ویرگول
ورودثبت نام
بهرام ورجاوند
بهرام ورجاوند
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

الگوی یاکوبسن- قسمت دوم

خود ایشان بر اساسِ این الگو انواعِ کارکردهای زبان را می آورد
خود ایشان بر اساسِ این الگو انواعِ کارکردهای زبان را می آورد

خوب!

حالا می خواهم عرض کنم خدمتتان که الگوی یاکوبسن در حقیقت به چه دردی می خورد.

خودِ ایشان بر اساسِ این الگو، انواعِ "نقش" یا "کارکرد"های زبان را بیان می دارند.

ما هم می خواهیم از این طریق، انواعِ نقد را تقسیم بندی کنیم...

اول بیایید الگوی یاکوبسن را به شکلِ معادلِ موردِ نظرِ خودمان هم نشان دهیم...یعنی مثلِ چیزی که در بالا ملاحظه می فرمایید.

انواعِ کارکردهای زبان شاملِ این موارد است:

1- کارکردِ عاطفی emotive function: معطوف به فرستنده (هنرمند) _ آن دسته از پیام های زبانی، کارکردی عاطفی دارند که معطوف به فرستندۀ پیام باشند... یا بهتر بگوییم، هر پیامِ زبانی، از جهتی می شود گفت کارکردِ عاطفی دارد که راجع باشد به عواطف یا اطلاعاتی از سوی نویسندۀ پیام. مثلاً من به شما می گویم که «امروز حالم بسیار خوب است.» خبری به شما می دهم دربارۀ خودم. عواطفِ خودم را بیان می کنم.

این نوع جملات، معطوف است به خود گوینده... یعنی به او اشاره دارد و چیزی را دربارۀ او بیان می کند.

من در کلاسِ نقد، روش هایی را به همین لحاظ، معطوف به هنرمند می دانم، که اثر را از دیدگاهِ خالقِ اثر، هنرمند، یا همان فرستنده، نقد و تحلیل و بررسی می کند.

اسمش را هم می گذاریم همان "شیوه های نقدِ معطوف به هنرمند". که در جلسۀ اول و دوم توضیح دادیم. که این شیوه ها مبتنی هستند بر نیّتِ خودِ هنرمند از خلقِ اثر یا معنایی که خودِ او می خواهد، مخاطب از او دریافت کند.

جلسۀ اول
جلسۀ دوم

2- کارکردِ القائی یا ترغیبی conative function: معطوف به گیرنده (مخاطب)_ در انواعی از پیام های زبانی دیده می شود که فرستنده بخواهد مخاطب یا گیرنده را به طرفِ کاری یا فکری ترغیب کند. مثلاً جملاتِ خواهشی و امری. وقتی مثلاً بگوییم: "لطفاً کتابی را که خوانده ای برای من بیاور". پیام هایی که این کارکرد را دارند معطوف به مخاطب محسوب می شوند. این دسته پیام ها به مخاطب، راجع است. معطوف است به مخاطب.

در زمینۀ نقد... من شیوه هایی را معطوف به مخاطب دانسته ام که به تأثیراتِ آثار هنری بر مخاطبان آن، اهمیت می دهند...

یعنی تأثیرات و تأثّراتِ بینندگان را تحلیل و بررسی می کنند... یا می کوشند اثر را از دیدگاهِ مخاطبان ببینند... مثلِ روش پدیدارشناسانۀ نقد، هرمنوتیک و نظریاتِ پساساختگرا... مثلِ همان مثلاً نظریاتِ رولان بارت و اومبرتو اکو دربارۀ متن که نظریِ بارت را در جلسات قبل تحت عنوان "مرگ نویسنده" گفتیم.

مرگ نویسنده قسمت اول
مرگ نویسنده قسمت دوم

3- کارکردِ ادبی یا زیباشناسانه poetic function: معطوف به پیام (متن یا اثر هنری)_ کارکردِ شعری هم به آن می گویند... یعنی وقتی که زبان برای زیبانمایی به کار می رود... این نوع پیام ها _به اصطلاح_ خود ارجاع هستند؛ معطوف به خودِ پیام هستند. دقیقاً همانطور که حدس زدید... مثلِ شعرها...که در حقیقت کارکردِ اصلی شان، بیانِ زیبایی خودشان است... نه معنایی دیگر... البته! اغلبِ اشعار، کارکردِ عاطفی و ارجاعی و القایی هم دارند در ضمن... ولی کارکردِ اصلی همان کارکردِ شعری است احتمالاً...

(پس یعنی کارکردِ شعری، کارکردی است در پیام، از جهتی که فقط به خود ارجاع دهد و معطوف باشد.)

در زمینۀ نقد، روش هایی را می توان معطوف به پیام دانست که مشهور هستند به "نظریاتِ معطوف به متن"... یعنی همان نظریاتی که می پردازند به زیباشناسیِ خودِ اثرِ هنری...مثلِ نظریۀ نقدِ "شکل گرا" یا "فرمالیسم"... (که اصلاً معنای کم ارزشی ندارد این فرمالیسم، آن طور که در افواهِ عام رایج شده بلکه صرفاً به معنای تمرکز است برفُرمِ ناب!)

4- کارکردِ ارجاعی referential function: یعنی همان کارکردِ معنا دهی... جمله ای که حتماً می خواهد به معنایی ارجاع دهد...معنایی را بیان کند که نه احساس فرستنده است نه گیرنده و نه ضرورتاً زیبا است...

(کاربردِ پیام های زبانی از جهتِ معنادهی)

مثل آن چه در یک متنِ علمی اتفاق می افتد. چنین پیام هایی کارکردِ ارجاعی دارند؛ یعنی معنایی را خارج از حیطۀ عواطفِ فرستنده و گیرنده و فارغ از فرمِ زیبا، بیان می کنند. در یک کتابِ فیزیکِ عمومی یا تئوریِ موسیقی... به این گونه پیام ها زیاد بر می خوریم.

اما روش های نقدی که می توان آن ها را به این کارکرد منسوب دانست... یعنی روش های نقد معطوف به مرجع، طیفِ وسیعی را در بر می گیرند...

همۀ روش هایی که آثار هنری را نقد محتوایی می کنند... یا نظریه ای را از خارجِ متن به آن وارد می دارند... مثل روش نقدِ اخلاقی، روش نقدِ اجتماعی، سیاسی، روانشناسانه، انواعِ نقدهای فلسفی و تاریخی و...

این روش ها هم هر کدام طرف دارانِ وفادارِ خود را دارند...

5- کارکرد فرازبانی metalingual function: این کارکرد مربوط به پیام هایی است که به دستورِ همان زبان اختصاص دارند... و به ساختارِ زبان ارجاع می دهند... معطوف به ساختار هستند...

در شیوه های نقد هم شیوه هایی که به دنبالِ کشفِ رمزگانِ هر نوع اثرِ هنری است، نقد معطوف به رمزگان محسوب می شود...

مثلِ نقدِ "ساختگرا" و نقدِ "نشانه شناسانه".. این انواعِ نقد، کمتر به ارزشیابیِ آثار... و خوب و بد کردن و درجه بندی و طبقه بندی می پردازند... و صرفاً در پیِ کشف دستورِ زبانِ نهفته در اثر هستند...

6- کارکردِ همدلی phatic function: در زبان جملاتی که به خودِ تماس یا ارتباط، ارجاع می دهد و معطوف است به همان همدلیِ مخاطب...مثلا! "الو! صدایم را می شنوی!"...

من شیوۀ خاصی از انواعِ نقد را به این کارکرد منسوب نمی دانم...


الگوی یاکوبسن قسمت اول


نقدالگوی یاکوبسنقسمت دوم
حقیقت آن است که من در عصر تاریکی می‌زیم. ناب‌ترین واژگان ابلهانه می‌نماید. جبین صاف حکایت از بی‌خیالی دارد و آن‌کس که می‌خندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است.(برتولت برشت)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید