ویرگول
ورودثبت نام
لیلا
لیلا
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

به تو از تو مینویسم

این عکسمونو خیلی دوست دارم :)
این عکسمونو خیلی دوست دارم :)

نمیدونم از کجا شروع کنم و همه چیزهایی که میخوام رو بهت بگم.

ولی این وسط یه چیزیو خیلی خوب میدونم، اونم اینه که دیگه نمیشه بدون تو زندگی کرد.

راست میگن عشق یهو در خونه آدمو میزنه، برا من که اینطوری بود.

درست تو لحظه ای که فکرشو نمیکردم اومدی. لحظه ای که تو تاریکیام غرق شده بودم اومدی.اومدی و شدی یه امید.

منی که نه دوستی داشتم نه کس و کاری، شدی همه دار و ندارم تو این دنیا.

اولین باری که بهم گفتی دوست دارم رو یادته؟

نشسته بودیم روی یکی از نیمکتای پارک وسط چهار باغ.

یادمه داشتیم رادیو دریا گوش میدادیم.

تو گفتی دوستم داری.

گیج شده بودم، لال شده بودم و نمیدونستم چی بگم.

چندساعتی قدم زدیم و وقتی میخواستیم خداحافظی کنیم، منم در گوشت گفتم دوست دارم.

خیلی قشنگ بود که برای اولین بار داشتم عشق رو تجربه میکردم.

هنوزم وقتی از همه عالم و آدم میبُرَم میام پیش تو.

کاش وضعیت بهتر بود، کاش وقتایی که حالم بد بود میتونستم پناه بیارم به بغلت.

نه اینکه گیر کنیم پشت این مانیتورای شیشه ای که مارو از هم دورتر میکنن.

یادم که به خاطراتمون میفته، لبخند میاد رو لبام.

اولین بغلمونو یادته، نشسته بودیم زیر سی و سه پل،

بازم من لال شده بودم و چیزی نمیتونسم بگم.

تا یه هفته لباسم بوی تورو میداد. و عطری که همیشه و همیشه تورو یاد من میندازه(کاپیتان بلک)

خیلی چالش هارو تا الان باهم پشت سر گذاشتیم،

غم داشتیم،خوشحالی داشتیم، قهر و دعوا داشتیم ولی جفتمون میدونستیم و میدونیم که همش زودگذره و چیزی که در نهایت باقی میمونه، ما برای هم دیگه ایم.

من به آیندمون امیدوارم،گرچه ایران فرصتی بهمون نداد که اونجور که باید پیش هم باشیم و عاشقی کنیم.

ولی من عاشق تک تک لحظه هایی ام که تونستیم باهم داشته باشیم.و اگه یروزی بخوایم ازش دل بکنیم‌. بینهایت دلم برای اون لحظه ها تنگ میشه، خیلی زیاد.

تقریبا دو سال و نیمه که دارمت و خیلی خوشحالم که بین این همه رنج، یه نعمت تو زندگیم دارم.

خودت میدونی چقدر دوستت دارم.

گاهی اوقات ناراحت میشم از دستت ولی بازم پناه میارم به خودت، چون به قول شاعر:دردم از یار است و درمان نیز هم.

امیدوارم همه چی بهتر و بهتر بشه. به چیزهایی که میخوایم کنار هم برسیم.

یه شبی از همین شبا نشستیم زیر نور ماه، توی جایی که با عشق ساختیمش،میخندیم و یادی میکنیم از این روزا.

روزایی که با سختی و اسونیش گذروندیمش.

دلم میخواد چشمامو ببندم و وسط اون لحظه بیدار شم.

لحظه ای که دغدغه ای جز بیشتر عشق دادن بهم نداریم.

لحظه ای روزامونو با آرامش کنار هم سپری میکنیم و شب هارو با وجود هم از سر میگزرونیم.

قوی بمون مثل همیشه. بزار منم کنارت قوی بمونم.

بهم قول بده که برای جسمت برای روحت نهایت تلاشتو میکنی تا سالم بمونن.

دوست دارم اولین و آخرین ماه آسمونم.

دستتو بده بهم راه درازی داریم.


عشقدوستزندگیعاشقیبرای تو
دستتو بده تا باهم دیگه، توی ذهنم قدم بزنیم🌱
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید