سلام بر دوستانِ عزیزم در کلاسِ لذّتِ نقدِ هنری!...
سلام استاد! ... آخه نقد کجاش لذّت داره آخه!؟...
مگر شیرین نیست مثلِ عسلِ طبیعی؟... مثلِ خواب های خوشِ سحرگاهی؟...
به نظرِ ما که بیشتر تُرش است!...
خوب تُرش هم که مزۀ بسیار لذّت بخشی است!... آلبالو... گوجه سبز... اخم های مامان... قهرهای کسی که عاشقش هستیم و می دانیم دو دقیقه بعد آشتی است و...
بسه دیگه! کمابیش قانع شدیم... تازه امروز می خواهیم بریم جشنِ آغازِ ترمِ تحصیلی... چند دقیقه بیشتر وقت نداریم برای کلاس!...
به به!... عالی... پس شروع کنیم...
خیلی خوشحالم که این بحث شیرینِ لذّتِ نقد را داریم به جاهای هیجان انگیزی می رسانیم...
کجا یعنی؟
یعنی به قلمروِ پُر از راز و رمز و زیباییِ "نشانه شناسی"
خوب!... قبل از هر چیزی بگویم که نشانه شناسی، شاخه ای از دانش محسوب می شود ... و منحصر به دامنۀ بحث های نقد هنری و ادبی نیست...
اصلاً نشانه شناسِ مشهورِ اهل سوئیس "فردینان دوسوسور" که به نوعی واضع علم semiology یا semiotics یا نشانه شناسی هم هست، دانشِ موردِ نظر خود را شاخه ای از "روانشناسی" می دانست!
خیلی خلاصه و مِن بابِ توضیحِ واضحات عرض کنم که نشانه شناسیِ عمومی "علمِ مطالعۀ نشانه ها" است...و شاملِ خوانشِ نشانه ها در هر زمینه ای می تواند باشد... از زمینۀ پزشکی و مشاهده و تحلیل نشانه های بیماری ها گرفته... تا هواشناسی ... تا تحقیقات پلیسی.... و مطالعۀ همۀ عناصر فرهنگی (مثل آدابِ خوراک و سفره، آئین های اجتماعی، آدابِ لباس پوشیدن، آدابِ معاشرت و...) .... و در نهایت مطالعۀ متن در انواعِ هنرها و ادبیات...
ولی آنچه اینجا بیشتر مدِّ نظرِ ما خواهد بود، بنابر مباحث قبلی، همین روشِ نشانه شناسانۀ نقدِ هنری است... و بنابر الگوی یاکوبسن- که در جلسات قبل گفتیم- از شیوه های "نقدِ معطوف به رمزگانِ" اثر محسوب می شود...
یعنی در مواجهه با یک تابلوی نقاشی، شعر یا قطعه موسیقی یا فیلم... به دستورِ زبانِ خاصِ آن و نظامِ درونی و ساختاری و شیوۀ بیان اش، متمرکز می شود، نه شکلِ ظاهریِ زیبای متنِ هنری یا مفهوم و معنای آن...
این روش می خواهد نظام و سازوکار متن را رمزگشایی کند و گِرامر و صَرف و نَحوِ اثر را کشف و تحلیل نماید...
البته سرگذشتِ نشانه شناسی خود قصه ای دراز دارد و با ماجرای ساختگرایی و پساساختگرایی پیوند می یابد...
یعنی ما نشانه شناسیِ ساختگرا داریم مثلاً و نشانه شناسیِ پساساختگرا...
حالا ببینیم قضیه چیست؟...
ما در نشانه شناسی با متن چه می کنیم؟...
در واقع ما در روشِ تحلیل نشانه شناسی با اثرِ هنری، طوری برخورد می کنیم که مثلاً یک طبیب با بیمارش... وقتی سعی می کند از درجۀ حرارتِ بدنِ او و سنجشِ فشارخون و عوارضِ ظاهری_ مثل درد و سرخی پوست و..._ پی به نوعِ بیماری ببرد...
یا مثلاً همان کاری را می کنیم که "شرلوک هلمز" به محضِ رسیدن به صحنۀ وقوعِ جنایت انجام می داد...
دوستان! حالا کی یادش هست که شرلوک چکار می کرد؟...
اِ... آره استاد!... ما سریالِشو دیدیم!... قشنگ بود؟...
کدام یکی را دیدید؟... این یکی که بندیکت کامبِربَچ ایفای نقش می کند یا آن یک که جرمی برت؟...
جرمی بِرِت کیه استاد؟؟
در حقیقت من خیلی به روش شرلوک هلمز در انجامِ تحقیقاتش احترام می گذارم... روشی که خودش استنتاج می نامد... خیلی به روشِ ما نشانه شناس ها نزدیک است... هر چند بنده قطعاً هرگز به هوشمندیِ خودِ او نبوده ام!...