در ادامه یادداشت قبلی ...
تابستان ۱۴۰۳ هم به سرعت گذشت و سهم من از آن این چند کتاب بود.
در این نوشته فقط به تجربه کتابخوانی و درک خودم از آنها اشاره میکنم.
بیگانه کامو
بعصی نویسندهها را آدم دیر و به سختی میرود سراغشان. یا وقت نمیشود یا اولویتت نیست. کامو با وجود همه تعريفهایی که از او شنیده بودم برای من چنین بود چنانکه معروفی و خالد حسینی چنین هستند. 🤷♀️🤷♀️🤷♀️میدانم بالاخره یکروز میروم سراغشان و امیدوارم هیچ نویسندهای نباشد که برای همیشه در دستهی نخواندنیهایم قرار بگیرد منتها باید زمانش برسد و زمان کامو تابستان امسال رسید و چه خوب نوشته شده بود این کتاب...بیشتر از او خواهم خواند.
بارُن درخت نشین از ایتالو کالوینو
این کتاب را که خواندم یاد این شعر عطار افتادم: با عادت و رسم نیست ما را کار ما کی ز مقام رسم و عاداتیم
اقدامی که کوزیمو شخصیت اصلی داستان انجام میدهد نوعی قیام علیه وضع موجود است در حوزه فرهنگ و شیوه زندگی و حکومتداری و ... کتاب را به تدریج خواندم. تعلیق و هیجان خاصی برایم نداشت. نگران کوزیمو و شرایطش هم نبودم و میدانستم از پس مشکلات برمیآید.
اما کتاب ایده قابل توجهی داشت و تامل برانگیز بود و از خواندنش راضی هستم.
کشتن مرغ مینا از هارپر لی
از بهترین کتابهای که این چند سال خواندم. کتاب در نقد نژادپرستی و پیش داوریهای رایجی است که آنقدر ذهن و روان آدمها را گرفته که متوجهش نمیشوند و آن را بدیهی میپندارند. این کتاب را بسیار دوست داشتم. شاید بعدا مفصلتر راجع به آن بنویسم. فیلمش هم سالها پیش ساخته شده که من هنوز ندیدهام.
به عنوان یک خانم ته دلم ذوق کردم که نویسنده این کتاب درخشان یک نویسندهی زن است.
دو نمایشنامه
تابستان عضو یک گروه نمایشنامه خوانی در سایت "بهخوان" شدم و در این مدت دو نمایشنامه معروف خواندیم: "اتوبوسی به نام هوس" از تنسی ویلیامز و "ملاقات بانوی سالخورده" از دورنمات.
به نظرم مفهوم مرکزی اولین نمایش "هوس" و دومی "بیعدالتی" بود. از هر دو خوشم آمد.
از شما چه خبر؟ فرصت کردید این تابستان کتاب بخوانید؟ اگر خواندید خوشحال میشوم در کامنتها بنویسید چه کتابی خواندید و چطور بوده؟
پ.ن ۱: همچنان با سرعت لاک پشتی سعدی میخوانم.
پ.ن ۲: چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
پ.ن ۳: دلتون آروم 🩵