ویرگول
ورودثبت نام
Mamal Injast
Mamal Injast
خواندن ۲ دقیقه·۷ ماه پیش

خاطرات مبهم!

یه جرعه از چاییش خورد و گفت: «خاطره‌هامون همیشه توی یه قسمتی از وجودمون حک خواهند شد.»
احتمالا من هیچوقت نفهمیدم منظورش چیه یا اینکه اصلا خاطره‌ها به چه دردی می‌خورن اما خب همون موقعش هم می‌دونستم که یه چیزی از آینده می‌دونه وگرنه این حجم از ناامیدی امکان نداره تو نگاهش وجود داشته باشه. توی اون زمان برای با وجود همه تمهیداتی که اندیشیده بوده انگار خیلی این گسستن دوباره خیلی غیرممکن به نظر میومد. برای اون غیرممکن نبود. احتمالا چند سال دیگه رو دیده بود که پای چشماش از شدت گریه گود شده و من ناتوان از توضیح اینکه چه رفت و آمدهایی توی مغزم رخ داده که اینطوری شده.
هیچوقت ساعت دائم و مشخصی براش وجود نداشت. بعضی وقتا ساعت 11 جلوی یه پارک کوچیک بود یا پارکینگ یه مجتمع تفریحی. مهم نبود سرد باشه یا گرم. مهم نبود هوا دلگیر باشه یا نه. اصلا مهم نبود که تموم بعدش چه کارهای مونده‌ای باقی میمونه. همیشه پایانش یکسان بود. یه پایان تلخ اما سریع. معمولا هم با این جمله که «خب این چه بلایی بود که سر من اوردی؟» یه صفحه جدید باز میشد. توی همه صفحات جلدهای مختلف این کتاب سیاه یه قالب نوشتاری بیشتر وجود نداشت. اونم اینطوری که؛
چرا این از اولش این کار رو نکردی؟
-نمیدونم
خب این چه بلایی بود که سر من اوردی؟
-نمیدونم
اصلا میدونی از زندگی چی میخوای؟
-نمیدونم
این همه مخفی کاری برای این بود که کسی نفهمه؟
-نمیدونم
تو اصلا منو دوست داشتی؟
-نمیدونم

هزاربار دیگه هم این دیالوگ‌ها تکرار بشه باز هم جواب نمی‌دونم براش وجود داره. معمولا هم برای فرار از جایگیزین کردن نمی‌دونم با خودم می‌گفتم آدم درست زمان غلط و آدم غلط زمان درست. ام، چرت فکر می‌کردم. همیشه مشکل از من بود. از اولش هم می‌دونستم توی دونه دونشون مشکل کجاست اما مثل احمق‌ها فکر می‌کردم حالا یه مقدار بهش زمان دادن میتونه این مشکل رو حل کنه. درستم هستش اما زمان مشکلی رو حل میکنه که توی مسیر درست شدن باشه نه اینکه در حال بدتر شدن باشه.

تموم این حرفای نامفهوم و سخت برای گفت از طرف من برای این بود که بخوام بگم همیشه اتفاق میوفته و خاطره برای همیشه ابدی میشه. مهم نیست که چقدر بجنگم تا خودم از دست خاطره‌ها خلاص کنم، اونا ابدی هستن. تازه بعد از یه مدت هم حسرت خاطره‌های خوب اونارو سیاه می‌کنه و خب اون موقعس که امکان نداره بشه باور کرد، خاطره ساختن میتونه قشنگ باشه. احتمالا راست می‌گفت از بین من و اون‌ها خاطره‌هامون همیشه حک میمونه، نه حتی عکس و نه حتی هیچ بیشتر.

آدم غلطبلایی اوردیخاطرهمبهم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید