مانا
مانا
خواندن ۱۸ دقیقه·۶ ماه پیش

روانکاوی به زبان ساده قسمت سوم


روانکاوی به زبان ساده قسمت سوم:


درین قسمت میخواهیم راجع به دوره های کاری و نظری فروید صحبت کنیم و آنهارا توضیح دهیم.
دوره های کاری فروید از دیدگاه نظری:
1)1870تا1880: دوره ی پیش آگاهی:
_تاکید بر هیستری و استفاده از هیپنوتیزم در درمان
_معرفی مفهوم ناخودآگاه
2)1880 تا 1900: دوره ی توپوگرافی:
_ارائه ی مدل سه گانه ی ذهن(نهاد،من و فرامن)
_تمرکز بر سرکوب و مکانیزم های دفاعی
_توسعه نظریه های مربوط به میل جنسی و رشد روانی جنسی
3)1900تا 1920:دوره ی پیش روانکاوی:
_تاکید بر ساختار های شخصیت
_معرفی مفهوم غریزه ی مرگ
_بررسی اضطراب و تعارضات روانی
4)1930تا 1930:دوره ی روانکاوی:
_تمرکز بر انرژی روانی و توزیع آن بین ساختار های شخصیت
_معرفی مفهوم لیبیدو بعنوان منبع اصلی انرژی روانی
_بررسی مراحل رشد روانی(دهانی،مقعدی،فالیک و تناسلی)
5)1930تا1939: دوره ی بازنگری:
_اصلاح نظریه های قبلی در مورد غریزه ی مرگ،اضطراب و ساختار شخصیت
_تاکید بر اهمیت روابط بین فردی و جامعه در رشد روانی

همانطور که مشاهده میکنید؛فروید در طول زندگی حرفه ای خود تغییرات نظری بسیاری داشته که نشان از علمی بودن کار او دارد.فروید خودش بزرگترین منتقد خودش بشمار می آید و نظریات گذشته ی خود را نقد و بررسی میکند و در دوره های اخر زندگی با مفاهیمی مثل غریزه ی مرگ و توجه به روابط اجتماعی و فردی در ساختار رشد فرد و تاثیر آن رو ی ساختار شخصیت،تغییرات بزرگی بر روند روانکاوی پس از خود باقی نهاد و علم روانکاوی پس از خود را در نقطه ابهام بزرگی باقی نهاد.
حال ما با پرداخت به هرکدام ازین مراحل بطور جداگانه هرکدام را بررسی میکنیم تا مفاهیم اولیه ی روانکاوی فروید را بهتر درک و لمس کنیم و بفهمیم که منظور فروید و روانکاوی از هرکدام از گزاره های بالا دقیقا چه بوده؟

_دوره ی تاکید بر هیستری و استفاده از هیپنوتیزم در نظریه ی فروید:
محدوده ی زمانی:1870تا 1880:
در اواخر قرن نوزدهم،هیستری یک اختلال عصبی عمدتا رایج در میان زنان بود که با علائم جسمانی مانند فلج،بی حسی و درد بدون علت جسمانی مشخص میشد.
این علائم تاثیرات ناتوان کننده و مختل کننده ای بر روی زندگی روزمره ی بیماران داشتند.
فروید در آن زمان یک پزشک اتریشی بود که به مطالعه ی هیستری و راه های درمان آن علاقمند شده و تحت تاثیر کار ژان مارتن شارکو،متخصص مغز و اعصاب فرانسوی،که از هیپنوتیزم برای درمان هیستری استفاده میکرد،قرار گرفت.
فروید هیپنوتیزم را بعنوان ابزاری برای کشف ریشه های ناخودآگاه علائم هیستری در فرد درنظر میگرفت و وقتی بیماران را در حالت هیپنوتیزم قرار میداد از آنها میخواست افکار و احساسات و خاطرات خود را بیان کنند.
فروید درین فرایند های هیپنوتیزم متوجه شد که تعداد زیادی از بیماران هیستریک خاطرات وحشتناک و آسیب زایی داشتند که از آگاهی آنها پاک شده بود و به ناخودآگاه آنها رفته بود و در دسترس آگاهی آنها نبود.
او به این نتیجه رسید که ریشه ی این مشکلات جسمانی،خاطرات سرکوب شده ی ناخودآگاه هستند.

مفهوم ناخودآگاه:
تجربه ی فروید با بیماران هیستریک او را به این نتیجه رساند که ناخودآگاه نقش اساسی در سلامت روان و افکار و احساسات و خاطرات فرد دارد.
او ناخودآگاه را بخش پنهان ذهن که افکار و احساسات و خاطرات در آن ذخیره میگردند تعریف کرد.
او معتقد بود که ناخودآگاه دائما در حال تاثیر بر افکار و احساسات و رفتار ماست و در اکثر مواقع ما از آن آگاه نیستیم.

سرکوب:

فروید سرکوب را یک مکانیسم دفاعی اصلی در نظر گرفت که بر اساس آن خاطرات و افکار و احساسات در ناخودآگاه دفن میشوند و از خودآگاه و آگاهی دور میگردند.
فروید سرکوب را عامل هیستری و سایر مشکلات روانشناختی معرفی میکرد.

این دوره در نظریه ی فروید تاثیر بسیار زیادی گذاشت و باعث شکل گیری نظریات اولیه ی فروید در روانشناسی شد و همچنین او به نقض ناخودآگاه در رفتار و خاطرات و سلامت روان پی برد و استفاده از هیپنوتیزم به او اجازه ی این را داد تا بتواند به افکار و احساسات و خاطرات ناخودآگاه بیماران خود دسترسی داشته باشد و آنهارا کاووش کند که پایه های نظریات بعدی او را شکل دادند.
مثال:

یکی از مشهورترین بیماران فروید، آنا او، زنی جوان بود که از علائم هیستری مانند فلج و بی‌حسی رنج می‌برد.
فروید با استفاده از هیپنوتیزم، متوجه شد که علائم آنا ناشی از خاطرات سرکوب شده از سوء استفاده جنسی در دوران کودکی بود.

_دوره ی معرفی ناخودآگاه در نظریه ی فروید
در اواخر قرن نوزدهم ذهن انسان همچنان یک قلمرو ناشناخته بشمار می آمد و کار فروید با بیماران هیستری که علائم جسمانی بدون علت جسمی مشخص داشتند باعث جذب اوم به مفهوم ناخودآگاه و کاووش او در این زمینه گشت.
تجلی ناخودآگاه:
فروید از طریق هیپنوتیزم متوجه ناخودآگاه شد.
او در طی جلسات هیپنوتیزم متوجه خاطرات و افکار و احساساتی در افراد شد که در زمان های دیگر افراد به آنها دسترسی نداشتند و یادشان نبود و انها اکثرا خاطرات وتجربیات اسیب زا و ناخوشایند دوران کودکی فرد مرتبط بودند که در حالت عادی دسترسی به آنها امکان پذیر نبود.
پس فروید به این نتیجه رسید که این افکار و احساسات و خاطرات و تجربیات اسیب زا و ناخوشایند دوران کودکی از خودآگاه به ناخودآگاه فرد رفتند و مفهوم ناخودآگاه را کشف کرد اما بر اساس چه مکانیسمی این انتقال از خودآگاه به ناخودآگاه صورت گرفته بود؟
دراینجا فروید مفهوم سرکوب را تعریف میکند.

نقش سرکوب:
فروید مهم ترین مکانیسم دفاعی را سرکوب در نظر گرفت که از طریق آن ذهن خاطرات و تجربیات و افکار و احساسات ناخوشایند و اسیب زا را از خودآگاهی به ناخودآگاه میبرد.و از دسترس فرد دور نگه میدارد.
همچنین او معتقد بود که این خاطرات سرکوب شده میتوانند منجر به بیماری ها ی روانشناختی و اضطراب و هیستری و سایر علائم بشوند.

تفسیر رویاها:
فروید رویاهارا یک دریچه به سوی ناخودآگاه در نظر میگرفت.
فروید اینطور در نظر میگرفت که در رویاها،خودآگاه کمترین دخالت را دارد و ناخودآگاه در ازادی عمل بیشتری قرار میگیرد و بهمین دلیل با تحلیل رویا ها و نمادهای داخل رویا ها میتوان به ناخودآگاه دسترسی پیدا کرد.
او همچنین در کتاب معروفش بنام"تفسیر رویا" رویاها را نمادی از افکار و خواسته های ناخودآگاه میداند که در قالب تصاویر و نمادها پنهان میشوند.
با تجزیه و تحلیل رویا ها میتوان به پیچیدگی های ناخودآگاه و ذهن دست یافت.

کشف پدیده ی ناخودآگاه فروید باعث بوجود آمدم روش رواندرمانی روانکاوی در روانشناسی معاصر شد و تاثیر شگرفی بر روانشناسی گذاشت ودر این روش درمانی از تحلیل رویا و هیپنوتیزم بعنوان راه هایی برای دسترسی به محتویات ناخودآگاه و درمان بیماران استفاده میکردند.
دوره معرفی مفهوم ناخودآگاه در نظریه فروید نقطه عطفی در تاریخ روانشناسی بود.
این دوره به ما آموخت که ذهن انسان بسیار بیشتر از آنچه که به نظر می‌رسد پیچیده است و ناخودآگاه نقشی اساسی در افکار، احساسات و رفتار ما ایفا می‌کند.
ایده‌های فروید، علیرغم چالش‌ها و نقدها، همچنان به ما در درک بهتر خودمان و دنیای اطرافمان کمک می‌کنند.

دوره ی ارائه ی مدل های سه گانه در نظریه ی فروید(نهاد،من و فرامن)

در اوایل قرن بیستم فروید بدنبال راهی برای سازماندهی و درک پیچیدگی های ذهن انسان بود و همچنین تجربیات و مطالعاتش بر بیمارانش در زمینه ی روانشناسی و عصب شناسی اورا در زمینه ی تعریف یک مدل ساختاری از ذهن سوق داد.

مدل سگانه ی ساختار ذهن:

فروید در سال 1915 در کتاب"روانشناسی ناخودآگاه" مدل سه گانه ی خود را از ساختار ذهن انسان اینگونه ارائه میدهد:

_نهاد:
نهاد بخش ابتدایی یا غریزی شخصیت انسان است که شامل غرایز و تکانه های اولیه ی انسانی مثل میل جنسی،میل به پرخاشگری و میل به حفظ خود میشود.
نهاد یا اید از طریق فرایند اولیه عمل میکند که بر اساس اصل لذت و زندگی است و به دنبال ارضای لذت ها و نیاز های فوری و خواسته های فوری بدون توجه به واقعیت ها و محدودیت ها و عواقب موجود است و به هیچ محدودیت و واقعیتی در جهان واقعی نمی اندیشد و میشود گفت نقطه ی اشتراک بین انسان و حیوانات است که به سمت غرایز اولیه میکشاند.

برای مثال:

فرض کنید که شما در حال قدم زدن در خیابان هستید و ناگهان بوی نان تازه از یک نانوایی به مشام شما می‌رسد.
نهاد شما ممکن است شما را به سمت داخل نانوایی و خرید یک نان گرم و خوشمزه سوق دهد،
بدون توجه به اینکه آیا گرسنه هستید یا خیر و یا اینکه خوردن نان با رژیم غذایی شما مغایرت دارد یا نه.

من یا ایگو:
من یا ایگو یک نقش واسطه ای بین نهاد و واقعیت دارد. وظیفه ی "من" اینست که بین خواسته های معمولا نابهنجار نهاد و الزامات فرامن و محدودیت های دنیای واقعی یک تعادل برقرار بکند تا نیاز های انسان با توجه به شرایط موجود به بهترین شکل و مناسب ترین شکل و با کمترین ضرر ارضا بشود.
ایگو یا من از طریق فرایند ثانویه عمل میکند یعنی بر اساس واقعیت عمل میکند و بدنبال راه های برای ارضای نیاز ها به گونه ای قابل قبول و سازگار با واقعیت و فرامن است.

مثال:
شما در حال قدم زدن در خیابان هستید و بوی نان تازه به مشام شما می‌رسد.
من شما به شما یادآوری می‌کند که به تازگی وعده غذایی خود را خورده‌اید و نیازی به نان ندارید.
همچنین به شما یادآوری می‌کند که خوردن نان با رژیم غذایی شما مغایرت دارد و ممکن است باعث چاقی شما شود.

من شما را به سمت ادامه مسیر و نادیده گرفتن بوی نان راهنمایی می‌کند.

فرامن یا سوپر ایگو:

فرامن یا سوپر ایگو از نظر فروید همان وجدان اخلاقی یا ایدئال گرای شخصیت در نظرگرفته شده است.
این بخش همان ارزش ها و هنجارها و قوانینی است که از طریق تربیت و محیط و جامعه آموخته ایم.
فرامن،برای سرکوب خواسته های نهاد و هدایت من به سمت رفتارها ی اخلاقی و متناسب با هنجار های اجتماعی و قابل قبول در جامعه و مورد پذیرش تلاش میکند.

برای مثال:

شما در حال قدم زدن در خیابان هستید و بوی نان تازه به مشام شما می‌رسد.
فرامن شما به شما یادآوری می‌کند که دزدی نان کار اشتباهی است و شما باید به نانوایی پول نان را بدهید.

تعاملات ایگو،اید و سوپرایگو

این سه بخش دائما در حال تعارض و تعامل با یکدیگرند و بر افکار و احساسات و رفتار ما تاثیر مستقیم میگذارند و منشاء تاثیرات هستند.
تعارض بین این سه بخض من،نهاد و فرامن که توسط من،وساطت میشود منبع اصلی اضطرابات و تنش های روانی بسیار است.
برای مثال:
شما در حال قدم زدن در خیابان هستید و بوی نان تازه به مشام شما می‌رسد.
نهاد شما شما را به سمت دزدیدن نان از نانوایی سوق می‌دهد،
در حالی که فرامن شما به شما یادآوری می‌کند که دزدی کار اشتباهی است.
من شما باید بین این دو خواسته متضاد تعادل برقرار کند و تصمیم بگیرد که چه کاری انجام دهد.

فروید همچنین با شناخت این سه مفهوم توانست بسیاری از اختلالات اعصاب و روان را با این تعاریف توضیح دهد و تحلیل کند.
در قسمت های بعدی مجموعه ی روانکاوی به زبان ساده به ادامه ی نظریات فروید میپردازیم.



روانکاوی به زبان ساده قسمت سوم:

درین قسمت میخواهیم راجع به دوره های کاری و نظری فروید صحبت کنیم و آنهارا توضیح دهیم.
دوره های کاری فروید از دیدگاه نظری:
1)1870تا1880: دوره ی پیش آگاهی:
_تاکید بر هیستری و استفاده از هیپنوتیزم در درمان
_معرفی مفهوم ناخودآگاه
2)1880 تا 1900: دوره ی توپوگرافی:
_ارائه ی مدل سه گانه ی ذهن(نهاد،من و فرامن)
_تمرکز بر سرکوب و مکانیزم های دفاعی
_توسعه نظریه های مربوط به میل جنسی و رشد روانی جنسی
3)1900تا 1920:دوره ی پیش روانکاوی:
_تاکید بر ساختار های شخصیت
_معرفی مفهوم غریزه ی مرگ
_بررسی اضطراب و تعارضات روانی
4)1930تا 1930:دوره ی روانکاوی:
_تمرکز بر انرژی روانی و توزیع آن بین ساختار های شخصیت
_معرفی مفهوم لیبیدو بعنوان منبع اصلی انرژی روانی
_بررسی مراحل رشد روانی(دهانی،مقعدی،فالیک و تناسلی)
5)1930تا1939: دوره ی بازنگری:
_اصلاح نظریه های قبلی در مورد غریزه ی مرگ،اضطراب و ساختار شخصیت
_تاکید بر اهمیت روابط بین فردی و جامعه در رشد روانی

همانطور که مشاهده میکنید؛فروید در طول زندگی حرفه ای خود تغییرات نظری بسیاری داشته که نشان از علمی بودن کار او دارد.فروید خودش بزرگترین منتقد خودش بشمار می آید و نظریات گذشته ی خود را نقد و بررسی میکند و در دوره های اخر زندگی با مفاهیمی مثل غریزه ی مرگ و توجه به روابط اجتماعی و فردی در ساختار رشد فرد و تاثیر آن رو ی ساختار شخصیت،تغییرات بزرگی بر روند روانکاوی پس از خود باقی نهاد و علم روانکاوی پس از خود را در نقطه ابهام بزرگی باقی نهاد.
حال ما با پرداخت به هرکدام ازین مراحل بطور جداگانه هرکدام را بررسی میکنیم تا مفاهیم اولیه ی روانکاوی فروید را بهتر درک و لمس کنیم و بفهمیم که منظور فروید و روانکاوی از هرکدام از گزاره های بالا دقیقا چه بوده؟

_دوره ی تاکید بر هیستری و استفاده از هیپنوتیزم در نظریه ی فروید:
محدوده ی زمانی:1870تا 1880:
در اواخر قرن نوزدهم،هیستری یک اختلال عصبی عمدتا رایج در میان زنان بود که با علائم جسمانی مانند فلج،بی حسی و درد بدون علت جسمانی مشخص میشد.
این علائم تاثیرات ناتوان کننده و مختل کننده ای بر روی زندگی روزمره ی بیماران داشتند.
فروید در آن زمان یک پزشک اتریشی بود که به مطالعه ی هیستری و راه های درمان آن علاقمند شده و تحت تاثیر کار ژان مارتن شارکو،متخصص مغز و اعصاب فرانسوی،که از هیپنوتیزم برای درمان هیستری استفاده میکرد،قرار گرفت.
فروید هیپنوتیزم را بعنوان ابزاری برای کشف ریشه های ناخودآگاه علائم هیستری در فرد درنظر میگرفت و وقتی بیماران را در حالت هیپنوتیزم قرار میداد از آنها میخواست افکار و احساسات و خاطرات خود را بیان کنند.
فروید درین فرایند های هیپنوتیزم متوجه شد که تعداد زیادی از بیماران هیستریک خاطرات وحشتناک و آسیب زایی داشتند که از آگاهی آنها پاک شده بود و به ناخودآگاه آنها رفته بود و در دسترس آگاهی آنها نبود.
او به این نتیجه رسید که ریشه ی این مشکلات جسمانی،خاطرات سرکوب شده ی ناخودآگاه هستند.

مفهوم ناخودآگاه:
تجربه ی فروید با بیماران هیستریک او را به این نتیجه رساند که ناخودآگاه نقش اساسی در سلامت روان و افکار و احساسات و خاطرات فرد دارد.
او ناخودآگاه را بخش پنهان ذهن که افکار و احساسات و خاطرات در آن ذخیره میگردند تعریف کرد.
او معتقد بود که ناخودآگاه دائما در حال تاثیر بر افکار و احساسات و رفتار ماست و در اکثر مواقع ما از آن آگاه نیستیم.

سرکوب:

فروید سرکوب را یک مکانیسم دفاعی اصلی در نظر گرفت که بر اساس آن خاطرات و افکار و احساسات در ناخودآگاه دفن میشوند و از خودآگاه و آگاهی دور میگردند.
فروید سرکوب را عامل هیستری و سایر مشکلات روانشناختی معرفی میکرد.

این دوره در نظریه ی فروید تاثیر بسیار زیادی گذاشت و باعث شکل گیری نظریات اولیه ی فروید در روانشناسی شد و همچنین او به نقض ناخودآگاه در رفتار و خاطرات و سلامت روان پی برد و استفاده از هیپنوتیزم به او اجازه ی این را داد تا بتواند به افکار و احساسات و خاطرات ناخودآگاه بیماران خود دسترسی داشته باشد و آنهارا کاووش کند که پایه های نظریات بعدی او را شکل دادند.
مثال:

یکی از مشهورترین بیماران فروید، آنا او، زنی جوان بود که از علائم هیستری مانند فلج و بی‌حسی رنج می‌برد.
فروید با استفاده از هیپنوتیزم، متوجه شد که علائم آنا ناشی از خاطرات سرکوب شده از سوء استفاده جنسی در دوران کودکی بود.

_دوره ی معرفی ناخودآگاه در نظریه ی فروید
در اواخر قرن نوزدهم ذهن انسان همچنان یک قلمرو ناشناخته بشمار می آمد و کار فروید با بیماران هیستری که علائم جسمانی بدون علت جسمی مشخص داشتند باعث جذب اوم به مفهوم ناخودآگاه و کاووش او در این زمینه گشت.
تجلی ناخودآگاه:
فروید از طریق هیپنوتیزم متوجه ناخودآگاه شد.
او در طی جلسات هیپنوتیزم متوجه خاطرات و افکار و احساساتی در افراد شد که در زمان های دیگر افراد به آنها دسترسی نداشتند و یادشان نبود و انها اکثرا خاطرات وتجربیات اسیب زا و ناخوشایند دوران کودکی فرد مرتبط بودند که در حالت عادی دسترسی به آنها امکان پذیر نبود.
پس فروید به این نتیجه رسید که این افکار و احساسات و خاطرات و تجربیات اسیب زا و ناخوشایند دوران کودکی از خودآگاه به ناخودآگاه فرد رفتند و مفهوم ناخودآگاه را کشف کرد اما بر اساس چه مکانیسمی این انتقال از خودآگاه به ناخودآگاه صورت گرفته بود؟
دراینجا فروید مفهوم سرکوب را تعریف میکند.

نقش سرکوب:
فروید مهم ترین مکانیسم دفاعی را سرکوب در نظر گرفت که از طریق آن ذهن خاطرات و تجربیات و افکار و احساسات ناخوشایند و اسیب زا را از خودآگاهی به ناخودآگاه میبرد.و از دسترس فرد دور نگه میدارد.
همچنین او معتقد بود که این خاطرات سرکوب شده میتوانند منجر به بیماری ها ی روانشناختی و اضطراب و هیستری و سایر علائم بشوند.

تفسیر رویاها:
فروید رویاهارا یک دریچه به سوی ناخودآگاه در نظر میگرفت.
فروید اینطور در نظر میگرفت که در رویاها،خودآگاه کمترین دخالت را دارد و ناخودآگاه در ازادی عمل بیشتری قرار میگیرد و بهمین دلیل با تحلیل رویا ها و نمادهای داخل رویا ها میتوان به ناخودآگاه دسترسی پیدا کرد.
او همچنین در کتاب معروفش بنام"تفسیر رویا" رویاها را نمادی از افکار و خواسته های ناخودآگاه میداند که در قالب تصاویر و نمادها پنهان میشوند.
با تجزیه و تحلیل رویا ها میتوان به پیچیدگی های ناخودآگاه و ذهن دست یافت.

کشف پدیده ی ناخودآگاه فروید باعث بوجود آمدم روش رواندرمانی روانکاوی در روانشناسی معاصر شد و تاثیر شگرفی بر روانشناسی گذاشت ودر این روش درمانی از تحلیل رویا و هیپنوتیزم بعنوان راه هایی برای دسترسی به محتویات ناخودآگاه و درمان بیماران استفاده میکردند.
دوره معرفی مفهوم ناخودآگاه در نظریه فروید نقطه عطفی در تاریخ روانشناسی بود.
این دوره به ما آموخت که ذهن انسان بسیار بیشتر از آنچه که به نظر می‌رسد پیچیده است و ناخودآگاه نقشی اساسی در افکار، احساسات و رفتار ما ایفا می‌کند.
ایده‌های فروید، علیرغم چالش‌ها و نقدها، همچنان به ما در درک بهتر خودمان و دنیای اطرافمان کمک می‌کنند.

دوره ی ارائه ی مدل های سه گانه در نظریه ی فروید(نهاد،من و فرامن)

در اوایل قرن بیستم فروید بدنبال راهی برای سازماندهی و درک پیچیدگی های ذهن انسان بود و همچنین تجربیات و مطالعاتش بر بیمارانش در زمینه ی روانشناسی و عصب شناسی اورا در زمینه ی تعریف یک مدل ساختاری از ذهن سوق داد.

مدل سگانه ی ساختار ذهن:

فروید در سال 1915 در کتاب"روانشناسی ناخودآگاه" مدل سه گانه ی خود را از ساختار ذهن انسان اینگونه ارائه میدهد:

_نهاد:
نهاد بخش ابتدایی یا غریزی شخصیت انسان است که شامل غرایز و تکانه های اولیه ی انسانی مثل میل جنسی،میل به پرخاشگری و میل به حفظ خود میشود.
نهاد یا اید از طریق فرایند اولیه عمل میکند که بر اساس اصل لذت و زندگی است و به دنبال ارضای لذت ها و نیاز های فوری و خواسته های فوری بدون توجه به واقعیت ها و محدودیت ها و عواقب موجود است و به هیچ محدودیت و واقعیتی در جهان واقعی نمی اندیشد و میشود گفت نقطه ی اشتراک بین انسان و حیوانات است که به سمت غرایز اولیه میکشاند.

برای مثال:

فرض کنید که شما در حال قدم زدن در خیابان هستید و ناگهان بوی نان تازه از یک نانوایی به مشام شما می‌رسد.
نهاد شما ممکن است شما را به سمت داخل نانوایی و خرید یک نان گرم و خوشمزه سوق دهد،
بدون توجه به اینکه آیا گرسنه هستید یا خیر و یا اینکه خوردن نان با رژیم غذایی شما مغایرت دارد یا نه.

من یا ایگو:
من یا ایگو یک نقش واسطه ای بین نهاد و واقعیت دارد. وظیفه ی "من" اینست که بین خواسته های معمولا نابهنجار نهاد و الزامات فرامن و محدودیت های دنیای واقعی یک تعادل برقرار بکند تا نیاز های انسان با توجه به شرایط موجود به بهترین شکل و مناسب ترین شکل و با کمترین ضرر ارضا بشود.
ایگو یا من از طریق فرایند ثانویه عمل میکند یعنی بر اساس واقعیت عمل میکند و بدنبال راه های برای ارضای نیاز ها به گونه ای قابل قبول و سازگار با واقعیت و فرامن است.

مثال:
شما در حال قدم زدن در خیابان هستید و بوی نان تازه به مشام شما می‌رسد.
من شما به شما یادآوری می‌کند که به تازگی وعده غذایی خود را خورده‌اید و نیازی به نان ندارید.
همچنین به شما یادآوری می‌کند که خوردن نان با رژیم غذایی شما مغایرت دارد و ممکن است باعث چاقی شما شود.

من شما را به سمت ادامه مسیر و نادیده گرفتن بوی نان راهنمایی می‌کند.

فرامن یا سوپر ایگو:

فرامن یا سوپر ایگو از نظر فروید همان وجدان اخلاقی یا ایدئال گرای شخصیت در نظرگرفته شده است.
این بخش همان ارزش ها و هنجارها و قوانینی است که از طریق تربیت و محیط و جامعه آموخته ایم.
فرامن،برای سرکوب خواسته های نهاد و هدایت من به سمت رفتارها ی اخلاقی و متناسب با هنجار های اجتماعی و قابل قبول در جامعه و مورد پذیرش تلاش میکند.

برای مثال:

شما در حال قدم زدن در خیابان هستید و بوی نان تازه به مشام شما می‌رسد.
فرامن شما به شما یادآوری می‌کند که دزدی نان کار اشتباهی است و شما باید به نانوایی پول نان را بدهید.

تعاملات ایگو،اید و سوپرایگو

این سه بخش دائما در حال تعارض و تعامل با یکدیگرند و بر افکار و احساسات و رفتار ما تاثیر مستقیم میگذارند و منشاء تاثیرات هستند.
تعارض بین این سه بخض من،نهاد و فرامن که توسط من،وساطت میشود منبع اصلی اضطرابات و تنش های روانی بسیار است.
برای مثال:
شما در حال قدم زدن در خیابان هستید و بوی نان تازه به مشام شما می‌رسد.
نهاد شما شما را به سمت دزدیدن نان از نانوایی سوق می‌دهد،
در حالی که فرامن شما به شما یادآوری می‌کند که دزدی کار اشتباهی است.
من شما باید بین این دو خواسته متضاد تعادل برقرار کند و تصمیم بگیرد که چه کاری انجام دهد.

فروید همچنین با شناخت این سه مفهوم توانست بسیاری از اختلالات اعصاب و روان را با این تعاریف توضیح دهد و تحلیل کند.
در قسمت های بعدی مجموعه ی روانکاوی به زبان ساده به ادامه ی نظریات فروید میپردازیم.


دوران کودکیسلامت روانمیل جنسیروانکاویروانکاوی فروید
من روانکاو و درمانگر تحلیلی هستم و اینجا نوشته های خودم رو به اشتراک می‌گذارم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید