م آذری·۳ روز پیشهمین دیلاقِ یغورِ قرمز و کرمیدوستش داشتم؛با آن قد و قواره دراز، قیافه یغور و رنگ قرمز و کرمیاش، در جایی ته ته خاطراتم رسوب کرده. آنقدر که فکر نکنم حتی اگر روزی آلزا…
fatemehmkh95·۳ روز پیشوقوعِ بیپایان انتظار مبهم من برای وقوع چیزی، ختم شد به یک شیء فلزی: زنجیری کوتاه که از آن، صفحهای مستطیلشکل با عرضهای هلالی آویزان بود. روی آن صفحهی…
Suzan Matin·۴ روز پیشنخ نامرئیگاهی رفتوآمدهای شهریام را با وسایل نقلیۀ عمومی انجام دهم. معتقدم رفتن به "کف جامعه" چشم را باز میکند.
Masoume·۶ روز پیشاتوبوس قرمزمن و بابا با خوشحالی بلیت رو از مسئول تعاونی۱۵ترمینال غرب گرفتیم و برگشتیم پیش مامان.مامان روی صندلی های سالن انتظار ترمینال نشستهبود ، پرس…
حسن رامشینی·۸ روز پیشحاج قربانبر خاتم انبیا محمد صلوات. بر چشم بد لعنت. بر حسود و بخیل لعنت. بر جمال نورانی پیامبر خدا صلوات. همه مسافران با صدای بلند صلوات می فرستادن.…
عبدالله·۱۰ روز پیشهیچ وقت در اتوبوس پاتو از کفش بیرون نیارسلام وقت بخیر دوستان این خاطره مربوط به قبل از بازنشستگی من است چند خاطره از سرویس بازگشت از محل کار دارم که میتونه براتون جالب باشه.یکی از…
عبدالله·۱۰ روز پیشیک پا در اتوبوس و پای دیگر بیرون اتوبوس!عجله داشتم که به اتوبوس واحد برسم همین که یک پایم را داخل رکاب کردم اتوبوس راه افتاد و پای دیگرم بیرون بود ...
میلاد بالسینی·۱۱ روز پیشوقتی شهرها غریباند تا در را پشت سرم بستم و وارد کوچه شدم، چشمم به برادر بزرگترم، علیرضا، افتاد که چند قدم آن طرفتر به سمتم میآمد. من از خانه خواهرم، فاطمه…
hoda.r.p·۱۲ روز پیشصندلیِ شمارهی هفتترمینال جنوب، شبیه یک ایستگاهِ متروکه در فیلمهای جنگ جهانی دوم بود. آدمها با کلِ زندگیشان که در بقچهها و کیسههای پلاستیکی چپانده شده ب…
Content Creatorدرمجله نگاه·۱۲ روز پیشبلیط اتوبوس ارومیه تهران راهنمای رزرو صندلی تکنفرهبلیط اتوبوس ارومیه تهران علی باباسفر زمینی از ارومیه، به پایتخت پرجنبوجوش ایران، سفری است که خاطرات بسیاری را در خود جای میدهد. این مسیر…