ادامه متن ترجمه شده ی هفته ی گذشته:
در مقایسه با هویت ها و تجربیات حاشیه ای و عرضی که
فراتر از دوگانگی های دوگانه ایجاد شده است، روشن می شود.
این هویت ها، مانند هویت های غیر دودویی، نشان دهنده ماهیت چند وجهی و پیچیده تجربیات جنسیتی است که فراتر از هنجارهای متعارف است. این چالش غالب به عنوان لجن و کثافت درمان هورمونی و جراحی آسیب شناسی هویت جنسیتی خود به عنوان موثر در کاهش علائم اولیه اختلال نشان داد. تصمیم برای حفظ تشخیص جنسیتی خاص در DSM نتیجه بحث های داغ بود و به چندین ملاحظات مهم، از جمله اطمینان از دسترسی
به مراقبت، بستگی داشت. در واقع، به شرکت های بیمه بستگی داشت.
و سیستم های مراقبت های بهداشتی اغلب به کدهای تشخیص رسمی برای کنترل پوشش و بازپرداخت تکیه می کنند، بنابراین تشخیص رسمی برای تامین درمان های پزشکی و روانشناختی مورد نیاز
ضروری است. (Drescher, 2014)
بنابراین ICD-11 با وظیفه دشوار تعادل نیاز به جلوگیری از ننگ ناخواسته افراد TGD با حفظ تشخیص روانپزشکی با نیاز اساسی
دسته های تشخیصی مواجه شده است
که اجازه دسترسی به مهمتر، اصطلاح "تراجنسی"، خدمات بهداشتی
تخصصی که ممکن است نیاز به گفتمان روانپزشکی و ذاتا آسیب شناسی داشته باشد، به تدریج در گفتمان های معاصر مورد استفاده قرار نمی گیرد. در
(Furlong & Janca, 2022). عین حال، رویکرد مثبت کشش قابل توجهی در میان حرفه های بهداشت روان
به دست آورده است، نامگذاری های گسترده تر
مانند دیگری با ایجاد خود به عنوان غالب "ترنس"، "تراجنسی"
یا "تنوع جنسیتی" ترجیح داده می شود. این اصطلاحات فراتر از تاکید چارچوب در کار بالینی با افراد TGD و توسط استانداردهای فعلی پشتیبانی می شود
ریشه شناسی بر آناتومیکی، فیزیکی، مراقبت و دستورالعمل برای افراد TGD است.و ویژگی های بیولوژیکی، بنابراین شامل افرادی است که به عنوان تراجنسیتی شناسایی می شوند،
با وجود اینکه مداخلات هورمونی یا جراحی را برای اصلاح بدن برای هماهنگی با جنس مخالف دنبال نمی کنند. در واقع، تصدیق جنسیت خود نه تنها مربوط به اصلاح جنسیت و در نتیجه بدن مادی است، بلکه می تواند بیان جنسیت را همانطور که در تجربه هویت افراد درک می شود، نگران کند. در سال های اخیر، افزایش دید افراد TGD و به رسمیت شناختن
بر اساس یک دیدگاه غیر پاتولوژیک از تنوع جنسیتی، رویکرد مثبت یک زمینه بالینی امن،
(American Psychological Association, 2015; Coleman et al., 2022). غیر قضاوتی و محترمانه را فراهم می کند که در آن می توان به افراد در تمام سنین کمک کرد تا هویت جنسیتی منحصر به فرد خود را کشف کنند و به رفاه عاطفی مثبت دست یابند. برای پزشکان بسیار مهم است که درک خود را از جنسیت با درک تنوع جنسیتی به عنوان سالم و هنجاری تنظیم یا پیکربندی مجدد کنند،
نه اینکه تغییرات در هویت جنسیتی یک مسیر از پیش تعیین شده را فرض کنند.
جامعه علمی را وادار کرد تا مفهوم سازی پیچیده تر و پویاتری از جنسیت را بپذیرد. در رابطه با مدل دودویی سنتی، یک دیدگاه در حال تحول از جنسیت به عنوان طیفی از پتانسیل ها در حال ظهور است، اذعان به تنوع قابل توجهی در میان افراد در مورد هویت جنسیتی، که فرض پیکربندی منحصر به فرد و عجیب و غریب در هر فرد (Bass et al.، 2018؛ Dray et al.، 2020).با انتشار نسخه یازدهم ICD، قلمرو جنسیت و ان در مقابل، رویکردهای اصلاحی یا جبرانی با هدف تغییر
al., 2013). یا "تصحیح" هویت جنسیتی فرد برای مطابقت با جنسیت اختصاص داده شده در زمان تولد به طور گسترده ای بی اعتبار شده و توسط سازمان های بهداشت حرفه ای به دلیل آسیب بالقوه آنها به افراد TGD غیر اخلاقی برچسب گذاری شده است (اشلی، 2020). در چشم انداز در حال تحول مراقبت های بهداشتی تراجنسیتی برای کودکان و نوجوانان، یک رویکرد بالینی جایگزین شناخته شده به عنوان مدل "انتظار مراقب" در دهه های اخیر ظهور کرده است، همزمان با افزایش قابل توجه عدم انطباق با
هنجارهای اجتماعی - قطعا جوانان TGD که به دنبال مراقبت های تایید جنسیتی هستند،
از حوزه روانپزشکی دور می شوند و از دسته دستورات روانی به شرایط مربوط به سلامت جنسی منتقل می شوند. تحت نام GI (WHO، 2022).
(Kyriakou et al., 2020; Schumer, 2015). این رویکرد، همچنین به عنوان پروتکل هلندی شناخته می شود، بر رویکرد محتاطانه و صبورانه
به کودکان با مسائل هویت جنسیتی تاکید دارد. این حمایت از بدن اولیه
برای کیس ها برای مداخله نکردن در طول سال های پیش از بلوغ کودک ضروری است و به آنها اجازه می دهد هویت جنسیتی خود را بدون ترویج فعالانه انتقال اجتماعی تا بلوغ کشف کنند. این رویکرد بر اساس این ایده است که کودکان باید مراحل اولیه بلوغ فیزیکی را تجربه کنند تا هویت جنسیتی معتبر خود را بهتر درک کنند. اگر هویت جنسیتی کودک تا نوجوانی ادامه یابد، مداخلاتی مانند انتقال اجتماعی، مسدود کننده های بلوغ، هورمون درمانی و جراحی های تایید جنسیت ممکن است در نظر گرفته شود
(Turban & Ehrensaft; 2018).
و (3) تعامل پیچیده عناصر رابطه ای شامل نگرش ها و رفتارهای ناخودآگاه، در درجه اول توسط مادر و پس از آن توسط پدر نشان داده شده است. در حالی که بلوغ هویت جنسیتی از طریق مراحل بعدی مانند مرحله فالیک و رویدادهای ادیپی ادامه می یابد، استولر فرض می کند که این مرحله اساسی و غیر درگیری نقش تعیین کننده ای در شکل دادن به یک هسته پایدار دارد که در طول عمر فرد غیر قابل تغییر است.
در اکثر افراد، جنسیت، هویت ژن و نقش جنسیتی سازگار هستند، اما مواردی وجود دارد که آنها متفاوت هستند. همچنین
دیدگاه های روانکاوانه گذشته در مورد تنوع جنسیتی
در مورد آنچه که او "تراجنسی گرایی" نامیده می شود، که اختلاف بین داده های آناتومیک و تجربه ذهنی را ارائه می دهد. استولر،بر حمایت از تراجنسی زنانه، تمرکز می کند
اثار Robert J. Stoller
علاوه بر مشخص کردن تمایز بین جنسیت بیولوژیک و جنسیت، رابرت جی استولر، روانپزشک و روانکاو آمریکایی مرتبط با کلینیک هویت جنسیتی در indeed ، او پیشنهاد کرد که حالت روانی اصلی "زنانگی اولیه" است،یک فرضیه جایگزین بر خلاف ادعاهای فروید نه دوجنسگرایی، که توسط هر دو جنس به اشتراک گذاشته شده و با مرحله اولیه رشد جنینی مرتبط است. این مرحله، شامل یک رابطه همزیستی مادر و کودک - دانشگاه کالیفرنیا
با اعتبار با ، که در ان شناسایی بنیادی اوردنtransgenderism
به توجه روانکاوان.محور چارچوب استولر مفهوم "هویت جنسیتی اصلی" است، که در حالی که دختران، هنگامی که از پروسه ها رخ می دهد. این ترکیب همزیستی بیرون می آیند، شناسایی جنسیتی را با مادر حفظ می کنند، پسران این شناسایی ها را به سمت شکل قطب نما هدایت می کنند -
یک حس اولیه و پیش کلامی پدر. در این دیدگاه، برای اشتیاق تراجنسی بعدی به جنسیت مرد یا زن.
اعتقاد بر این است که این هسته شکل دهنده در طول دوره شکل گیری از تولد تا سه سالگی به طور غیر قابل برگشت شکل می گیرد. استولر سه عامل محوری موثر بر این هسته را شناسایی می کند: (1) اجزای بیولوژیکی و هورمونی؛ ویژگی های فیزیولوژیکی آناتومی دستگاه تناسلی خارجی، برای تعیین جنسیت اولیه توسط متخصصان پزشکی و والدین بسیار مهم است و به عنوان یک مکان حساس جسمی اساسی حضور منفعل مادر مردان، نزدیکی بیش از حد مادر و کودک و یک چهره پدر غایب ممکن است دولت زنانه اولیه را متبلور کند (Vitelli، 2001). برای تعیین جنسیت اولیه توسط متخصصان پزشکی و والدین بسیار مهم است و به عنوان یک مکان حساس جسمی اساسی حضور منفعل مادر بیشتر به این فرایند کمک می کند.استولر تراجنسی گرایی را به
عنوان یک هویت جنسیتی زنان
ثابت در مردان می بیند که از یک پویایی پاتولوژیک خانوادگی خاص ناشی می شود که مانع توسعه هویت مردانه می شود.چارچوب تشخیصی استولر ماهیت روانپریشی را حذف کرد، زیرا افراد تراجنسی می توانند آناتومی خود را به طور واقعی ارزیابی کنند، متفاوت از بیماران روان پریشی.در حالی که استولر از مداخلات پزشکی-جراحی برای مردان بسیار "زنانه" حمایت می کرد، او در مورد گسترش تراجنسی به عنوان یک پاسخ دفاعی به شکل شدید اضطراب جدایی که کودک در اوایل با ان مواجه می شود، قبل از تمایز بین خود و شیء، منجر به فانتزی همجوشی همزیستی با مادر می شود (Ovesey & Person، 1973). قابل توجه است، در حالی که آنها آن را "اضطراب جدایی" رفتند، به نظر می رسید دقیق تر اضطراب خود تکه تکه شدن، شبیه به مفهوم وینیکات (1962) از "سقوط" است.