♡ ...
♡ ...
خواندن ۱۸ دقیقه·۴ سال پیش

مصاحبه ویگولی ☝??

سلام :)

خوب باشید که زورکیه ?

قبل از هر کاری هر کسی خواست بره و عضو انجمن نوجوونی بشه توی این پست ???

https://virgool.io/Anjomandostan/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D9%88%D9%86%D8%A7-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%87%D9%85%DA%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%87%D9%85-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%85-tsgh4wztnmaj

و اینم انجمنمون ???

https://virgool.io/Anjomandostan

خب حالا جدا از این بحث ، با چنتا از دوستان ویگولی مصاحبه کردم و نتیجش شد اینی که الان میخونید :)

اول ازشون ممنونم که همکاری کردن ، بعدم دوستای عزیزم اینا هستن :)

Miya ، NAZANIN,407 ، حباب ، Masih ، آویشن ، Hน๓๓iຖງ๖ir໓ ، Human ، Zara_ek ، خودم

امیدوارم خوشتون بیاد :)

خودتو چجوری توصیف میکنی؟

میا : حسود، مهربون(!)، لجباز

نازنین : خیلی مغرور... بیخیال....
کمال طلب....همدرد....مشاور خوب برای بقیه....بی انگیزه....مهربون... یه دنده و لجباز.... عمل گرا نبودن... کسی که اعتماد کردن براش سخته....و مهم ترینش دمدمی مزاج..

حباب : خجالتی و ترسو و گوشه گیر.

مسیح : رویا پرداز، یکم لجباز، ساکت، عاشق موسیقی و کسی که سعی میکنه مهربون باشه!

آویشن : خب، من یه پسرم! که دوس دارم تولید محتوا رو، و خوشم میاد بقیه رو خوشحال بکنم! خودم هم حالات درونی خاصی دارم که خیلی از ویرگولیا میدوننش، از قبیل اینکه هر چند روز یه بار افسرده میشم و عصبانی و اینا، اصن یه وضعی! ولی اگه توی اون دوره افسردگی نباشم، خوبم! آره! خودمو دوس دارم! دوس دارم بگردم، علاقه خاصی به سفر دارم ولی خب کرونا نمیذاره (یجوری دارم میگم انگار تنها میتونم برم مسافرت) یه پادکستر بیدم! (پادکستر فک نکنم محسوب بشم، الان که دارم اینو مینویسم در حال کار کردن روی اپیزود سه ام و به همین خاطر شاید نشه بهم گفت پادکستر! ولی خوشم میاد از ساخت پادکست و از فرآیندش لذت میبرم! (چقد زیاد شد!)

هامینگ برد : یه فرد به شدت لجباز - از باخت بدم میاد بنابراین حتی اگه یه درصدم احتمال بدم قراره کم بیارم شروع نمی کنم اون چیزو- سعی می کنم همیشه بقیه رو بخندونم دوس ندارم اطرافیانمو ناراحت ببینم -خیلی شیطون و بازیگوشم-راحت بابچه های کوچکتر از خودم کنار میام-یاد گرفتنو دوس دارم فرقی نمی کنه چی باشه-هیچ موقع نمی تونم احساساتمو بیان کنم شاید بتونم برا کسی که منو ندیده تا حالا تایپ کنم دیگه از این بیشتر ازم بر نمیاد-ورزش رو خیلی دوس دارم کلا خوشم نمیاد یه جا بشینم -در پشت کامپوتر یا لپ تاپ هوازی هستم وبه هیچ نوع غذا و حتی آب نیاز ندارم البته فقط این نیست کلا وقتی تمرکز کنم رو یه چیزی نه می شنوم نه چیز دیگه ای رو می بینم ??همن دیگه قبلا توضیح دادم بقیه رو

هیومن : بی اعصاب. طرفدار بحث و جدل. شاد. کینه ای(خیلییی کم). احساسی. علاقه مند به منطق و چیزای پیچیده از جمله برنامه نویسی

زهرا : خب اممم....یه دختری که بسی درونگرا و رویاپردازه! و همچنین کمی خلاق...عاشق آهنگ گوش دادن و فیلم و سریال دیدن با کسایی که دوسشون داره!:)

آلبالو ? : یه دختر شیطون و بازیگوش ، مهربون ، عاشق نوشتن و خوندن ، جدیدا درگیر در انتخاب رشته (با اینکه هنوز یه سال مونده!) ، یکم سردرگم و چیزای دیگه که حال ندارم بنویسم ??

نسخه ایدآلی که از خودت تو ذهنت هست چیه؟

میا : یه درونگرا که بدون گفتن به بقیه کارش رو میکنه و توی همه چی مهارت داره :)

نازنین : کسی که به وظایفش عمل میکنه و هر روزشو با برنامه ریزی جلو میره.... زود عصبی نمیشه و هیچوقت هیچکس و ناراحت نمیکنه.....

حباب : کسی که شجاعت داشته باشه که خطر کنه و راه خودشو بره! نه راه تکراری بقیه رو!

مسیح : مسیحی که یکی از عادت هایی که هیچ علاقه ای به گفتنش ندارم رو نداره و مثل آدم درس میخونه!

آویشن : من دوست دارم توی تولید محتوا پیشرفت بکنم، هنوز نمیدونم چه نوعش، میدونم که دوست دارم! و اینکه گرافیک هم دوست دارم! البته دوست دارم پادکست رو هم به یه حد نصاب برسونم که دقیقا نمیدونم چه حدیه ولی میدونم باهاش خیلی فاصله دارم!

هامینگ برد : یک نمونه از خودم با همین ویژگی ها منتهی با انرژی تر و فعال تر

هیومن : یه برنامه نویس خفن. کسی که رهبر دوستش داره. از اون آدما که به فقیرا یه چک پنجاهی میده. یه هکر(قانونی). یه فرد خوش مشرب.

زهرا : برای زهرا که خودم باشم باید بگم که اعتماد به نفسش بالا باید باشه(مشکلی که من دارم کلا!) و اینکه همیشه نخواد بقیه از دستش راضی باشن و خودش رو سعی کنه طوری که هست قبول کنه...

آلبالو ? : یه کسی که هدف مشخصی داره و برای رسیدن به هدفش هر کاری میکنه ، پشتکار داره و از هدفش برنمیگرده ، خیلی قویه ، میدونه که توی زندگی داره چیکار میکنه و همیشه همه کارارو به بهترین نحو انجام میده.

به نظرت دوست خوب کیه؟

میا : کسی که باهاش بخندی و وقتی پیششی یاد اتفاقات بد زندگیت نیوفتی. حتی توی بدترین شرایط هم وقتی بهش فک کنی بتونی با جوک ها و خنده هاش بخندی :)

نازنین : دوست خوب کسیه که راز دار دوستش باشه...مرحم درد باشه نه نمک روی درد..... هر وقت کارش گیر شد سراغ ادم و نگیره....کسی که وقتی پیششی همه ی غمات و یادت بره..... دورو نباشه و وقتی فهمید حالت بده تلاش کنه حالت و خوب کنه.... و مهم تر از همه دوست داشته باشه(دوست داشتن واقعی)

حباب : کسی که به جای همدردی و حرفای فیلم گونه، آدمو درک کنه و حال آدمو خوب کنه! همین و بس!

مسیح : کسی که با همه بدی هایی که داری قبولت کنه، کسی لازم نیست بهش بگی چت شده، تا بفهمه چرا رو مود نیستی!

آویشن : دوست خوب کسیه که وقتی باهاش درد دل میکنی و براش از دردات میگی، سعی میکنه حالتو خوب بکنه، نه اینکه حال خودش هم بخاطر حال بد تو خراب کنه! حتی شده با دیوونه بازی و چرت و پرت گفتن! یادم نیست کی اینو(شبیهش رو) گفته ولی به طرز فجیعی باهاش موافقم! (آویشن جان باید بگم که خودم اینو گفتم ??)

هامینگ برد : کسی که همین طوری که هستی پات وایسته و همیشه تو هر شرایطی باهات باشه

هیومن : کسی که تو رو همون طور که هستی قبول کنه نه همون طوری که خودش میخواد(این رو واقعا از ته دل میگم)

زهرا : کسی که باهمه ی خصوصیاتت تورو قبول کنه و قبولت داشته باشه.

آلبالو ? : همون طور که قبلنم گفتم دوست خوب یه کسیه که حتی وقتی ناراحتم باعث بشه حتی شده واسه یه لحظه همه ی ناراحتیامو یادم بره :)

کسی که تورو همین جوری که هستی قبول کنه و حتی اگه ازت ناراحته به جای اینکه بره و به بقیه بگه مستقیم به خودت بگه :)

توی سه کلمه سال گذشته و توی سه کلمه سال آینده رو توصیف کن.

میا : خسته کننده، غیر واقعی، تکراری و خسته کننده، سخت، درسی

نازنین : عشق.... تجربه.... درد زیاد.... و تلاش برای بهتر شدن.... گذشتن از گذشته... قبول زندگی.....

حباب : خجالت آور، خسته کننده ، یه اتفاق خوب(وارد شدن به ویرگول!)(منظورم سال 99ه که داره رد میشه!)
و احتمالا پیشرفت، حس خوب و پر از امید

مسیح : گذشته و آینده یکی هستن، فقط ما بهشون محدود شدیم! به هر حال، با همین محدودیت برای گذشته کلمات؛ تجربه، سختی و سردرگم رو انتخاب میکنم و برای آینده عجیب، غیر قابل پیش بینی و تغییر!

آویشن : کرونا، قرنطینه، افسردگی! و پیشرفت، پساکرونا، واکسن!

هامینگ برد : خسته کننده- افسردگی-دوری از دوستام و کسایی که دوسشون دارم و می تونه یکی از بهترین سالای زندگیم باشه یا برعکس - شیراز(به شدت به این شهر علاقه دارم دوس دارم تعطیلات بریم شیراز) - بدون کرونا(جمله شد بعضیاش?)

هیومن : روحانی لعنت الله. بدبخت سالی(یه کلمه با ساختار خشک سالی). کرونا سالی.(چیکار کنم همینا به ذهنم رسید) و رئیس جمهور خوب. گرانی رو به پایین. انتخابات.

زهرا : سخت/بیماری/تجربه جدید و موفق/بهتر از سال قبل/امیدوارکننده

آلبالو ? : کرونا ، مدرسه مجازی ، خسته کننده و بدون کرونا ، واکسن ، عـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــالی!

به نظرت چیه که به زندگی معنا میده؟

میا : شادی

نازنین : انگیزه داشتن: به نظر من بهترین چیزی که به زندگی معنی میده انگیزه داشتن برای زندگیه اونوقته که میتونی بهترینارو داشته باشی تو زندگی....

حباب : هر چی که معنا میده مال هر آدم منحصر بفرد و شخصیه. مال من فعلا هیچی!

مسیح : دوتا چیزی به نظر من به زندگی معنا میدن که اولی خیلی بیشتر از دومی به زندگی معنا میده؛ یعنی عشق! اونم نمیخواد عشق بین تو کس دیگه ای باشه، عشقی که تو خوانواده هست و عشقی که شاید در روزی دور و شاید نزدیک بیاد.
دومی هم هدفه! چیزی که باعث میشه هر روز صبح بخاطرش از تختت بپری بیرون و شروع کنی به تلاش کردن برای رسیدن بهش!

آویشن : خیلی چیز فلسفی ایه این بحث معنا، انیمیشن soul رو مطمئنم که دیدی! (اگه ندیدین چیز واقعا شاهکاری رو از دست دادین!) نظر منم تقریبا موافق با این فیلمه، معنا ینی چیز های کوچیکی که کارایی میکنن که هرچند کوچیک ولی از ته ته دلت لبخند بزنی! برای من معنا ینی دیدن فیلم و قهقهه زدن پای اون فیلم از ته دلم، دوش آب گرم، آشپزی (کاش میشد یه بار همتونو مهمون کنم!)، موسیقی (جزء جدایی ناپذیر زندگی من!) و اینکه ببینم اسکای روم خرابه و کلاسا برگزار نمیشه خیلی حس خوبی بهم میده! (به شما نمیده؟!)

هامینگ برد : این که می دونی بلاخره توی یه زمانی می تونی آزاد باشی و به هر چی که می خوای دست پیدا کنی- این که می دونی یکی بالا سرت هست که نزاره سقوط کنی و همیشه دستتو می گیره

هیومن : اون چیزی که به زندگی معنا میده. :) نه راستی راستی بگم: ارتباط باخدا

زهرا : عشق :)

آلبالو ? : شادی ، خانواده ، دوستای واقعی ، کسایی که دوسشون داری و دوست دارن و همین طور خدا :)

هدفت توی زندگی چیه؟

میا : رسیدن به بهترین دانشگاه های دنیا :)

نازنین : موفقیت تو زندگیم... آدمی بشم که خیلیا بشناسنش.... دل نشکستن....

حباب : کسی بشم که دوستش دارم! کسی که قوی باشه، مهربون باشه و کار آمد. ضعیف النفس نباشه! گناه هم نکنه. کسی که جلوش نتونن دروغ بگن و غیبت کنن.

مسیح : هدفای من یکم عجیب غریبن و اصلا بهم نمیخورن! ولی چندتاشون هستن که بیشتر از همه بهشون فکر میکنم:
یکیش اینه که یه رمان نویس بشم و رکورد آیزاک آسیموف که نوشتن پونصد کتاب علمی تخیلی و نمیدونم چندتا نامه بوده رو بشکنم!
دومیش اینه که مهندس هوا فضا بشم! البته نمیدونم بهش بشه گفت مهندس کامپیوتر ولی هر چی که هست، خیلی دوست دارم کسی باشم که برای خروج بشر از زمین و سکونت تو یه سیاره دیگه زحمت میکشه!
سومین هم که فکر کنم بایداول از همه میگفتم اینه که تو کنکور رتبه خوبی بیارم تا بورسیه‌م کنن برم یه کشور دیگه! مخصوص اینگلیس!
و چندتا هدف دیگه هم دارم که اگه بخوام بگمشون خیلی طول میکشه.

آویشن : میدونی؟! ایرانیا الان توی رتبه دوم افراد افسرده جهانن. من خودمم درگیر این افسردگیم، خیلی دوس دارم اگه تونستم این حسم رو کمتر کنم، به بقیه هم کمک کنم تا اونا هم بتونن حس بهتری از زندگیشون داشته باشن!

هامینگ برد : میشه نگم ؟ (بگی چی ازت کم میشه خواهرم؟ :| )

هیومن : عبد بودن. (دوستانی که عربیشون ضعیفه ، عبد یعنی بنده ??)

زهرا : دوست دارم یه آدم موفق بشم و باعث یه تغییر خیلی قشنگ بشم :) ولی اگه بخوام جدی بگم خیلی دوست دارم تیک تاکر و یوتوبر بشم? (خب اگه به کامنتای همین پست یه نگاهی بکنید میبینید که این هدف زهرا نیست ، پس نمیدونم چرا توی اهداف اینو نوشتم :|)

آلبالو ? : در حال حاضر متاسفانه هیــــــــــــــــــــچ هدفی ندارم :|

اگه بدونی یک سال دیگه زنده میمونی چیکار میکنی؟

میا : شروع می کنم به درس خوندن برای المپیاد! رتبه ی خوبی بیارم بعد بگن دنیا یه نابغه رو از دست داد ?

نازنین : خیلی چیزا رو امتحان میکنم.....میرم از کسایی که دلشونو شکستم حلالیت میگیرم.... صددرصد کارای ریسک دار و که عاشقشونم و امتحان میکنم....سفر به دور دنیا...... و خیلی کارای دیگه....

حباب : شاید اولش گریه بعدشم یاد گرفتن کارایی که دوست دارم و حلالیت طلبیدن از خیلیا!

مسیح : اول از همه میرم ایتالیا یکم از غذاهاشون بخورم، چهار رو به یه رمان کامل تبدیل میکنم و چاپش میکنم، یه آهنگ میخونم، ضبط میکنم و اگه شد یه آلبوم موسیقی برای خودم درست میکنمو به خاطر اینکه میدونم صدام بده و هیچ کس به خوندنم گوش نمیده، چندتا از آهنگای آلبومم رو بیکلام میسازم. بعد میرم کوین فایگی رو پیدا میکنم و میگم من قراره یه سال دیگه بمیرم، تا دلش برام بسوزه، باهاش چندتا عکس میگیرم، ازش امضا میگیرم و ازش میخوام به چندتا از بازیگرای مارول بگه که بیان من بتونم از نزدیک ببینمشون، یا من برم پیششون.
و چون همه‌شون تقریبا یبار همچین کاری رو برای یه بچه که یا سرطان داره یا همچین چیزی، کردن، احتمالا راضی بشن.
بعد کلی عکس با همه‌شون میگیرم و کلی هم امضا از همه‌شون میگیرم.
بعد بازم خودمو لوس میکنم تا شاید یه تیکه خیلی کوتاه اجازه بدم تو یکی از فیلمای مارول باشم.
یه کنسرت مثل کنسرتای رامین جوادی برگزار میکنم.
میرم بازم با لوس بازی، تام هنکس رو میبینم و عکس امضا ازش میگیرم.
در ادامه باز هم با لوس بازی میرم دنیل ردکلیف رو میبینم!
بعد دیگهههه، آها میرم لندن!
اسب سواری یاد میگیرم.
چندتا نمایشگاه عکاسی برگزار میکنم.
ووووو، کلییییییییی با خانواد‌م وقت میگذرونم و همه موارد بالا رو همراه اونا انجام میدم.
اکانت کلش رویالم که اصلا بازیش نمیکنم رو میدم داداشم.
اکانت فورتنایتم رو هم میدم به داداشم، به همراه سه دلاری که تو اکانت پلیستیشنم مونده.
همه کتابام هم میدم داداشم تا وقتی بزرگ‌تر شد بخونشون.
بعد دیگههههه، به داداشم اجازه میدم هرچیزی خواست از تو اتاقم برداره.
و از بین بقیه چیزام، مثل همین آی‌پد، هندزفری، ارگم، و چیز میزای دکوریم و همچین چیزایی هم میدم دست مامان و بابام که هر کاری خواستن باهاشون بکنن، که شاید بدنشون به نیازمندا، شایدم نگهشون دارن.
بعدشم ازشون میخوام که منو تو یه قبر کنار بقیه قبلا دفن نکنن، چون از قبرستون میترسم و بجاش منو بالای تپه‌ای چیزی دفن کنن تا دور برم آدم هایی هم نیان که پاشونو میذارن رو قبرم و از روم رد میشن و اون همه مرده کنارم نباشن.
جواب این یکی چقد طولانی شد!(پوزش می‌طلبم!) (نه بابا خواهش میکنم ، هرچقدر میخوای بنویس ?)

آویشن : اولا که کلا مدرسه رو میذارم کنار، هر روز بلند میشم و میگردم دنبال راه های زندگی بهتر، هر دو روز یه بار یه اپیزود منتشر میکنم! آخرین سال زندگیمه دیگه! با خیلیا مصاحبه خواهم کرد، پادکست رو خیلی گسترش خواهم داد! خیلی رویا ها دارم که قبل از مرگم باید بهش برسم! شایدم توی اپیزود آخر وصیت نامم رو گفتم! (#مرگ_افسانه‌ای?)

هامینگ برد : راجب این قضیه باید بگم که دوستان محترم بنده فرمونده اند که من تا اونا رو نکشم نمی میرم و من هم فعلا تصمیم به قتل کسی ندارم ??حالا دور از شوخی اگه یه سال مونده باشه سعی می کنم آدم باشم تو این سال آخری

هیومن : از تمام کارام توبه میکنم و راه و روش درویشی رو پیشه خودم قرار میدم. بلکه خدا از سرم بگذره

زهرا : هرکاری دلم میخواد رو میکنم و درس رو کلا میذارم کنار تا بتونم تا جایی که میتونم از یک سالی که برام مونده لذت ببرم!

آلبالو ? : راستش میرم کسیو که به نظرم میتونه بهترین دوست باشه واسم و میارم پیش خودم (وجود داره این فرد خاص!(اینو وقتی نوشتم که نبود پیشم ، ولی الان هست! و البته دونفرن!) بعدش باهاش و با همه ی کسایی که دوسشون دارم اون یه سالو واقعا زندگی میکنم! بدون هیچ استرسی و بدون هیچ ناراحتی و نگرانی! و البته سعی میکنم آدم بهتری باشم و همچنین بنده بهتری!

شادی واقعی چیه؟

میا : همه چیز بعد از یه مدت خسته کننده میشه پس بنظر من شادی یعنی تنوع :)

نازنین : شادی واقعی از ته دل میاد....کسایی که دوسشون داری پیشت باشن.... از خودت راضی باشی و خودت و دوست داشته باشی....بقیه هم دوست داشته باشن... شادی واقعی یعنی اینا.....

حباب : این که بتونی از هر چیز باحالی ذوق کنی و لذت ببری. از همه چیز لذت بردن. مخصوصا طبیعت!

مسیح : شادی واقعی اینه که کنار کسایی باشی که خیلی دوستت دارن و خیلی دوستشون داری!

آویشن : آمم چه سوالای سختی میپرسی! به نظر بنده، شادی یعنی زمانی که فک میکنی زندگی خوبه و از زندگیت لذت میبری!

هامینگ برد : اون چیزی که بلاخره یه روزی بهش می رسیمو با تمام وجود درکش می کنیم

زهرا : حس خوشبختی و امنیت! حس خوشبختی از عشق و علاقه به زندگی و اطرافیان به دست میاد و امنیت حس آرامشیه که ما به زندگیمون داریم وقتی اینا رو کنار هم داشته باشی شادی:) ولی تا وقتی نخوای نمی تونی شادی رو درکش کنی...

هیومن : شادی که از رسیدن به خدا به دست میاد.

آلبالو ? : شادی یعنی بتونی از حال لذت ببری!

بیشتر به چه کسانی اعتماد میکنی؟

میا : بیشتر به کسی اعتماد نمیکنم!

نازنین : من کلا با اعتماد میونه خوبی ندارم..... کلا تو زندگیم به یه نفر اعتماد کامل دارم اونم البته خیلی وقتا شک میکنم بهش ....
خلاصه اعتماد و باور ندارم من یکی...اعتماد کردن برام سخته... سعی میکنم اعتماد نکنم تا ضربه نخورم....

حباب : کسایی که قیافشون غلط انداز نباشه! ??

مسیح : کسایی که پیش من، یا کس دیگه ای بدی های بقیه رو نمیگن!

آویشن : دوس دارم به خیلیا اعتماد کنم. یسریا به این میگن نوع دوستی یسری هم بهش میگن دیوونگی ولی خب، چه میشه کرد!

هامینگ برد : به افراد هم سن خودم و دوستادم.زود اعتماد نمی کنم ولی اگه واقعا مطمئن باشم به طرف راجب همه چی بهش اعتماد می کنم(شاید اصلا خوب نباشه)

هیومن : کسایی که ازشون بدی ندیدم(نه اینکه فقط منو اذیت نکردن. کلا کسایی که بچه خوبی هستن). کسایی که به ظاهرشون میخوره راز دار باشن. کسایی که دوست خوبی هستن

زهرا : به کسایی به من اعتماد می کنن .راستش خودمم نمی دونم چه چیزی باعث میشه که من به کسی اعتماد کنم ولی این تجربه رو داشتم که به کسی اعتماد کردم و نتیجه ی خوبی هم ندیدم..:(

آلبالو ? : من معمولا اعتماد نمیکنم! چون اگه اعتماد کنم آخرش اون طرف ضربه میبینه! (نه اینکه من بد باشما یه حالت خاصیه که اگه از دوستام باشین میدونین چی میگم!)

چه توصیه ای برای 5 سال گذشته خودت داری؟

میا : بیشتر مطمئن باش کمتر نامید شو و کمتر وقت تلف کن

نازنین : نازیِ ۱۲ ساله تلاش کن و زندگی و با خوش گذرونی صرف نکن...کتاب بخون و چیزای جدید یاد بگیر....
از جنس مذکر متنفر باش....

حباب : توصیه ی خاصی ندارم. چیزی که اتفاق افتاده احتمالا باید میفتاده.

مسیح : یکی اینکه سعی نکن تو کلاس چهارم بری تو گروه وحید و مانی و آراز و ایلماز؛ و سال های بعدیش هم نرو تو گروهشون. بعدش هم اینکه، حسابی پیانو تمرین کن! تابستونات و کلا وقتای اضافه‌ت رو با کارای بیهوده کردن هدر نده.

آویشن : فقط شروع کن! فققققط شروع کن! کمالگراییتو کم کن و شروع کن و یهویی میبینی بووم! کارت ترکونده!

هامینگ برد : یه ذره برا این دیره دیگه ولی توصیه خاصیم ندارم

هیومن : 1-فقط بهش میگم برنامه نویسی رو زودتر شروع کنه.
2- بهش میگم از فرصتی که میتونه برنامه نویسی کنه بیشترین استفاده رو ببره(نه مثل من که از برنامه نویسی زده شدم). چون به زودی بساط برنامه نویسی جمع میشه

زهرا : درس بخون ، ناامید نشو و از زندگیت لذت ببر!

آلبالو ? : واسه هدفی که داری تلاش کن و بهش برس و البته کمتر وقت تلف کن!

فکر میکنی خود آیدنت چه توصیه ای برای تو داره؟

میا : کمتر توی ویرگول بچرخ ?

نازنین : باید برای رسیدن به هرچیزی که میخوای تلاش کنی انقدر به نیمه ی خالی لیوان نگاه نکن..... سعی کن با شرایطی که داری بهترین هارو برای خودت بسازی....

حباب : این که شجاع باشم و از همه چیز و همه کس نترسم. جسور باشم!

مسیح : نمیدونم?‍♂️! هرچقدر بهش فکر کردم چیزی به ذهنم نرسد.

آویشن : یه درصد اگه بدونم! واقعا نمیدونم! توی این راه احتمال داره خیلی چیزا برام پیش بیاد و میشه گفت برای رسیدن به هدفم تازه اولای کارم! واسه همین احتمال رویارویی با هر چیزی رو میدم.

هامینگ برد : این قدر تنبلی نکن و همه چیرو ساده نگیر

هیومن : شاید بهم بگه که اعصابم رو الان به خاطر اینکه قانونا نمیتونم برنامه نویسی کنم خورد نکنم. چون بعدا برنامه نویسی خوبی میشم اگه به همین وضعیت(برنامه نویسی نکردن) ادامه بدم
شاید هم بهم بگه فلانی که میخوای باهاش مزدوج بشی خوب نیست. بعدا معتاد میشه. یا مثلا از ساختمون میفته پایین.
شایدم...

زهرا : از زندگیت لذت ببر و چیز های جدید رو تجربه کن!

آلبالو ? : درستو درست بخون و تلاشتو بکن که بهترینتو به نمایش بذاری! وقت کمتری برای کارای غیر ضروری بذار!


و... حرف آخر؟

میا : نکنه می خوای منو بندازی بیرون از ویرگول که حرف آخر می خوای??
شوخی کردم :)
حرفی ندارم :)

نازنین : حرف آخرم؟ اوممممم!!...

اگر در دل کسی جایی نداری ، فرش زیر پایش هم نباش….

جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی نداره، نبودنت رو انتخاب کن اینگونه به خودت احترام گذاشتی …

محبوب همه باش ، معشوق یکی

مهرت را به همه هدیه کن ، عشقت را به یکی

با هر رفتنی اشک نریز و با هر آمدنی لبخند نزن

شاید آنکه رفته بازگردد و آنکه آمده برود

آنقدر محکم و مقتدر باش که با این‌محبت ها و مهر ها زمین‌گیر نشوی …

لازم است گاهی در زندگی ، بعضی ادمهارو کم کنی تا خودتو پیدا کنی …

بعضی ادمارو باید دوست داشت

اما بعضی از آدمارو فقط باید داشت

ختم کلام....

حباب : تازه فهمیدم احساسات 14 سالگی رو نباید جدی گرفت. شما هم جدی نگیرید.

مسیح : عهههه، تموم شد؟ میخواستم بعدیا رو جواب بدم :(

آویشن : اول اینکه مرسی ازت چونکه این مصاحبه کار بزرگیه و ارزشمنده، دو اینکه مرسی از کسایی که جوابا رو خوندن یا دارن میخونن، سوم اینکه ویرگول فاز افسردگی برداشته و یسریا دارن برای کم کردنش تلاش میکنن که امیدوارم ازشون تقدیر بشه و حالشون همیشه عالی باشه.(از جمله آلبالو که الان دارم جواب این مصاحبه رو براش تایپ میکنم!)

هامینگ برد : حرف آخرم: دو دیقه سکوت ??

هیومن : اینا همش الکی بود ، خودم خیلی بدتر از اینام

زهرا : حرف آخرم اینه که امیدوارم همه زیر سایه آرامش زندگی کنن و هیچ وقت دست از اهدافشون بر ندارن :)

آلبالو ? : خب سعی کنید همه ی انرژی های منفی رو از خودتون دور کنید و به همه انرژی های مثبت ساطع کنید! همین!

ممنون که وقت گذاشتی!

میا : خواهش :))

نازنین : باعث افتخاره بانو آلبالو? خوشحال شدم که منم تو مصاحبه ویرگولیت جایی داشتم?

حباب : ممنون که پرسیدی سوالای جاذابی بودن!

مسیح : خواهیش!

آویشن :

هامینگ برد : ممنون که وقت گذاشتم ?✌?

هیومن : شوخی میکنی؟؟؟
من باید از خوشحالی سرم رو بکوبم تو دیوار.
میدونی معرفی شدن توی یه پست که صاحبش(همون پروفایلی که پست رو گذاشته) 110 تا دنبال کننده داره چه سعادتیه؟؟؟ (بیخیال آقا من واقعا اینقدرام که شما میگید خوب نیستم ?)

زهرا : اوه اوه خواهش می کنم !(کلی فسفر سوزندما!)???

آلبالو ? : خودمم باید به تشکر خودم جواب بدم؟! ?

(دوستانی که به تشکرم جواب ندادین ، بی زحمت همینجا کامنت بذارید جواب بدید که کامل بشه ?)

این عکس نزدیک ترین چیزی بود که بهمون میخورد ?
این عکس نزدیک ترین چیزی بود که بهمون میخورد ?

از اونجایی که همتون کنجکاو شدین بدونید کی به کیه میگم (از راست به چپ)

حباب و میا (با هم یکین?) ، زهرا ، هامینگ برد ، هیومن ، خودم ، مسیح ، آویشن

حله؟! ??


خب تموم شد :)

ویرگول هنگ کرد اینقدر نوشتم توی این پست! 3000 و خورده ای کلمه! اصلا مگه داریم؟! مگه میشه؟!

به هر حال از همه ی دوستانی که نبودن واقعا معذرت میخوام ?

اگه بشه و شما موافق باشید ، ایشالا دفعه بعد یه تعداد دیگه از دوستان مورد بازجویی (همون مصاحبه رو میگم ?) قرار میگیرن! ?

راستی اگه موافق بودید که بازم مصاحبه کنم ، سوال پیشنهاد بدین :)

ممنون که تا اینجا خوندید :)

یاعلی :)

پ.ن : شرمنده ویرگول همه ایموجی ها رو به علامت سوال تبدیل کرده و منم اون قدری حوصله ندارم که بشینم همشو درست کنم ???‍♀️

حال خوبتو با من تقسیم کن
فِی الواقِع ، خُداوَند اِندِ رِفاقَت اَستـ♡
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید