پاسخ به این پرسش که معنای زندگی چیست؟ همانند این است که از یک شطرنجباز حرفهای بپرسیم بهترین حرکت شطرنج چیست؟
مطمئناً جواب قطعی و واحدی نمیتوان داد. بهعبارتدیگر این پرسش برای هر شخص میتواند نسبت به شخص دیگر متفاوت باشد. دلیل هم این است که داشته و نداشتهها و زندگی درک شده هر شخص نسبت به شخص دیگر متفاوت است. همینطور تشویق و تنبیههای نابجایی که در کودکی به شخص شده خواهناخواه تأثیر قابلتوجهی بر روی نگاه او به زندگی، انسانها و مهمتر از همه خود او دارد؛ بنابراین یکی از تلاشهای اساسی برای داشتن زندگی بامعنا، کشف و پرورش استعدادهای درونیمان است.
حال چه توانایی درونی داریم که برای داشتن یک زندگی معنادار باید به کشف و رشد آن بپردازیم؟ لحظهی اندیشیدن به این پرسش آغاز سفر خودشناسی است که با خودشناسی، معنایابی آغاز میشود.
با یافتن و داشتن معنا، به زندگیمان وضوح و شفافیت بیشتری میدهیم. همینطور از امیال و نیات پنهانمان شناخت بیشتر و بهتری پیدا میکنیم. کمتر دچار شک و دودلیهای آزاردهنده و برهمزنندهی تمرکز در حین مسیر زندگیمان میشویم. کمتر دچار اضطرابهای سطحی از موانع و رنجهای زندگی میشویم که به هر دلیلی در زندگی ما حضور دارند.
همچنین داشتن معنای واقعی در زندگی به طور خودکار، حرکت و تلاش و پویایی را برایمان به ارمغان میآورد که در راستای رسیدن به چشماندازها و اهداف واقعی زندگیمان بسیار اثرگذار است که این موضوع ما را بهشدت از افسردگی، حس بیارزشی، پوچی و دلمردگی حفظ و ایمن نگه میدارد.
همینطور هنگام مواجهه با هر نوع مانع و رنجی که در سفر زندگی، بهصورت آگاهانه با آن برخورد میکنیم و اقدام صحیح و اصولی را با آن داریم. اهمیت دیگر داشتن معنا، در دنیای مدرن امروزی است که پر از گزینه و انتخابهای رنگارنگ است (از لباس و خوراکیها و حتی انتخابهای اساسی مثل انتخاب شریک عاطفی و کاری) باعث میشود تا سریعتر و بهتر گزینههای موردنظر خود را پیدا و انتخاب کنیم و سردرگمیمان را تاحدامکان کم کنیم و آخر اینکه یافتن معنا کولهبارمان را برای لحظات بحرانی زندگی آماده و محیا میکند. بحرانهایی مثل: ازدستدادنها، نرسیدنها، تنهاییها، شکستها و رنجهای ناخواسته.