ویرگول
ورودثبت نام
مانا
مانامن روانکاو و درمانگر تحلیلی هستم و اینجا نوشته های خودم رو به اشتراک می‌گذارم
مانا
مانا
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

شعر "شباهنگام نگرانی"




دست در دست درختی نگران،
شاعری غم‌زده در تنهایی.


و به عصیان گل سرخ قسم،
که کبوتر پر نگیرد تا ابد؛
و قفس بنیان است،
آزادی مرده.


و شباهنگام، در آن دورادور،
نفسی پنهان است.


و چناران سلامی ندارند دگر،
و گناه از پنجره آویزان است.


و خدا می‌خندد،
شعری می‌گرید.


پشت پژواک قناری،
ماهی قرمز حوضی بشکست.


یک سکوت نگران
در میانه باقی‌ست.


و غرب گل‌هاست،
و درخت نارنج در پاییز،
سایه‌ای پژمرده.


لب چشمه‌ی خون،
قلبی افسرده و غمناک،
و چنبره بر هیچ زده.


و شباهنگام،
در این صومعه، آواز تمام نگرانی جهان
از سراسر به ندا می‌آید.



~ مانا سیری

شعرشعر نوشعر نیمایی
۳
۰
مانا
مانا
من روانکاو و درمانگر تحلیلی هستم و اینجا نوشته های خودم رو به اشتراک می‌گذارم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید