Kimzifi
Kimzifi
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

۲۳-حسابی

خب داستان اینجوری شروع میشه که خدای یک و خدای دو در حالی که پیژامه پاشونه دارن تخته بازی میکنن و خدای سه داره از بالا با ذره بین به زمین نگاه میکنه.

سه : اوضاع زمین خیل نامناسب شده ها همش میفتن به جون هم به خاطر عددا

دو : به خاطر ما؟

سه : نه عددای حسابی

دو : وا عدد دارن مگه ؟

سه : عه یادت رفت پولم عدده ها ! خودمون دادیم دستشون! خود نسبتو خودمون یادشون دادیم ، یادت رفت ؟ تو یادت بره که دیگه انتظاری ازینا نیست!

دو : بهتر که یادشون نیست بابا صفر و یک مگه چشه که پای منو وسط میکشید؟ (منظورش یک دوم است)

سه : صفر؟ من که بهش اعتقادی ندارم صفرو آدما ساختن واسه کثافت کاریاشون یروز از همین روزاست که صفرشونو ازشون بگیرم! اخه کجا دیدین ی عددی که هیچ عددی نیست بتونه انقد تغییر ایجاد کنه (منظور صفرهای جلوی مبالغ است)

در همین حین یک : بلاخره ما طبیعی هستیم کسی مارو بوجود نیورده (اشاره به اعداد طبیعی که از یک شروع میشوند) ! حسابی کار آدماست (اشاره به اعداد حسابی که از صفر شروع میشوند) واسه همینم هست که هنوزم خیلیا مارو به اون صفرای کوچولو ترجیح میدن!

سه : این فرشته های شانس چه چموش شدن! هزار بار گفتم اینا جنسشون واسه زمین نیستا! اینا زود گول میخورن


عدداعداد۲۳بیست و سهداستان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید