کاش کمی بودی...
نمیگویم همیشه باش. نمیگویم دائم برایم پیام بگذار و زنگ بزن. نمیخواهم مدام مراقبم باشی. نمیخواهم همش قربان صدقه ام بروی و حالم را بپرسی..
فقط میخواهم در این دنیای دَرندَشت گاهی کسی باشد برای دلتنگی هایم...
گاهی کسی را داشته باشم که اگر دلم گرفت، اگر چشمهایم اشکی شد ، اگر بغضم خواست بترکد، او را که ببینم همه چیز را فراموش کنم...
کسی گاهی بگوید جایی خواستی بروی من می رسانمت. که گاهی بگوید مراقب خودت باش.
گاهی برایم اسپند دود کند که چشم نخورم...
گاهی که خدای نکرده سرما خوردم و فراموش کردم قرصهایم را بخورم با مهربانی بگوید، امان از این حواس جمع ! و داروها را با یک لیوان آب بیاورد تا لب تخت و با وعده و وعید گولم بزند تا بخورمشان...
گاهی در یک عصر پاییز بروم دیدنش. در استکان های کمر باریک لب طلایی برایم چای بریزد. بعد روبه روی هم بنشینیم و تکه های نباتش را جیلینگ جیلینگ هم بزنیم...
گاهی برایم یک شاخه گل بخرد و به آقای گل فروش بگوید لطفا عنوان کارتش این باشد: گل برای گل!
فقط گاهی....