دو سه روزیست هیچ ننگاشتهایم. به قول بانو مرضیه (که خداش بیامرزد آن بلبل بوستان ایران را. خداش بیامرزد بانو دلکش و هایده و مهستی را که صوتشان در این همهمه مرحمیست بر گوشهای خستهمان) که میخواند «دو سه شبه که چشمام به دره، خدا کنه که خوابم نبره، تو این قفس که زندون منه، دلم گرفته و منتظره، خدا کنه که خوابم نبره». الحق که این جهان نیز برای ما همچون قفسیست که کالبد جسمانیمان اسیر ملال همنشینی با رعایای احمق بیشعور پدرسوختهای چون شما گشته و هردم آزارمان میدهید. خدای لعنتتان کناد.
اگر دلتان خواست این قطعه را از اینجا بارگیری کنید.
اما سخن اصلی و به قول اجانب بلاد افرنجیه فِرست ثینگز فِرست. دوست عزیز و نادیده و بزرگوارمانُ جناب دست انداز در نظردانی تذکرهی پیشین سوالی فرمود در باب منشا نام «حمدی فیل» و ارتباطش با قطعهای به همین نام از جناب سلیمان واثقی ملقب به سُلی.
والله این حمدی فیل را ما اول بار در داستانی به همین نام از نویسندهی به نامِ ولایت ترکیه (دولت عالیه عثمانی سابق) عالیجناب «عزیز نسین». این عزیز نسین را ما بدوا از دوران طفولیتمان میشناسیم که داستانکی از ایشان را در کتابچهای بخواندیم ولاکن اکنون به خاطر نداریم آن داستان چه نام داشت و ز کجا آمده بود و آمدنش بهر چه بود. القصه حظ وافر نصیب ما گشت به گونهای که بعدها تعدادی از آثار ایشان که به پارسی ترجمه گشته بود را نیز مورد مطالعه قرار دادیم از جمله «پخمه» و «یک خارجی در استانبول» و «شارلاتان» و «ما آدم نمیشویم» که مطالعهی تک تکشان را به شما شپشخوارهای بیفرهنگ بیتمدن پیشنهاد مینماییم شاید اندکی سرگرم گشته کمتر به سراغ اینستوغرام و دید زدن نوامیس مردم و مالاندن اعضا و جوارح خود بپردازید، خارشک گرفتههای بدبخت.
حمدی فیل داستانیست بسیار کوتاه در باب سارقی به همین نام که در آن عزیز نسین نیروهای امنیتی و چماقداران و بیکچیهای بلاد عثمان را به سختی به سخره گرفته. متذکر میگردم که قرائتش از برای ما ایرانیان خالی از لطف نیست که هیچ بسیار هم سرشار از لطف است.
لینک دانلود پیدیاف حمدی فیل از عزیز نسین (که در ترجمه فازسی حضرت فیل نام گرفته) را نیز میگذاریم شاید بخوانید و مشتاق گردید.
و اما روایت حمدی فیل سلیمان واثقی داستانیست جدا. بدین ترتیب که حمدی فیل نام اولین آلبوم موسیقی «سلی»ست. بیشتر ما ایرانیان و حتی بعضی شما رعایای مفتخور رقاص نیز او را با قطعهای از همین آلبوم با نام «حال که دیوانه شدم» میشناسیم. این آقای سلی علاقهی خاصی به موسیقی افغانی داشت و در ابتدای امر با بزرگانی همچون جلیل زلاند که از پدران موسیقی معاصر افغان است همکاری نمود و آلبومی با نام حمدی فیل از خودش صادر نمود که در آن قطعهای افغانی به همین نام نیز خوانده. حیف و صد حیف که با وقوع انقلاب از کشور خارج بگشت و تشعشعات صوتش در زیر ابرهای سانسور پهنان بگشت. اخیرا همکاری با دریا دادور و پرواز همای بداشته و حتی به ایران بازگشته در پی مجوزی از برای تولید اسباب طرب. کاش به سرنوشت حبیب دچار نگردد. به حامد همایون و هر عره عوره شمسی کورهای مجوز میدهند ولاکن بدانان که واقعا هنری از برای عرضه دارند نَع.
اینها به یکسو دیدید چه بر سر ملک ایطالی بیامد؟ دیدید چه خاکی به سرشان شد؟ دیدی با اینهمه عره و گوز چطور زرتشان قمصور بگشت؟ مبادا از برای نام این تذکره گمان بکردید این حضرت از هوادارن ایطالیست؟ زهی خیال باطل (صدای شیشکی در پس زمینه). البته که ما همچون جملگی اعیان اشراف و هواداران نظام طبقاتی و نژادی حامی تیم ملی ژرمانی هستیم و نیک میدانید که دشمنان ما یکی ایطالی و دیگری برازیل است که حسابمان با دومی را در نیمهنهایی جام قبلی چنان صاف بکردیم که تانکهای جناب آدولف نیز قادر به چنین صافکاری نبودندی. حالا این اولی در یک چهارم نهایی یوروی قبلی مقاومت بکردی و در ونالتی محذوف بگشت. حسابمان ماند به روزی دیگر. راستش را بخواهید دلمان راضی نبود حذف شوند، یعنی حالا که چنین خوار و ذلیل هستند کاش میامدند حضورمان یک سه الی هفتتایی میچ\اندیمشان بعد میرفتند که انتقام خوشمزهترین طعام سرد است. ولاکن حالا که حذف شدهاند نمیتوانیم جشن و سروری که در ماتحتمان برپاست را پنهان کنیم. خوشمزهی روزگار اینکه بسیاری از هواداران ایطالی و برازیل نیز یکی هستند. یعنی در آن سوی آبها برازیل را دوست میدارند و در آن یکی سوی ایطالی را. آدمی که هوادار یک مشت خرفت باشد همین میشود که مجبور است هفت هشت دهتا تیم خرفت دیگر نیز زاپاس با خودش بیاورد. القصه که بوفون که شوت میگرفتی همه عمر؛ دیدی که شوت چگونه تو را بگرفت بر زمین گرمت بزد چنان که سر پیری کمر راست نکنی؟ بندهی خدا گناه هم دارد. بیست سال جان کند، دم آخری که خواست خداحافظی کند این جوانکهای پدرسوختهی نمک نشناس حتی محض رضای خدا به جام جهانی هم نرفتند تا عزت و آبروی این پیر سپید موی خفظ شود. لعن الله علی حذف کنندگانش انشاالله.
یک پادکست ورزشی خوب و دوستانه و صمیمی هم هست، منتشره از جانب چندی جوانان غیور وطن به نام «فوتبالکست». اگر آیتونز دارید یا هر اپ پادکست دیگری، در آنجا سرچ بنمایید و مشترک گردید و هر هفته بگوشیدش. اگر هم ندارید به این لینک ساوندکلاد یا این لینک تیون این ریدیو رجوع نموده و آبونه گردید.
این غربزدگی هم بد دردیست. آنقدر که محصولات فرهنگی خوب در کشورمان تولید نمیگردد جملگی رعایا فریب این رسانههای به اصطلاح لیبرال آزادیخواه فمینیست کمونیست فراماسون غربی را خورده، هرچه خوراک فکریست از این منحرفان تغذیه مینمایندی. از جملگی مضرات این یکی همین است که چیزهایی بشنیده و یاد بگرفته ایم بدون آن که آموزشش را دیده باشیم و درونی گشته باشد (که این هم از ضعف نظام آموزش ممالک محروسهی ایران است). فیالمثل شنیده ایم که حقوق حیوانات محترم است و نژادپرستی مذموم است و توهین به معلولین عملیست غیر انسانی بدون آنکه توجیه شده باشیم چرا و چگونه و از چه رو و در مغزمان فرو گشته باشد. فلذا این شده شخصی بدون قصد و غرضی چیزی نادرست از زبانش در میرود به ناگاه مشاهده میشود که جمعی کثیر همچون ارتش آزادی بخش خلق چین بر سرش آوار شده با الفاظی نادرست تر مینوازنندش. خب بیشعور، ابله، نفهم، مار بگزد این زبانت را که از دهنت این اراجیف در نرود. حالا این بیشعور یک اغلاطی بنمود شما چرا فحشش میدهید و بتر میکنید؟ شاید عامدانه نبود. از ناف نیویورک که بر ملک ایران پرتاب نگشته، روستایی زادهای ست با تحصیلات ناقص در نظام ناقص و اجتماعی ناقص همچو دیگران. آموزشش دهید و با زبان ملایم بنوازیدش تا فراری نگشته به راه راست آید. خداوند همه شما را هدایت کند. مارا که هدایت کرده و هیچ لغزشی در لسان ما نیست.
پینوشت: جمعی ازهموطنانمان پریشب بر اثر زلزله دار فانی را وداع گفتند. اگر از بازماندگان هستید تسلیت ما را بپذیرید. اگر هم از بازماندگان نیستید، یاد بگیرید که یکبار تسلیت گفتن کافیست. چه معنی دارد مدام در هر شبکه اجتماعی و سوراخ سنبهای که گیر آوردید چپ و راست تسلیت میگویید جوری که آدم نسبت به این فاجعه کرخت میگردد. جای اینهمه تسلیت بیجا که شائبهی خودنمایی را به ذهن ما میآورد اگر دستتان میرسد کمکی کنیدگ حتی اگر شده اندکی خون خود را اهدا نمایید هم خدا را خوشتر است هم آن خلق خدا که مصیبت گریبانشان را گرفته. خدای جملگی رفتگان و ماندگان و همهی ما را مورد آمرزش قرار دهد انشاالله.