محمدامین جوادی
محمدامین جوادی
خواندن ۹ دقیقه·۴ سال پیش

چیزهای پرهیاهویِ کم‌اثر | گوسفندنگری به زندگی

آدم‌ها به طور غریزی به سمت چیزهای پرهیاهویِ کم‌اثر می‌رن، چه برای تولیدکردن چه برای مصرف کردن. مثال‌های زیادی برای این موضوع می‌شه زد، تو این متن دنبال نتیجه‌گیری و استدلال استقرایی بر مبنای تعداد محدودی مشاهده نیستم؛ بلکه تلاش می‌کنم یه روزنه‌ برای بهتر فکر کردنِ حداقل خودم باز کنم.

پول

ثروتمندترین فرد تو ایران رو می‌شناسین؟ احتمالا نه؛ دقیقا مثل من که نمی‌شناسم. حالا چرا نمی‌شناسیم؟ احتمالا چون با‌ تمرکز داره یه جای آروم و ساکت و دور از هیاهو برای خودش حسابی پول در میاره!

برگردیم به عقب، وقتی پرسیدم «ثروتمندترین فرد ایران‌ رو می‌شناسین؟» احتمالا چندتا اسم و تصویر از ذهنتون عبور کرد. آدم‌هایی که خواستن به عنوان یه ثروتمند شناخته بشن -نه اینکه واقعا ثروتمند بشن- البته تلاششون هم قابل تقدیره! چون تو ذهن شما اینطوری هستن و تونستن توجه شما رو بخرن.

جمله‌ی زیر که یه بار به یکی از دوستام گفتم، با این قسمت قرابت داره:

«آدم‌ها چیز‌هایی که ندارن رو فریاد می‌زنن.»

اولین چیزی که با گفتن این جمله به ذهن خودم اومد این بود: من خودم دارم چیو فریاد میزنم؟

جواب این سوال کمک میکنه گِره فکر و ذهنمون‌ رو پیدا کنیم، دغدغه و صدایِ خفه‌شده درونمون که داریم برای بقیه فریادش می‌زنیم که بگیم برعکس اون هستیم چیه؟ در قدم بعدی بپرسیم چرا؟ و بعد چطوری حلش کنیم؟ آيا اصلا نیازی به حل کردنش هست؟

کار

موفق‌ترین کارآفرین ایران کیه؟ -فعلا کاری به تعریف موفقیت نداریم!- به چندتا اسمی که از ذهنتون گذشت فکر کنین، به نظرتون موفق‌تر از این‌ها نداریم؟ حتما داریم. آدم‌های موفقی که در حال خلق ارزشن و یه باری رو از یه جایی بر می‌دارن و کاری می‌کنن که یه جایی، یه کسی، زندگی بهتری داشته باشه؛ احتمالا انقدر سرشون شلوغه و وقتشون ارزشمنده که وقت ندارن بیان به بقیه بگن چقدر موفق هستن و چطوری تو زندگی بقیه خلق ارزش می‌کنن. (این صحبت نافی اهمیت پرسونال برندینگ و قابل جست‌و‌جو بودن یا موضوع انتقال تجربه و اهمیت انتقال دانش به بقیه نیست.)

آقای فلانی که هفته‌ای سه تا وبینار و چندتا روم کلاب‌هاوس و لایو اینستاگرام و ... در حیطه‌های مختلف و بعضا به هم نامربوط، به عنوان سخنران شرکت می‌کنه، واقعا چقدر داره به کسب‌و‌کار خودش می‌رسه؟ چقدر داره زمینه رشد نیروهاش رو فراهم می‌کنه؟ چقدر داره برای چیزی که در شرکتی که پایه‌گذاری کرده انرژی می‌ذاره؟ چقدر داره ارزش خلق میکنه؟ (ارزش = فایده(Benefit) تقسیم بر هزینه (cost)) (توجه به چرخه عمر حرفه‌ای فرد در تحلیل بهتر این بخش راهگشاست؛ یعنی وقتی بیل گیتس یا ایلان ماسک که گندم‌شون‌ رو برداشت کردن و آردشون رو سابیدن و الکشون رو آویختن، شروع می‌کنن به کارکردن روی حضور اجتماعیشون(Social Presence) با من و شما و اون آقا و خانومی که همه افتخارش یک استارتاپ شکست‌خورده تو ۲۰ سالگیه -تازه اگه همینم صادقانه بگن- و ادعای فضلمون تا آسمون رفته، کاملا متفاوته!)

اگه این آدم رو یک درخت سیب فرض کنیم، چقدر واقعا داره از این درخت میوه برداشت می‌کنه؟ چقدر داره فقط از سایه درخت سیب استفاده می‌کنه؟ چقدر داره همون کاری که باید رو می‌کنه؟
آقای فلانی از یک جایی به بعد، برای گفتن حرف جدید به خاطره‌سازی روی خواهد آورد یا تجربیات دوستان و همکاراش رو به عنوان تجربه خودش بیان می‌کنه.
آقای فلانی از یک جایی به بعد، برای گفتن حرف جدید به خاطره‌سازی روی خواهد آورد یا تجربیات دوستان و همکاراش رو به عنوان تجربه خودش بیان می‌کنه.

بنیانگذار ‌شرکت Y، یه شرکت موفق و ارزش‌آفرین، انقدر در حال تلاش برای رشد کسب‌و‌کار خودشه که از هر فرصتی برای بیان خودش استفاده نمی‌کنه، وقتی ازش دعوت می‌کنن جایی صحبت کنه اگر حس کنه مخاطباش آدم‌های پرشور و آینده‌سازی هستن و حرفاش باعث ایجاد بینش جدید برای این افراد می‌شه و اثر گذاره، تصمیم می‌گیره که تو رویداد شرکت کنه و اینطوری ارزش خلق می‌کنه و الهام میبخشه. شاید حتی نرسه هر سال این کار‌ رو بکنه، ولی سعی می‌کنه حرفای ارزشمندی بزنه و برای ارائش وقت بذاره که حتی بعد از چند سال که ازش می‌گذره (به فرمت‌های مختلف صوتی، تصویری و متنی) یه جایی به یه کسی یه چیزی (انیگزه، دانش، خودباوری، شجاعت و ...) اضافه کنه. (احتمالا چون میدونه چقدر وقت این آدم‌های پرشوری که براشون حرف‌زده با ارزش هست، سعی می‌کنه یه خلاصه متنی خوب ازش تهیه‌ کنه و تو بلاگش یا هر کانال ارتباطی مرتبط دیگه‌ای که داره، قرار بده.)

An empty mind makes the most noise!
An empty mind makes the most noise!

یک‌سری افراد مثل دکتر سید بابک علوی هستن که با وجود تمام مشغله‌ها، مسئولیت‌های اجرایی و کارهای ریز و درشتی که من و شما تو نصفِ یکیش‌ هم می‌مونیم (تازه نه با اون کیفیتی که ایشون انجام می‌ده)، انقدر برای دانشجو ارزش قائله و انقدر برای کلاسی که ۲۰ ساله درس می‌ده وقت و انرژی می‌ذاره و آماده می‌شه و بعدش به سوالای بچه‌ها تو گروه با حوصله‌ جواب میده که آدم از خودش می‌پرسه مگه میشه؟ اگه آره چجوری؟

«The one who knows, does; not says!»
اولین بار از مهندس علی شنیدم این جمله رو -
پ.ن: همون به عمل کار براید به سخن‌دانی نیست خودمونه

شهرت

مشهور‌ترین آدمی که می‌شناسین کیه؟ چرا این آدم مشهوره؟ چه سودی به مخاطبینش می‌رسونه؟ چرا بقیه باید بشناسنش و چه دردی از چه کسی دوا می‌کنه؟

شهرت - شهوت - قدرت سه تا تله‌ای هستن که آدما گرفتارشون می‌شن (دو تا از این‌ها زیرعنوان‌های این نوشته هست.) هر‌کدوم از ما احتمالا حداقل تو یکی از این‌ها می‌لنگیم، ممکنه شدت و ضعفش فرق کنه؛ ولی از اونجایی که آدمیم و آدم جایز الخطاست، این قضیه برامون صدق می‌کنه. ممکنه تله های دیگه‌ای با دسته‌بندی دیگه یا زمینه مورد بررسی دیگه یا به اسم‌های دیگه وجود داشته باشه؛ ولی با شرح‌و‌بست‌شون می‌شه اون‌ها رو تو این سه تا گنجوند.)

پرسونال برندینگ یا مباحث مرتبط با اقتصاد‌توجه (Attention Economy) در بازار رقابتی افراد و استعداد‌ها مهارت مهمیه و هرکسی که واقعا به این درک رسیده که چرا و چطور باید این کار رو بکنه (که بعداً راجع بهش با درکِ خودم و چیزایی که خوندم و بلدم می نویسم.) از این مهارت باید نهایت استفاده رو بکنه تا حرف ارزشمندش رو به افرادی که باید بِشنَون برسونه و دسترسی به پیامش رو تسهیل کنه. این‌کار اصول خاص خودش رو داره و بدیهی‌ترینش اینه: «برای همه کس نمی‌توان همه کس بود!» یا «در یک‌سال برای یک عده خاص از مخاطبین نمی توان چندکس بود.» (اشاره به افرادی داره که در یک بازه کوتاه هم کوچِ زندگی می‌شن، هم استراتژیست محتوا و گاهی هم پار‌ه‌وقت دیجیتال مارکترن و شب‌ها نیز در اسنپ ارزش آفرینی می‌کنن. اولین چیزی که تو مارکتینگ یاد می‌گیریم اینه: «برای همه کس نمی‌توان همه چیز بود.» قدیمی‌ها هم می‌گن همه‌کاره و هیچ‌کاره!

A wise man never knows all, only fools know everything. (African Proverb)
A wise man never knows all, only fools know everything. (African Proverb)

خلق‌ارزش برای دیگران

ترجیح میدی تو یه وبینار با موضوع روزِ بازار که قابلیت ذخیره برای تماشای بعدی نداره شرکت کنی؟ یا همون محتوا رو با عنوان غیر trend اما درستش در یه سایت باکیفیت که محتوای متنی اصیل (مثل متمم) داره بخونی؟ (مثل استفاده عبارت content marketing به جای content strategy در فعالیت‌های غیر پروژه‌ای که صرفا هدف اون فروش کوتاه‌مدتِ کالا، خدمت، فرد و ... نیست، اما چون احتمالا content marketing سرِ زبان هاست و هم در Google Trends سرچ بیشتری نسبت به content strategy داره تو رزومه اون رو به‌جایِ عبارتِ درستش به کار می بریم.) (سوالِ طولانی‌ای شد اما جوابش بینش‌زاست.)

روند سرچ عبارت content marketing  در برابر content strategy در گوگل در طی ۱۶ سال.
روند سرچ عبارت content marketing در برابر content strategy در گوگل در طی ۱۶ سال.


نوشتنِ متن، چندین برابر زمانِ بیشتری نسبت به تولیدِ ویدیو (از زاویه دیدِ ارائه دهنده نه ضبط‌کننده و تدوینگر) یا برگزاری لایو یا راحت‌تر از همه روم کلاب‌هاوس می‌گیره. هم برای فکر کردن، هم نوشتن و هم ویراستاری اون. اما به دلیلِ همان گرایش به چیزهای پرهیاهوی‌ِ کم‌اثر، جذب مورد اول (وبینار با موضوع روزِ بازار که قابلیت ذخیره برای تماشای بعدی نداره) شده‌ایم. این‌که هدف برخی پول درآوردنِ ساده‌تر و با زحمتِ کمتر از محتوایِ کم‌زحمت‌تره موضوع بحثِ من نیست، حرف من در مورد متخصصی‌ست که دانش و آگاهی کافی داره، اهل مطالعه‌یِ منظم و بع روز تو حیطه‌یِ فعالیتش هست، دغدغه داره و دنبال خالی‌کردن جیبِ مخاطب و یادگیرنده نیست و احتمالا از سر تنبلی یا فروش ِبیشترِ محتوایِ با کیفیتش، ترجیح می‌ده وبینار یا روم کلاب هاوس برگزار کنه به جای یک متن ساختار یافته اثر بخش.

https://virgool.io/@Majavadi/%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7%D9%88%D8%B3-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA-%DB%8C%D8%A7-%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82%DB%8C%D8%AA-wumvfrfxzsfa

همیشه به این فکر می‌کردم که یه نفر مثلِ محمدرضا شعبانعلی، با این حجم از دانش، تجربه، مهارت و ... (از نظر من) خیلی کار بزرگی کرده‌ و خیلی سخاوت داشته که تمامِ آموزه‌هاش رو به متن نگارش کرده و درگیر بازی‌هایِ کاسبی از محتوا‌ -یِ اغلب سطحی- نشده . می‌شه گفت که حتی این کارِ پر‌زحمت و زمان‌بر رو تقریبا رایگان در اختیار بقیه گذاشته. (منظور سایت متمم و سایت روز‌نوشته‌های محمدرضا شعبانعلی هست.) اینجاست که اثرگذاری عینیت پیدا کرده ، اما اگر از شما بپرسم: «متمم رو می شناسی؟ تعداد بله‌ها در مقایسه با افرادی که فلان پیجِ زردِ اینستاگرام یا فلان سایت ویدیو آموزشی بازاری رو می‌شناسن چطوریه؟ (نافی اثر بخشی برخی محتوا‌ها که جز به طور تصویری قابلیت انتقال اثر‌بخش رو ندارن و یا این‌که افراد با توجه به شرایط فردی و محیطی قابلیت استفاده از متن را هرکجا ندارن یا دلایل احتمالی دیگه، نیستم. بحث چیز دیگست!)

کمک‌کردن به دیگران (انفاق)

این بخش رو نه با سوال شروع می‌کنم و نه می‌خوام راجع به اینکه بهتره در خفا کمک کنیم و به مقدار زیاد، یا ریاکارانه اما به مقدار کم، صحبت کنم. بحث من کمک کردنِ اثر‌بخشه. ( اثر‌بخشی با پربازده‌بودن متفاوته و تفاوت واژه‌های effective و efficient در اینه که اولی یعنی تلاش در جهت درست و دومی یعنی خروجی بیشتر به ازای ورودی ثابت، واضحه که خروجی زیاد در جهت اشتباه برای ما نه‌تنها مطلوب نیست؛ بلکه ما رو از جای اولمون هم دورتر می‌کنه) بهترین کمکی که می‌تونیم به بقیه بکنیم چیه؟ خارج از چارچوب‌های دینی و عرفی منظورم اینه که وقتی به یک نفر پولِ نقد می‌دیم بهتره یا اگر غذا بدیم؟ یا اینکه شغل پیدا کنیم؟ یا شاید این‌که یک کارگاه‌تولیدی بزنیم؟ یا اینکه شرایطی رو فراهم کنیم که بقیه بتونن کارگاهِ خودشون رو بزنن؟ یا اینکه شرایط رو طوری نکنیم که بقیه نتونن کارگاه بزنن که بقیه بیان کار کنن؟ یا اینکه کاری نکنیم کلا؟

نمی‌خوام وسواس به خرج بدم و بگم کمک مالی نکنیم و بریم آدم خوبی باشیم تا اثر‌ِجمعی خوبی‌های ما به یه خروجی ارزشمند منتهی بشه؛ نه، اما می گویم آیا بهترین کاری رو که بدون زحمتِ اضافه کشیدن و با همون منابع می‌تونستیم انجام بدیم رو انجام دادیم؟ یا چون در اپلیکیشن‌ِ پرداخت (مثلا همراه‌کارت) دکمه کمک به موسسه محک بوده، کمک کردیم؟ یا این‌که وقت گذاشتیم و یک جمله پشت چراغ قرمز، به کودکِ کاری که شیشه ما رو تمیز می‌کرد، گفتیم که براش چراغی روشن کرد.(از تشابه ناخواسته این بخش با کلیدِاسرار چشم پوشی کنید! مخاطب باهوشی هستین و حتما منظورم رو فهمیدین.)

گاهی گمان می‌کنیم که کمک کرده ایم. طلبکار هم می‌شویم.
گاهی گمان می‌کنیم که کمک کرده ایم. طلبکار هم می‌شویم.
گاهی تلاش زیادی هم می‌کنیم (راندمان بالا) اما در جهت اشتباه(اثربخشیِ کم)! و نتیجه نه تنها خوب نیست بلکه فاجعه‌ می‌شود.
گاهی تلاش زیادی هم می‌کنیم (راندمان بالا) اما در جهت اشتباه(اثربخشیِ کم)! و نتیجه نه تنها خوب نیست بلکه فاجعه‌ می‌شود.


و در نهایت چون میدانم محمدرضا شعبانعلی ادامه‌یِ حرف‌هایم را بهتر از من بیان کرده است دوباره گویی نمی‌کنم و لینک مطلبی که چندین سال پیش خوندم رو براتون می‌ذارم که خودتون با بیان شیوای محمدرضا بخونید: گوسفند نگری به قابلیت ها

امیدوارم که در کنار به‌هم‌بافتن یک‌سری نقاط پراکنده ذهنم، متناسب با زمانی که برای خواندن این متن گذاشتید، براتون ارزشی خلق کرده‌ باشم .
چیزهایِ پرهیاهویِ کم‌اثر
چیزهایِ پرهیاهویِ کم‌اثر





پرسونال برندینگبرندسازی شخصیاصالتتصمیم گیریموفقیت
متخصص برند کارفرمایی، فارغ‌التحصیل MBA شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید