ویرگول
ورودثبت نام
محمدطاها جهاندیده
محمدطاها جهاندیده
محمدطاها جهاندیده
محمدطاها جهاندیده
خواندن ۴ دقیقه·۷ ماه پیش

همه ما میکروفاشیست هستیم؟

📌همه ما میکروفاشیست هستیم؟(بخش۱)


🔻ژیل دلوز و فلیکس گاتاری در «هزار فلات» و سایر آثار مشترک خود، روایتگر حاکمیت منطقی فاشیستی در سطوح خُرد زندگی بودند و آن را «میکروفاشیسم» نامیدند. میکروفاشیسم شامل اشکال روزمره قدرت و کنترلی بود که در درون جوامع شکل گرفته و ویژگی ذاتی سازمان‌های اجتماعی جهت حفظ و تقویت ساختارهای سلسله مراتبی محسوب می‌شد. از نظر دلوز و گاتاری، میکروفاشیسم نه تنها در نظام‌های سیاسی استبدادی، بلکه در جوامع به ظاهر دموکراتیک یا لیبرال نیز عمل کرده و متضمن مجموعه‌ای از فاشیسم‌های خُردی است که در شهرها، محلات، خانه‌ها و خانواده‌ها نهفته‌ است. مفهوم میکروفاشیسم درک سنتی از فاشیسم را به چالش کشید و بر مکانیسم‌های ظریف‌تری مانند هنجارهای اجتماعی، بازتولید روابط سلسله مراتبی، سرکوب دیدگاه‌های بدیل یا مخالف و سرکوب میل و خلاقیت تاکید کرد.


🔻اسلاوو ژیژک در یکی از سخنرانی‌های خود، یکی از تاریکترین اعصار چکسلواکی از نظر آزادی و سطح رفاه عمومی را با حکومت گوستاوو هوشاک یادآور شد. نتایج تحقیقات بر روی شادترین مردم اروپا در آن دوران حاکی از آن بود که مردم چکسلواکی در عصری که با بیشترین سانسور رسانه‌ای و محدودیت همراه بودند، در شادترین حالت خود به سر می‌بردند؛ از آن جهت که از اطلاعات و اخبار منفی، بی‌اطلاع بودند.


🔻شخصیت هومر در مجموعه مشهور«سیمپسون‌ها»، با فرض‌گرفتن دانش به مثابه سیب ممنوعه تعبیر یهودی ماجرای هبوط (تعبیری که درخت ممنوعه درخت دانایی است و هبوط از بهشت به آن دلیل است که آدم و حوا از درخت آگاهی خوردند)، بعد دیگری از مسئله سرکوب جهت کسب شادی را روایت می‌کند. در داستان هومر، ضریب هوشی هومر با خروج یک مداد که از دوران کودکی در مغزش باقی مانده بود، از پنجاه به صد و پنجاه رسید. او به توانایی‌های تجزیه و تحلیل فوق‌العاده‌ای دست یافت و واقعیت‌های جدیدی بر او گشوده شد؛ اما این استعداد موجب طرد و تنهایی او‌ شد و دوستان خود را از دست داد. هومر متوجه شد که به دلیل هوش بالایش، دیگر مورد استقبال قرار نمی‌گیرد و زندگی برای او در زمانی که یک احمق بود، بسیار لذت بخش‌تر بود. در نهایت او با یک جراحی دیگر، مداد رنگی را مجددا به مغزش برگرداند.


🔻 هر دقیقه حدود ۱۰۵ نفر می‌میرند و روزانه بیش از ۱۰ هزار کودک و ۲۵ هزار نفر بر اثر گرسنگی جان می‌بازند، اما کمتر کسی برای این فاجعه اندوه دارد. پیتر سینگر با طرح آزمایش فکری«کودک در حال غرق شدن» بر پیچیدگی مسئله افزود. محتوای آزمایش این بود که در مسیر راه خود به سر کار، کودکی را در حال غرق شدن در برکه‌ای می‌بینیم و فرد دیگری در اطراف جهت کمک پیدا نمی‌شود؛ نجات‌دادن کودک آسان و بی خطر است، اما رفتن در آن برکه موجب خراب شدن لباس جدیدی که چند روز پیش خریده‌ایم و تاخیر در حضور در محل کار خواهد شد. پرسش این آزمایش این است که در این شرایط، آیا کودک را نجات می‌دهیم؟ پاسخ اغلب افراد به این پرسش این است که چگونه انسان می‌تواند کودک را به دلیل زمان و چند دست لباس نجات ندهد؟ سینگر این آزمایش را به دلیل نادیده‌انگاری مردم درباب آمار مرگ و میر بر‌ اثر گرسنگی طرح کرده‌بود؛ بدین‌سان که چرا عموم مردم نجات جان کودک مغروق را با صرف هزینه و وقت خود به جان می‌خرند، اما نسبت به مرگ هزاران کودک در روز بی‌تفاوتند.


🔻 فروید با تلقی «سرکوب» به عنوان مهم‌ترین مکانیسم دفاعی ذهن معتقد بود که وظیفه اصلی گروهی از عملکرد‌های ذهن، مقاومت در برابر رویارویی با افکار غیرقابل پذیرش و متکثر انسان است. این ویژگی ذهن مانع ورود تمامی فرایندهای نامطلوب مانند انگیزه‌های اخلاقی ناپسند، خاطرات دردناک و باورهای متعارض به بخش آگاه ذهن شده و فرد بر اساس این مکانیسم دفاعی، تمامی شرایط و اعمال پیرامون یک موضوع را فراموش می‌کند تا احساس گناه و اضطراب خود را کاهش ‌دهد. در ایده «پیمانه‌ای بودن ذهن»، این پیچیدگی بیشتر‌ می‌شود، به‌طوری که ذهن، نظامی واحد و یکپارچه تلقی نمی‌شود، بلکه شامل خرده قطب‌ها و قسمت‌های متمایز و تکامل یافته‌ای است که دارای غایات متفاوتی هستند. قسمت‌های گوناگون جهت رسیدن به غایت مستقل خود، مجبور به غلبه بر قسمت‌های دیگرند. در لحظه‌ای که انسان با انتخاب‌ها و غایات متعدد مواجه می‌شود، هریک از بخش‌های مختلف ذهن درصدد کنترل ذهن به صورت واحد و منسجم‌اند و صدور حکم زمانی رخ می‌دهد که یک قسمت یا بخشی از دانش، سایر بخش‌ها را نادیده گرفته یا سرکوب کرده تا به غایت خود دست‌یابد. در نتیجه، به نظر می‌رسد که میکروفاشیسم در خرده‌ترین حالت خود، ویژگی طبیعی ذهن انسان است.



فلسفهروانشناسیاخلاق
۱
۰
محمدطاها جهاندیده
محمدطاها جهاندیده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید