لرد لندلس
لرد لندلس
خواندن ۱۴ دقیقه·۵ سال پیش

قرنطینه، گنجشکک اشی مشی و سیاه نمایی (۱۶ برج حمل سنه ۱۳۹۹)

با سلام و صلوات و یا به قول دوستان سره‌گو خصوصا طغرل مجری بفرمایید شام، درووووووووووووووود.

یک سالی می‌شود که در این سیاهه هیچ ننگاشتیم و البته خوب می‌دانیم و آگاهیم که این خلا حضور ما باعث دلتنگی شما گشت. خوب است همینجا فرصت را غنیمت بشمرده از همه‌ی دوستان و اطرافیانی که نامه‌ها بنگاشتند و به سویمان ارسال نمودند و روی پاکت نبشتند "ای نامه که می‌روی به سویش/ از جانب من ببوس رویش" و به درستی قربان صدقه‌ی ما رفتند تشکر نموده ولاکن وظیفه‌تان بود. اینکه عده‌ای از مردمان این دنیای دنی که کم هم نیستند وظیفه ناشناسند و پای ما را با شیر و گلاب نمی‌شویند باعث نمی‌گردد که شما از برای انجام وظیفه منتی بر سر ما بنهید. سنایی شاعر در این باب و در وصف دوستان نامه نگار فرموده:

آنان که به حسن سرفرازند نازند به خاک پایت ای دوست

اصلا شما نباید در این بحبوحه‌ی کرونا بیایید سر ما را بتراشید، ریش انبوه جانانتان را شانه کنید، رخت و لباسمان را بشویید، هل و زعفران به پایمان بیفشانید؟ از خود نمی‌پرسید که این ارباب تارک دنیای ما که از برای ما جانفشانی‌ها نموده و از زندگی و خانواده دست کشیده عمر گران را در راه آموزش و تعالی نوع بشر مصروف گردانیده حالا چه بخورد، چه بپوشد، چگونه مایحتاج خویش را تهیه نماید؟ خوب شد این آقا نیموزیک هست، هر روز مجهز به ماسک و دستکش و لوازم ایمنی راهی اش میکنیم به خرید و تهیه ارزاق و وسایل ضرور و گاهی هم غیر ضرور. به هر حال زنده ماندنش به اندازه‌ی ما واجب نیست. اگر از این مهلکه جان سالم به در بردیم پاداش خوبی از ما می‌گیرد. رعایا هم اگر زنده ماندند خودمان تنبیهشان می‌نماییم که از حیات خویش پشیمان گردند.

دوست مشمار آنکه در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی

علی ایحال، سخن از این ویروس منحوس ملعون گشت، شاید برایتان سوالی پیش آید که ما چطور با این وضعیت مبارزه کردیم. احسنت به این حس کنجکاوی شما که در همه حال در پی آموزش شیوه‌های کارای اربابی ما هستید. حقیقت این است که از آن روز که داستان ورود بی اجازه و رخصت این پدیده به ولایتمان را شنیدیم به سرعت لپتاپ به دست گشه، متون و مقالاتی چند در باب همه گیری سارس و سپس همین کووید-۱۹ مطالعه کردیم و شیوه‌های دولت بی‌خدای چین از برای مقابله با این همه‌گیری‌ها. شاید حالا باز سوال عرض کنید که چرا به جای تقبل زحمت امور را به اطبای ولایت نسپارده و از آنان درخواست مشاوره ننمودیم. اینجا و در همین سوال به ظاهر بی‌خطر است که تفاوت یک ارباب مثل بنده و یک مشت رعیت نادان هویدا می‌گردد، زیرا که شما چون ما به ظرایف امور اداره روستا و سر و کله زدن با این روستاییان فلان فلان شده آشنایی ندارید. باید در پاسخ بفرماییم که فکر می‌کنید توان اتخاذ تصمیمات ضروری در کسی جز ما هست؟ و آیا اگر آنان چیزی بگویند که ما بهترش را می‌دانیم، به اراجیفشان گوش می‌دهیم؟ اصلا چه دارند بگویند که این چشمه جوشان معرفت و چاه سر ریز دانش ما از آن با خبر نباشد.

به هر طریق، با مطالعه تجربه چین و اعمال سختگیری‌های بسیار شدید متوجه گشتیم که راهکار قرنطینه خانگی سفت و سخت و عدم خروج از منزل تا مهار کامل است. منتها این که به رعایا بگوییم بچپید در خانه برای ما محال است. خب اگر در خانه بمانند کی شیر بدوشد برای ما؟ کی برنج بکارد؟ گندم و گوشت چطور تامین شود؟ حتما فردا هم معترض می‌شوند که حوصله‌شان در منزل گندیده و درخواست اینترنت و کتاب و روزنامه می‌نمایند و پس فردا هم که اینها را کسب کردند خواستار حقوق به ظاهر انسانیشان میگردند و میایند اینجا برایمان کامنت‌های اعتراضی از خودشان صادر می‌کنند. دیدیم اینطور نمی‌شود. فرمان اکید قرنطینه خودمان را صادر کردیم. درب عمارت اربابی را بسته، چند تن از گماشته‌های نیموزیک را هم رمان دادیم تا از عمارت مراقبت نمایند و نگذارند جنبنده‌ای ولو یک گنجشک در آسمان عمارت پر بکشد. یک سوراخ هم در درب منزل ایجاد کردیم که صبح صبح خواسته‌ها را بر کاغذی نگاشته از آن سوراخ به آقا نیموزیک می‌دهیم و او پس از نهیه از طریق همان شکاف به اندرونی ما سرازیر می‌کند. ما که در قرنطینه هستیم ولی تا به کجا الله اعلم؟ به هر حال یا این ویروس میبیند خوردن گوشت و پوست و ریه این رعایای تلخ گوشت لذتی ندارد و ولمان می‌کند میرود یا اینکه انقدر می‌ماند تا مردنی‌ها بمیرند و رعایای جان سخت تر بمانند که خب به هر حال مساله از برای بنده حل شده. فقط می‌ماند تمهیدات لازم که فرمان دادیم نیموزیک و دار و دسته چوب به دستش بروند ببینند کدام رعیتی زودتر جان به جان آفرین تسلیم نموده، زمین‌های او را به زور غصب نموده و به عنوان گورستان جدید روستا مورد استفاده عموم قرار دهند. به هر حال بنده که در قرنطینه هستم. رعایا هم مصداق "از دل برود هر آنکه از دیده برفت".


و اما صحبت از چین و سیاست‌هایش شد جا دارد حکایتی هم نقل کنیم از سیاست گنجشک زدایی جناب مائو. شاید شما به خاطر نیاورید ولی پیش از آنکه دنگ شیائو پنگ به قدرت برسد این چینی های آنقدرها هم باهوش و ابرقدرت طور نبودند. یعنی اصلا نبودند و یک کارهایی می‌کردند که خر پدربزرگ کیم جونگ اون به آنها می‌خندید.

پرتره مائو اثر اندی وارهول
پرتره مائو اثر اندی وارهول


این آقای مائو تسه تونگ که معرف عموم جملگی خلق الله است، رهبر انقلاب کمونیستی چین بود که با چیانگ کای‌شک در افتاد و او را مغلوب نموده، پر جمعیت ترین کشور دنیا را به زیر پرچم سرخ پرولتاریا روانه نمود و در دوران رهبری با چین چنان کرد که استعمارگران نکرده بودند. آنچه از چین در دوران اخیر می‌بینید هیچ ارتباطی با سیاستهای مائو نداشته و حاصل اصلاحاتی‌ست که پس از او، دنگ شیائو پنگ آغاز نموده و الباقی رهبران حزب دنبال نمودند. در واقع کار دنگ این بود که هرچه مائو نموده را انجام ندهد و هرچه او انجام نداد را عملی سازد.

این آقای مائو کمونیستی ارتدکس و دو آتشه نیز بود و دست بر قضا نظریاتی متفاوت از قرائت غالب آن زمانه داشت مبتنی بر شرایط چین و تفاوتش با همسایه شمالی کمونیستش که شوروی باشد. این نظریات او را مائوییسم می‌نامند که در آن دهقانان در محور امور قرار دارند، بر خلاف نظریه مارکسیسم-لنینیسم اتحاد شوروی که موتور محرک انقلاب را کارگران صنعتی می‌داند و این خزعبلات که در حال حاضر ربطی به شما ندارد. همین که بدانید بهترین نظم برای اداره اجتماع نظم طبیعی بشر یعنی فئودالیسم ماست کافی‌ست. اما اگر خواستید اطلاعات بیشتری در باب مائوییسم به دست آورید کافی‌ست به ویکیپدیا سری بزنید تا اجمالا چیزکی در باب این نوع از کمونیسم که در چین و آلبانی مقبولیت داشت دریابید و خودتان از طریق مقایسه متوجه مزایای فئودالیسم بر این تفکرات پوچ و گمراه کننده و این افیون‌های شهری بشوید.

القصه، این آقای مائو که همچون جملگی ایدئولوژی‌زدگان تاریخ بسیار خودشیفته بود و خیال می‌کرد هر اراجیفی که به مغزش خطور نماید بهترین راه سعادت را از برای بشر می‌گشاید، سیاست "یک گام بزرگ به جلو" را در دهه پنجاه میلادی و با هدف پیشرفت صنعتی اقتصادی چین اجرایی می‌نماید. ایشان قصد داشته از طریق برپایی کمونها و مزارع اشتراکی میزان تولیدات در چین را افزایش دهد. یکی از مثالهای این توهماتش این بود که فرمان به تاسیس کوره‌های فولاد در منازل شخصی مردمان داد. یعنی مردم عادی و بی‌سواد و کشاورز چین باید در حیاط منازلشان اقدام به برپایی کوره نموده و در آن فلزات را ذوب نموده، آهن و فولاد تهیه می‌کردند. نتیجه این اقدام این شد که پس از مدتی مردم اقدام به قطع درختان جنگل برای تامین گرمای کوره نمودند و چون درختان به اتمام رسیدند در و تخته و پنجره و میز و صندلی ها را به کوره ریختند و دود کردند و حتی در مواردی قابلمه و دیگ و قاشقهاشان را به کوره ریخته و ذوب نمودند. این آهنها هم که آهن نبوده بلکه قراضه‌هایی بی کیفیت بودند که دیگر به درد هیچ چیزی نمی‌خوردند فلذا روستاییان چینی پس از مدتی مشاهده کردند که هم چوب را خورده اند و هم پیاز. یعنی هم با قطع درختان به محیط زیست آسیب عمده زدند، هم کلی دود و آلودگی به هوا فرستاده اند، هم لوازم منزل را به فنا داده اند و هم آهن و فولادی نصیبشان نگشته.


تصویری از یکی از کوره‌های خانگی دوران مائو
تصویری از یکی از کوره‌های خانگی دوران مائو


از دیگر مفاد این سیاست یک گام بزرررررررگ به جلو یکی مبارزه با چهار آفت بود که از دید حضرت مائو آسیب عمده به تولیدات کشاورزی چین وارد می‌نمودند. این چهار آفت موش‌ها و پشه‌ها و مگس‌ها و گنجشک‌ها بودند. بزرگترین کارزار نیز علیه گنجشکها به راه اوفتاد و چنان مبارزه‌ای با این مرغکان در گرفت که از لحاظ حجم فضاحت از سیاست های ضد مهاجرتی ترامپ نیز پیشی می‌گیرد. هر که تفنگ بادی در دست داشت شروع کرد به کشتار گنجشکان و تخریب لانه‌های آنان. حتی کودکان نیز با سنگ و تیر و کمان اقدام به مبارزه با گنجشکان نمودند به گونه‌ای که پس از مدتی نسل این پرنده‌ی کوچک در کشور چین رو به انقراض گذاشت. چیزی که عقل مائو به آن نرسیده بود و عقل باقی جمعیت چین نیز بدان قد نداد این بود که این گنجشکان که به ظاهر با خودن دانه گیاهان در حال مبارزه با کمونیسم بودند، سهم عمده‌ای نیز در مبارزه با حشرات و آفات مزارع داشتند و با خوردن ملخ‌ها و کرم‌ها سهم خود را نسبت به کمونیسم ادا می‌کردند. پس از مدتی که از پاک‌سازی نژادی گنجشکان گذشت دیدند آفات و مور و ملخ افتاده به جان مزارع و مراتع مملکت و محصول را از میان برده و چونان قحطی به جان مردم افتاد که در تاریخ بی‌همتاست. البته که این قحطی تنها حاصل این آفات نبود بلکه حاصل آفت بزرگ سیاست‌گذاری های اشتباه حزب و شخص مائو بود. گند کار که بالا گرفت گنجشک‌ها از لیست ضد انقلابیون خارج گشته و جمهوری خلق چین اقدام به واردات گنجشک زنده از کشور دوست و برادر کمونیست اتحاد جماهیر شوروی نمود.


پسر چینی که با افتخار جنازه‌ی گنجشکها را به نخ بسته
پسر چینی که با افتخار جنازه‌ی گنجشکها را به نخ بسته


در نهایت سیاست یک گام بزرگ به جلوی مائو منجر به مرگ میلیونها گنجشک و انسان گشت. سرگرم شدن کشاورزان به ذوب کردن فلزات در کوره‌ها وکشتار گنجشک‌ها و ازدیاد ملخ‌ها و زندگی در کمون‌های مشترک باعث کاهش میزان تولید اقلام خوراکی از جمله برنج شد که در نتیجه‌ی آن چیزی نزدیک به ۴۰ میلیون نفر از جمعیت پانصد میلیون نفری چین در آن زمان جان خود را از دست دادند.

مائو تسه تونگ: با این همه برنامه‌هایی که برای چین داریم شاید حتی نیمی از جمعیت چین جان خود را فدا کند، اگر نه نیم شاید یک سوم، یا یک دهم، اما شما نمی‌توانید وقتی انسان‌ها می‌میرند بیایید و من را سرزنش کنید.
پوستر تبلیغاتی مبارزه با آفات
پوستر تبلیغاتی مبارزه با آفات


پی‌نوشت: قرار نبود هیچ‌وقت از قالب لندلس خارج بشم و سعی کردم حتی وقتی پاسخ نظرات رو میدم و یا جایی نظری می‌نویسم از جانب لندلس انجام بدم. اما این چند خطی که در ادامه می‌خونید رو دیگه نمیشد تو قالب ارباب رعیت ستیزی مثل لندلس بنویسم. این شد که تصمیم گرفتم با زبون خودم و به عنوان یه دوست یا آشنای ویرگولی بیانشون کنم. اول از همه اینکه سال نوی شما مبارک. امیدوارم سال خوبی باشه و مهمتر اینکه سلامت باشید و سالم بمونید. دوم اینکه جدی نشستین و اباطیل و ترحات بالا رو خوندین و خوندین و به ته نوشته که اینجاست رسیدین؟ چه صبر و تحمل و اعصاب فولادینی. من که خودم نویسنده اینا هستم حاضر نیستم حتی برای اصلاح اشکالات تایپی برگردم بالا و بخونمشون (علت کثرت اشکالات تایپی و غلط‌های املایی-انشایی-فرهنگی-هنری پستها یکی بیسوادی من و دومی همینه که واقعا حال ندارم اینا رو بخونم). سوم که اصلی‌ترین چیزی هست که می‌خوام بگم یا در واقع خواهش کنم اینه که لطفا تو پستهاتون، استوری‌هایی که تو شبکه‌های اجتماعی قرار میدین یا هر جای دیگه، طبقات مجروم جامعه و مشکلاتشون تو این شرایط رو فراموش نکنیم. وسط رقص‌ها و تشویق کادر پزشکی که الحق کار قشنگیه یاد شهروندای فراموش شده‌ی بی‌تریبون و دسترسی به رسانه هم باشیم. منظورم کمک و خیریه نیست، همینکه از خودشون، مصائبشون و مشکلاتی که حتی در حالت عادی و روزمره هم باهاش روبرو هستن و تو شرایط فعلی چند برابر شده بگیم کافیه. متاسفانه خیلی از این شهروندا پس انداز کافی برای قرنطینه کامل رو ندارن و دستمزد روزانه دریافت می‌کنن. پول کافی برای تهیه غذای سالم یا گاهی حتی سرپناه ندارن و از دسترسی به اینترنت و تکنولوژی برای حضور در کلاس‌های مجازی مدارس هم محرومن. همین موضوع باعث ظلم مضاعفی میشه که اونها رو در معرض خطرات بیشتری قرار میده که شاید من نمی‌تونم خوب بیان کنم ولی می‌دونم همه ازش مطلعیم. کمترین کار ما اعضای ویرگول می‌تونه این باشه که گاهی ازشون بنویسیم تا همه نسبت به مشکلاتشون و مهمتر از اون وجودشون آگاه بشیم و کاری که لندلس با رعایاش کرد و فراموششون کرد رو باهاشون نکنیم. ممنونم که این چند خط اضافه رو هم خوندین. ممنونم که حال خوبتونو تو پستهاتون با من خواننده قسمت می‌کنین و دوباره امیدوارم که خوب و سالم بمونین.



طنزروزنوشتچینمائو
وبلاگ رسمی ظل الله اعلی حضرتی که خودمان باشیم، عالیجاه لرد لندلس دامه برکاته. تمامی شخصیتهای این سیاهه تخیلی‌ست و تصاویر مربوطه هیچ دخلی به واقعیات ندارند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید