کتاب قم
کتاب قم
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

کتاب منم یه مادرم - مادر شهید بودن چه حسی دارد؟

در میان آثاری که برای شهدا نوشته شده است، جای خالی روایت رشد شهید از زبان نزدیک‌ترین و همراه‌ترین مربیان شهدا یعنی والدینشان احساس می‌شود. کتاب منم یه مادرم پرکننده این خلأ می‌باشد که روایتگر تجربیات شیوه تربیت پدر و مادری که نه فقط لحظه شهادت، بلکه لحظه‌لحظه‌های شدن شهید را ساخته یا نظاره کرده‌اند، بسیار مغتنم است.

مجموعه کتاب‌های سبک تربیتی والدین شهدا با بررسی بینش‌ها و روش‌های تربیتی مادران و پدران شهدا به دنبال ایجاد یک رویکرد جدید در این عرصه است. جلد اول این مجموعه با نام منم یه مادرم به دنبال روایت‌هایی از عمل تربیتی مؤثر مادران در شکل‌گیری شخصیت شهید است. برای خرید کتاب منم یه مادرم، اینجا را کلیک کنید.

مادر شهید بودن چه حس و حالی دارد؟

با ورود به وادی تربیت دغدغه انجام‌دادن بهترین کار متناسب با وضعیت موجود غبطه‌خوردن به مربیان موفق و الگوگرفتن از آنها از دل‌مشغولی‌های مدام ولی رشددهنده در زندگی مربی محسوب می‌شود. در این مسیر سهل و ممتنع که هر نشانه‌ای راهی می‌گشاید چه چیزی بهتر از آشنایی با نمونه‌های موفقی که تلاششان به بار نشسته است.

«شهید» نمونه موفق تربیت به ثمر نشسته به مدد الهی است و مادر شهید یکی از مربیان موفق در این عرصه است؛ تا جایی که امام خمینی گفته‌اند: دامن مادرها دامنی است که «انسان» از آن باید درست بشود؛ یعنی اول مرتبه، تربیت، تربیت بچه است در دامن مادر؛ برای اینکه علاقه بچه به مادر بیشتر از همه علایق هست و هیچ علاقه‌ای بالاتر از علاقه مادری و فرزندی نیست.

بچه‌ها از مادر بهتر مسائل را اخذ می‌کنند. آن قدری که تحت‌تأثیر مادر هستند، تحت‌تأثیر پدر و معلم و استاد نیستند ازاین‌جهت بچه‌هایتان را در دامنتان تربیت اسلامی تربیت انسانی بکنید تا وقتی تحویل می‌دهید شما این بچه را ... یک بچه باتربیت صحیح، اخلاق خوب آداب، خوب، آن‌طور تحویل بدهید.

آثاری که برای شهدا نوشته شده، است تمرکز بیشتری بر روایت سلوک فردی و خانوادگی شهید از زبان نزدیکان وی دارد و یا روایت مجاهده شهید در میدان از زبان هم‌زمان و رفیقانش است. اما به راستی سیره تربیتی والدین شهدا چگونه بوده است؟

درست است که این زاویه نگاه تصویری دقیق از منش شهید در اختیار ما قرار می‌دهد؛ اما چگونگی رسیدن به این منش را به نمایش نمی‌گذارد و جای خالی روایت رشد و بالندگی شهید از زبان نزدیک‌ترین افراد مؤثر بر زندگی او یعنی والدین احساس می‌شود. تجربیات پدر و مادری که نه‌تنها گام‌به‌گام رشد و حرکت فرزندش را از کودکی لمس کرده‌اند؛ بلکه لحظه‌لحظه «شدن» شهید را ساخته‌اند، بسیار مغتنم است.

برشی از کتاب منم یه مادرم:

با او خیلی راحت‌تر از بچه‌های دیگرم بودم تا حرفی روی دلم سنگینی می‌کرد با درد دل پیش مصطفی سبک می‌شدم حرف پنهانی از هم نداشتیم.

وسط همین درد دل‌ها بود که مصطفی لو داد دلش پیش عطیه گیرکرده است و از من خواست برایش آستین بالا بزنم وقتی می‌خواست از او بگوید، برایم جالب بود که نگفت دختری را زیر نظر گرفتم که مثلاً زیباست یا مال‌ومنال دارد. قبل از هر چیز نجابت عطیه چشمش را گرفته بود.

هر موقع هم خواستگاری برای دخترها پا پیش می‌گذاشت با برادرشان در میان می‌گذاشتم و مثل خیلی از امور دیگر، از او مشورت می‌گرفتم توی خواستگاری همه خواهرهایش حضور داشت و نظرش را خیلی روشن به آنها می‌گفت قبل از آمدن خواستگار با خواهرانش طی می‌کرد: تا من اسم رمز رو نگفتم از آشپزخانه بیرون نمی آی ها!

چه من و حاجی، چه دخترهایم همه دربست قبولش داشتیم و دیگر کار خودمان را راحت کرده بودیم اول مصطفی داماد را برانداز می‌کرد و با او گرم صحبت می‌شد اگر بخت یار خواستگار بود و مهرش به دل او می‌افتاد، رو به آشپزخانه می‌کرد و با صدای نسبتاً بلندی اسم رمز را می‌گفت: «مامان، به عمه زهرا بگو چای بیاره»

از همان بچگی آن‌قدر حمایت و محبت به‌پای خواهرهایش ریخته بود که هر سه خوب می‌دانستند چقدر دوستشان دارد و ایمان داشتند که اگر حرفی می‌زند به مصلحت خودشان است. اصلاً برای هر تصمیمی تا تأیید مصطفی را نمی‌گرفتند دست و دلشان به کار نمی‌رفت.

https://ketabeqom.com/bookinfo/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D9%86%D9%85-%DB%8C%D9%87-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%85/68507


شهیدشهادتمادرمامانتربیت
فروشگاه اینترنتی کتاب قم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید