یک تجربه از تراپی یکی از مراجعینم که مبتلا به adhd بود میگم بهتون.
این مراجع آنقدر نقص توجه شدیدی داشت که نمیتونست کار بکنه و کاملا فلج شده بود و این نقص توجه با وسواس فکری هم جمع شده بود و تبدیلش کرده بود به یه مرداب ساکن.
خب من اول طبق اصول سی بی تی پیش رفتم و برای بیش فعالی نقص توجه مجموعه جلسات سازماندهی و برنامه ریزی رو پیش بردم و بعد که تموم شد و مراجع شروع کرد به زور انجام دادن ما باهم تمرین کردیم برنامه ها و سازماندهی هارو طبق همون اصول کلی سی بی تی ولی بر اساس ویژگی های شخصیتی مراجع بچینیم.
و در اینجا من از تکنیکهای روانکاوی استفاده کردم و اجازه دادم مراجع خودش رو بکاوه و احساسش نسبت به برنامه ریزیش رو بیان کنه و درعین حال در نقش فردی که تلاشش رو برای تغییر میبینه درومدم و تشویقش کردم برای تلاشی که میکنه برای تغییر کردن.
و مراجع بعد یک ماه تونست برنامه ریزی روزانه ای داشته باشه که با زمانبندی و دقیق بود و تقریبا ۸۰تا ۹۰درصدش انجام میشه و نه خودش باورش میشد و نه من که بعد یه ماه خیلی سریع تونست کار پیدا کنه و توی کارش به هیچ مشکلی نخورد.
البته چندتا مهارت دیکه هم کار شد ولی اصلی ترین مهارت همین بود.