ویرگول
ورودثبت نام
دختری از تبار ماه(:
دختری از تبار ماه(:با عنایتِ یزدان و تبسمِ قلم در ردای کاهی دفتر، آرامش ماه را به تحریر در می آورم..🌒
دختری از تبار ماه(:
دختری از تبار ماه(:
خواندن ۱ دقیقه·۳ ماه پیش

شاید عشق.‌.

بگذار اینبار از عشق بگویم..

از رگ و ریشه ی احساسی که جوانه اش کلبه ی یاقوتی رنگ قلب تنهایمان را به لبخندی بی مانند ، به سکوتی لبریز از حرف، به نگاهی توأم با آرامش ، به قلبی همخانه با فراق ، به سوز دستی به دنبال پناهگاه آغوش اسارت دستان یار ، به نجوای روح نواز دلتنگی ، به اعتیاد عطر گیسوان مسحور کننده او ؛بدیل میکند

خوب یا بدش را نمیدانم

اما زندگی بی عشق نمیشود

جایی گفتند..

عشق باید باشد تا یاد بگیری دنیا را رنگی ببینی و از دنیای خاکستری منطقِ خشک و کوهستانی ات پا بیرون بگذاری و این عشق را شریک شوید با طبیعت با خدا با آدمها...

عشق همیشه با یک انسان شروع یا تمام نمی‌شود...

اما ...دروغ نگویم

علت خورشید درخشان،ماه تابان،بارانِ پاییزی،تسکین شب،ستاره ی چشمک زن،از عشق است ..

در دنیایی که حتی خورشید به آسمان عشق می‌ورزد

آدمی که تکلیفش معلوم است...!

  • پی نوشت:میلادتون مبارک..✨البته قرار نبود اینجا بگم،ولی گاهی باید بدون برنامه زندگی کرد..

ابتسام

عشقارامشزندگی
۲۶
۸
دختری از تبار ماه(:
دختری از تبار ماه(:
با عنایتِ یزدان و تبسمِ قلم در ردای کاهی دفتر، آرامش ماه را به تحریر در می آورم..🌒
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید