مدتی نبودیم، خودمان نیز نمیدانیم چقدر دلتنگمان بودید و چند نفر تلفات دادید و انشاالله از غم دوری ما به درک واصل شدید، نشدید، مشرف به موت هستید یا چه. به هر حال امروز صبح که بیدار گشتیم و چشمان همچون غزالمان را به دنیا گشودیم ناگهان حس کردیم چقدر وجودمان را از شما دریغ نموده ایم و چه لطماتی به علم و دانش و معرفت و بشریت از این غیبت ما وارد میگردد. این بود که تصمیم گرفتیم باز گردیم و چشمههای حکمتمان را به سوی شما جاری نماییم.
شیخ اجل سعدی قرنها پیش این غیبت و بازگشت ما را پیش بینی نموده و غزلی از برایمان سروده بود بدین مضمون:
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم / تا برفتی ز برم صورت بیجان بودم
نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند / که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم
بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب / که نه در بادیه خار مغیلان بودم
زنده میکرد مرا دم به دم امید وصال / ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم
به تولای تو در آتش محنت چو خلیل / گوییا در چمن لاله و ریحان بودم
تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح / همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
سعدی از جور فراقت همه روز این میگفت / عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
بعدها نیز عبدالوهاب شهیدی که از رعایای ما بود و به ما ارادتی بسیار داشت نسخه ای از این شعر را در برنامهی گلها (گلهای تازه۵۰) اجرا نمود که از اینجا میتوانید به گوش جان نیوش نمایید. نکردید هم نکردید، به اسفل السافلین. آدم نیستید بدبختهای فلک زدهی سوزاکی خود دستمالی کن. بروید همان جاسمینا و سوگند و ساسی و تتلوتان را بگوشید اصلا مرده شوی ببرد آن ریخت منحوس کریه المنظر چرک و چولتان را.
پینوشت ۱: حالا همهی این قضایای گرانی و دلار به کنار. خیلی هم خوب شد که دلار بدین مقدار گران گشت و قادر به ابتیاع آیفون و گلکسی نوت نیستید و به امید خدا به زودی ابزارکهایتان به لقاالله پرتاب گشته، از شر خویشاندازهاتان در اینستاگرام خلاص میشویم. چقدر شما چرک و چولههای زشت ممولی را ببینیم که در حال خود عم خاص پنداری میباشید. اصلا معنی ندارد تا وقتی مازراتی و منزلی مسکونی در موناکو و قایقی در سواحل نیس ندارید زنده باشید، چه برسد به اینکه به یکدیگر متصل گشته ریختتان را منتشر کنید. میگفتیم اینها به درک، پوشک بچه هم گران شده. این خود راه حلیست برای اینکه اول بچهها را به کمتر خوردن و اسراف اغذیه و اشربه وا دارید، بعدا هم انشاالله از خیر ازدیاد نسل بگذرید و نسلتان منقرض گردد. فلاش تانک و آب و صابون و دستمال توالت بزرگسالان هم دچار تورم بشود خیلی خوب است. خودتان هم کمتر بخورید و بمیرید راحت شویم از شرتان. منتها چون دلمان برای اطفال سوخت گفتیم به شما پیشنهاد بدهیم که از همین سنین پایین به فرزندان خود چاله کندن بیاموزید. یک بیلچه ابتیاع فرموده روزها بروید در محیط باز و باغچه و پارک و اطراف و اکناف با بچهها تمرین کنید که زمین را بکنند. هم برای آیندهشان و تخلیه فضولاتشان خوب است هم برای سرپناه و مراقبت در برابر باران. زیرا که پس از یادگیری کندن چاله کم کم حفر چاه و قنات و حتی سنگر را آموخته، میروند همان بیرون ادامه حیات میدهند و اینطور در کاهش مصرف برق و دیگر منابع هم صرفه جویی میشود. به حول و قوه الهی.