ویرگول
ورودثبت نام
Maryam
Maryam
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

کجایی؟!

اونروز صبح هم مثلِ بقیه روزا از خواب پاشدم و آماده شدم که برم مدرسه.

لباسامو پوشیدم یه صبونه مختصر خوردم و بدونِ اینکه کسی رو از خواب بیدار کنم از خونه زدم بیرون.

شبِ گذشته‌اش برف باریده بود و کلِ کوچه سفید شده بود. انگار همراه با برف ، گردِ مرگ هم تو کوچه پاشیده بودن.

کوچه سفید بود

بدونِ آدم

بدونِ صدا

بدونِ پرنده

آروم و بادقت راه افتادم به سمتِ ایستگاهِ اتوبوس ، برف تقریبا تا بالای مچ پام بود و سرعتم رو به شدت کم کرده بود ، جوری که مسیرِ ۱۰ دقیقه ای تا ایستگاه اتوبوس حدودا ۳۰ دقیقه طول کشید.

وقتی رسیدم  ، ایستگاه برخلافِ بقیه روزا که پر از آدم بود ، شبیهِ یه ایستگاهِ متروکه شده بود که سالهاست بلااستفاده مونده. جدولِ زمانیِ حرکت اتوبوسا رو چک کردم. اتوبوس قبلی ۵دقیقه پیش رفته بود و اتوبوس بعدی تا ۲۰ دقیقه بعدی می‌رسید.

کنارِ ایستگاه وایسادم تا اتوبوس برسه ، با وجودِ این برف حتی پیاده هم نمی‌تونستم تا مدرسه برسم.

همونطور که منتظر اتوبوس بودم و با خودم حساب می‌کردم که کِی میرسم ، تو رو دیدم.

یه کاپشنِ پف پفیِ سفید پوشیده بودی ، یه کلاهِ عجیب سبز هم سرت بود و داشتی مثلِ یه بچه ۵ساله تو برف ها قدم زنان میومدی سمتِ ایستگاه. برف اصلا جلوی حرکتت رو نمی‌گرفت ، حتی به نظر راحتتر حرکت می‌کردی. با خودم می‌گفتم آخه کی تو این وضعیتِ برفی انقدر خوشحال میتونه راه بره.

وقتی داشتی میومدی یه جا تالاپ افتادی رو برفا ، اول نگرانت شدم و بعدش دیدم که خندیدی ، یه خنده بلند ، رو برف ها غلت میزدی و ذوق می‌کردی ، یکم بعدتر که متوجهِ نگاهِ من شدی ، از رو برفا بلند شدی و سمتِ ایستگاه اومدی. ازم پرسیدی : خیلی طول می‌کشه تا اتوبوس برسه؟

+ حدودا ۱۵ دقیقه اینطورا

بعدش کنارم وایسادی ؛ حس می‌کردم خیلی وقته میشناسمت ، حس می‌کردم خیلی وقته دنبالتم ، قلبم شروع کرد به تند تند زدن و دستام شروع کرد به لرزیدن. توی نگاهِت یه حسِ آشنای قدیمی بود.

چشام پر از اشک شده بودی. تو کی بودی؟ کجای زندگی من گم شده بودی؟!

تا اومدم نگات کنم و ازت بپرسم ، دیدم همونجوری بیخیال و راحت ، به قدم زدن تو برف ادامه دادی ؛ نه تونستم چیزی بگم نه دنبالت بیام.

فقط تونستم رفتنت رو تماشا کنم تا لحظه ای که به یه نقطه خیلی کوچیک تبدیل شدی.

حالا که سال ها از مدرسه ام گذشته هنوز وقتی برف میاد ، میام به اون ایستگاه و انقدر منتظر میمونم تا بالاخره دوباره ببینمت.

تو توی کدوم ایستگاه به راهِت داری ادامه میدی؟!

ایستگاهاتوبوسبرفآدم شبیهآدم برفی
از چیزهایی می نویسم که کمتر بهشون فکر می کنیم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید