ویرگول
ورودثبت نام
مانا
مانامن روانکاو و درمانگر تحلیلی هستم و اینجا نوشته های خودم رو به اشتراک می‌گذارم
مانا
مانا
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

شعر "فانوس کناره ها"

عمقِ تجسّمِ چشمه،

قبیلۀ نگاهِ طبیعت،

گناهِ عبورِ سرد و شکسته،

و سبزِ غمزده از طوافِ صنوبر.

کبوتری نشسته بر سبزیِ چناری،

گدازه‌ی آتشی،

نگاهی،

و قمری از طعمِ تلخِ نسیمِ سپیده.

نُتِ رنگی‌اش بریده‌ بریده،

چمن در کنارِ خرامانِ دیدۀ یار،

و یار به یادِ آوازۀ جویباری.

پریِ دریایی،

مرغِ غمگینِ سحر،

شوقِ دیدارِ حزین،

لحظه‌ای ایستاده در آن گوشۀ دنیای کبود.

آسمان سرخ است،

ماهی‌ها آواره،

شاخه‌ها خشک‌اند،

دستِ بادِ خشم‌آلودِ شبناک.

و کناره خالی‌ست،

و کناره جاری‌ست،

در کناره فانوسی باقی‌ست.

~مانا سیری

شعرشعر نوشعر نیمایی
۳
۰
مانا
مانا
من روانکاو و درمانگر تحلیلی هستم و اینجا نوشته های خودم رو به اشتراک می‌گذارم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید