Karina_M021
Karina_M021
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

امید پوچ

چرا هنوز امیدوارم؟ پی چیستم؟ پی حیاتی که به دستان خدای تقدیر، یک باره شکسته می‌شود یا پی آینده ای که تازه به وصف شروعش رسیدم. در زندانی پر از حس شرم و اندوه گرفتار شدم. مسیر خانه ی رویایی ام طولانیست. به قدری طولانی که هنوز کارگران مغزم در حال ساخت بنای آنند. آنقدر ذهن آشفته شده که ندانسته چه انتخاب کند پس انتخاب مسیر چگونه باشد؟ آری، راه سختی در پیش دارم. باران خستگی شیشه های قلبم را خیس کرده، نمیدانم چطور به هر چیز آگاهم جز حالی که اکنون دارم.
کسی اشک های مرا ندیده و نشنیده پس چطور بنده ی خدا به شکلی مرا میخواند که جای من بوده؟ با داشتن چه علمی گویند که مشکل من چیست؟ هویت من چیست؟ همه به جنون عقل رسیدند. هنوز خود را نشناخته دیگری را می‌شناسند. با تصور عقل کل بودنشان خود را بی عقل نشان می‌دهند. خشم من به همین راحتی فوران نمی‌کند. با چند توهین یا چند ناسزایی که حقیقت نداشته، این ظاهر مغرور خود را به ظاهر مظلوم تغییر نمی‌دهد. چیزی در این دنیا ارزش خود را نگه نداشته، تا کِی نسل بی ارزشی ادامه یابد؟


پوچیرهاییاندوه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید