ویرگول
ورودثبت نام
Losila
Losila
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

سازدهنی خاک خورده من

چند مدتی بود که دنبال راه هایی بودم برای مدیریت تایم های خالی که باید به درس خوندن اختصاص داده بشه ولی نمیشه، میگشتم. کار کردن تو بومرنگ، زبان خوندن، آماده شدن برای شرکت در یه دوره با یه محیط کاملا متفاوت،هرازچندگاهی باشگاه و یه سری تفریحات جانبی هم باعث نشد که احساس نکنم که دارم یه بخش بزرگی از تایم روزانه ام رو دارم به بطالت میگذورنم. این بطالت از گشت و گذار تو فضاهای مجازی، که بعضیاشون رو فکرشم نمیکردم یه روزی حتی در موردشون صحبت کنم، گرفته تا فعالیت های بی هدف در خوابگاه و شبانه های استادیوم، باعث میشدن که فکر کنم زندگیم رو روال نیستش و متعاقبا بحث overthinking درمورد خیلی چیزای پیش پا افتاده و اتفاق هایی که هنوز رخ ندادن، اذیتم میکردن. یه روزی که داشتم کمدمو مرتب میکردم چشمم به سازدهنی نازنینم که یه دوره ای با یه شور و شوق مضاعفی رفتم دنبالش و پیگیر یادگیریش بودم، ولی الان یه گوشه ای افتاده بود و داشت خاک میخورد. یه جاهایی هستن که تصمیماتت تبدیل به عهدی با خودت میشن، برا من این لحظه از این جنس بود. رفتم دنبالش، اول گفتم از دانشگاه شروع کنم، دیدم اوضاع موسیقی علموص به دلیل نبود کانون موسیقی خیلی پراکنده س و کسی رو هم نتونستم پیدا کنم که سازدهنی کروماتیک بزنه(البته بگم یه سری بچه ها دارن پیگیری کارهای تمرین تو اتاق پلاتو دانشگاه رو میکنن که واقعا دستشون درد نکنه). برا تمرین های شبانه به جای استادیوم گفتم اگه یه جایی تو خوابگاه مث اتاق اکوستیک، که صدای تمرین بقیه رو اذیت نکنه، باشه خیلی خوب میشه. بود ولی متاسفانه مسئولیتش دست کسایی بود که بهتر بود نبود یا بهتر بگم دست کسایی که رابطه خوبی با موسیقی ندارن(مث اکثر مسئول های دانشگاه).خودم دنبال کارهای تمرین تو این اتاق هستم ولی واقعا مشخص نیس کی اوکی میشه. یه گزینه دیگه رو امتحان کردم. رفتم کانون موسیقی دانشگاه امیرکبیر، با کمال ناباوری یکی رو تونستم پیدا کنم که تازه شروع کرده بود به کروماتیک زدن. اینطوری شد که یخورده به ادامه مسیر امیدوار شدم. ولی باز این کافی نبود, یاد این افتادم که پارسال میخواستم کلاسشو برم ولی استطاعت مالیم اجازه شو نمیداد.(فک کنم الان دیگه اکثرمون میدونیم که تو ایران، یاد گرفتن موسیقی داره کم کم کشیده میشه به سمت قشر مرفه نشین جامعه). الان ولی با کمک پولی که از کار کردن جمع کرده بودم میتونستم کلاس رو برم. ولی بیشتر این پول رو برای ارتقاء گوشیم و شرکت در مراسم ها و جشنواره ها و سفرهایی، که به دلیل مسائل مالی نمیتونستم شرکت کنم، جمع میکردم.ولی خیلی زمان برد که تصمیمم این بشه که میخوام این بودجه رو به موسیقی اختصاص بدم. ولی به هر حال این خان رو هم گذروندیم. میگفتن اگه میخوای کلاس موسیقی بری جایی برو که در کنار اموزش موسیقی، بهت تفکر و نگرش نسبت به موسیقی رو یاد بدن. اینطوری شد که دو گزینه @babaksafarnejad و @azadeh.azaad قوت بیشتری گرفت.این دو مدرس را واقعا میشه استاد تمام های(در کنار سایر مدرس های محترم) سازدهنی تو ایران به حساب آورد و خیلی سخته که یکی رو انتخاب کنم. چون که با حس و حال موسیقیایی آزاده آزاد بیشتر حال میکردم و همچنین اولین بار او بود که باعث شد که من به فکر یاد گرفتن سازدهنی باشم، این شد که بیشتر به سمت او متمایل شدم. برنامه های ویژه ای برای بعد یاد گرفتن این ساز دارم. و شاید این رویابافی ها باعث بشن که من این مسیر رو به همین قوتی که شروع کردم، ادامه بدم. تازه در نقطه شروع این مسیر طولانی ولی به شدت لذت بخش هستم.

دلنوشتهموسیقیسازدهنیدانشجوداستان
مینویسم، شاید یکی پیدا شد و داستان زندگیم بدردش خورد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید