«ما از اینکه عواطفمان چه قابلیتهایی دارند آگاه نیستیم؛ و اینکه گستره قدرتمان چقدر است.» -اسپینوزا
قسمت چهارم فصل ششم سریال «ریک و مورتی» ایدهای فیلسوفانه-روانکاوانه پیش میآورد. در این قسمت صحبت از وسیلهای است که در هنگام خواب میتواند شخص را به طور ناهشیار بلند کند(در عین خواب بودن) وکه کارهای عقبافتاده و اغلب حال و زمانگیر فردی را سرشان انجام دهد. مثلا از تن خواب و ناهشیار بخواهد که درازنشست برود تا زحمت ورزش در بیداری رفع شود. سوال اینجاست که آیا میتوان عامل نفسانیت را از انسان حذف کرد؟ آیا هشیاری همان سرور بدن است؟ آیا می توان با حذف هشیاری بدن را به یک دستگاه، ژنراتور سر خود تبدیل کرد که فرمان ببرد و شانه بالا نیندازد؟
پاسخ سریال آری است و پاسخ من نه.
پاسخ کوتاه: سیستم عصبی انسان اگرچه اختصاصیسازی شده و بخش بخش است و میتواند کارها را به بخشهای مختلف آن نسبت داد، اما در واقع یک موجود زنده واحد است و مانند تمامی ارگانیسمها انتزاع در آن ممکن نیست.
پاسخ بلند: سازه التفات(anticipation) در انسان به مرور ساخته شده و با چگونگی فعال شدن حرکات بدن همارز است. به تعبیری، حرکات جوارح بیرونی آدمی در نتیجه تکامل موجودات زنده به مهرهداران پدید آمده و روشی برای برآورده کردن نیازهای درونی و کنترل شدتهای داخلی بوده است. اما در آدمی، به واسطه دیررس بودن نوزاد و موجودیت زبان، این امر پیچیدگی جدید پیدا کرد و ساحت هشیاری و اعمال ثانویه را ممکن نموده است. در نتیجه ثبت حافظه و تحول سازوکار توجه نظام التفاتی انسان بال و پر میگیرد که انجام اعمال حیاتی را برای او ممکن میکند.
از آن جایی که جهان آدمی کاملا از خودبیگانه است و افراد غذاهایی درست میکنند که خود نمیخورند و لباسی میدوزند که خود نمیپوشند و هزاران نوع اعمال تعویق یافته و جابجا شده دیگر؛ و از آن جایی که «نشان» در جای دیگری است و هدایت بدن با منطقی جز هوموستاز زیستی انجام میشود، باز هم التفات در آدمی با موجودات دیگر تفاوت فاحشی دارد.
هر عملی یک وجه عقلانی/شناختی/تصویری و یک وجه عاطفی دارد. در اهمال، وجه عاطفی آن چیزی است که باعث میشود فرد از رو به رو شدن و انجام عمل تا حد ممکن بپرهیزد. حال آیا میتوان وضعیتی را تصور کرد که در آن وجه عاطفی یک کار پاک شده باشد؟ چنین کاری به طور طولانی مستحیل است چون التفات، حافظه و هشیاری همگی در هم پیچیدهاند و جدا کردن آنها از هم مانند جدا کردن اعراض از جواهر است که فقط در عقل انتزاعی ممکن است. حتی در تجربه عملی هیپنوتیز هم دیده میشود که افراد از انجام دادن اموری که دوست ندارند، سر باز میزنند.