چند سال پیش از ترمینال آزادی رد میشدم. دو راننده با هم بحث میکردند. در همان چند ثانیه که از کنارشان رد شدم یکی به دیگری گفت:«مَغلَطه نکن".
بلافاصله و همزمان دو فکر به ذهنم رسید:
اول با خودم گفتم، یعنی این راننده منطق میداند و بر مبحث مغالطات مسلط است؛ اگر چنین است؛ چه خوب! چه عالی... یا ممکن است مثل برخی افراد به عادت و صرفا برای گریز از تنگنای گفتگو چنین عبارتی را بر زبان آورده!
دوم بلافاصله یاد کتابی افتادم که بخشی از آن را خوانده بودم. در آن کتاب نوشته بود حتی اگر مطمئنید که دیگری دارد مغالطه میکند به او نگویید مغالطه نکن!
نویسنده کتاب «مغالطات»، آقای علی اصغر خندان جایی از کتاب نوشته بود که وقتی کسی جملهای بیان میکند که مغالطه است و حتی به فرض اینکه شما کاملا متوجه مغالطه در کلام طرف مقابلتان شدهاید به او نگویید که مغالطه میکنی. بلکه به او لغزش ذهنی یا خطای استدلالش را توضیح دهید اما چرا نگوییم؟
بگذارید عین مطلب را نقل کنم.
«علت این امر آن است که استفاده از کلمه «مغالطه» دارای بار ارزشی بوده و به کار بردن آن به هنگام نقد موجب میشود شخص بدون این که وجه خطا بودن سخن مخاطب را بیان کند، او را متهم کرده و مدعایش را مردود جلوه دهد»
«نقاد خوب کسی است که با مشاهده خطا در سخنان دیگران و با یقین از مغالطی بودن آن، از سر خیرخواهی و با رعایت ادب نقد، بدون متصف کردن آن سخنان به مغالطه و سفسطه و ...، موضع خطا را نشان دهد»
حتما خودتان هم در گفتگوها شاهد هستید همین که کسی به دیگری میگوید مغالطه میکنی، راه گفتگو و نقد بسته میشود. اگر واقعا برایمان گفتگو و نقد مهم است پیشنهاد آقای خندان کمکمان میکند تا در محیطی مهربان و محترمانه، خطاهای تفکرمان را کاهش دهیم و منصفانه تر و منطقیتر بیندیشیم.
حسن ختام
«ذهن، خود خانهی خویشتن است و میتواند در درون خویش دوزخی سازد از بهشتی یا بهشتی سازد از جهنمی»
جان میلتون، بهشت از دست رفته
پ. ن: مشخصات منبع: خندان، علی اصغر (1396)، مغالطات، چاپ سیزدهم. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی.صفحه 39.
یادداشت مرتبط: