی كه شركت با داشتن رویه ها، سیستم ها، برنامه ها و راهبردهاي مناسب می تواند به كاركنان در رسیدن به هدف نهایی شركت كه همان رضایت مشتري و كلیه ذينفعان است، كمک كند (غلامي كرين و همکاران،1394).
3-3- سرمایه رابطه ای(مشتری)
منظور از سرماية مشتري، استفاده از اطلاعات بازار براي جذب و نگهداري مشتريان است. موضوع اصلي سرماية مشتري، دانش موجود در كانال هاي بازاريابي و روابط با مشتريان است. سرماية مشتري نشاندهندة توانايي بالقوة سازمان، به دليل عوامل نامشهود بيروني اش است. هرچند واژة« سرماية مشتري » را ابتدا هيوبرت ساينت بيان كرد، تعاريف جديد مفهوم آن را با عنوان« سرماية رابطه اي » توسعه داده اند و دانش موجود همة روابطي را در بر مي گيرد كه سازمان با مشتريان، رقبا، تأمين كنندگان، انجمن هاي تجاري يا دولت برقرار مي كند(بونتيس،1999؛ نيكوكار و همکارانش،1393). سرمايه رابطه اي شامل روابط با ذينفعان درون و بيرون سازمان است. يكي از نشانه هاي سرماية رابطه اي كه به مشتريان مربوط مي شود« بازارگرايي» است (همان). خاوندکار و همکاران (2009) بیان می کنند که سرمایه رابطه اي روابط رسمی و غیررسمی سازمان را با ذينفعان برون سازمانی و ادراك آنها درباره سازمان و نیز تبادل اطلاعات بین سازمانی را مشخص می کند. در قالب این سرمایه، مواردي چون قراردادها و توافقات، رضایت مشتریان و وفاداري مشتریان مدنظر قرار می گیرد(صالحی و همکاران،1392).