میدونید متن نوشتن هم مثل شعر نوشتن باید بیاد و بجوشه، مثل چشمه، کپشن هم تمثالیه از متن، من الان کپشنم نمیجوشه، چرا نمیجوشه چون مغزم درگیر چند تا امتحان و ترس از افتادنشه، مثلاً این درس OR هر شب تو خواب با همکاری حسابداری صنعتی میان و منو شکنجه میکنن و همکاراشون استراتژیک و امور بانکی هم کشیک میکشن که کسی نیاد و نبینه و زبان تخصصی هم داره برام دو گیگ نت میخره و...، این کابوس رفته رو چشمه نشسته و نمیذاره بجوشه!
هاروکی موراکامی تو کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم نمیدونم تو پیش گفتار یا متن اصلی میگه که کسی که قریحه نوشتن داره، چشمش طبیعی هست و میجوشه اما خطر خشک شدن چشمه تهدیدش میکنه! اونایی که مثل من قریحه ندارن کارشون سخت تره! چرا؟! چون باید برن خودشون چشمه رو حفر کنن و الخ! حالا من اصلا از موراکامی و کوئیلو خوشم نمیاد و کتاباشون رو نصفه ول میکنم مثلاً همین کتاب مذکور رو ۳ بار تا نیمه رفتم و ول کردم یا صد سال تنهایی رو سر صد صفحه ی اول عطاشو به لقاش بخشیدم. غرض از روده درازی چی بود، اینکه من تو تقویم محتواییم نوشتم که علی جون روزی حداقل یه متن که خودت نوشتی رو باید منتشر کنی، اگر امشب منتشر نمیکردم مثل همه سال هایی که تنبلی کردم و ننوشتم پشتم باد میخورد و کلا عنان کار از دستم در میرفت و... خلاصه به نظم و ترتیب خودتون مقید باشید و دعا کنید منم پاس کنم و نیفتم و استاد های بزرگوارمون به ما رحم کنن و ما رو زیر سیبیلی رد کنن.