مازیاراحمدموری
مازیاراحمدموری
خواندن ۱۹ دقیقه·۲ سال پیش

43 سوال برای کشف اعماق جان

مقدمه

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که منابع اش محدود و خواسته‌های ما نامحدود است.

از طرفی زمان و عمر کافی برای رسیدن و تجربه‌کردن تمام این امکانات و منابع را نداریم و شناخت افکار، هیجانات، و احوالات مختلف روحی­مان - که بخشی از سفر خودشناسی است - باعث می ­شود تا بهترین استفاده ممکن را از آن­ها ببریم و همین‌طور کم‌ترین آسیب را ببینیم.

مثلاً وقتی از سازوکار یک وسیله، مثل اتومبیل مان آگاهی داشته باشیم استفاده از آن راحت‌تر و سریع‌تر خواهد بود که اگر روزی دچار مشکل شود، راحت‌تر می‌توانیم آن را به حالت اول برگردانده و استفاده‌های لازم را از آن ببریم.

سوالات پیش روی، یاری رسان هر چه بیشتر شما برای شناخت بیشترتان هستند...

با عضویت در کانال تلگرام بنده می تونید به مطالبم بصورت دائمی دسترسی داشته باشید...

MazyarAhmadmori کلیک کنید

1.اوقات‌تلخی‌کردن

چقدر برایتان دشوار است که در زمان ناراحتی با کسانی که دوستشان دارید صحبت کنید و به‌روشنی و با آرامش توضیح دهید که مشکل چیست؟

در مورد چه موضوعاتی اوقات‌تلخی می‌کنید؟

نمونه جواب: وقتی به صحبت­ هایم بی ­توجهی می­ شود / وقتی بدون دلیل قضاوت می ­شوم.

2. فرافکنی

معنای لغوی فرافکنی، پرتاب‌کردن چیزی به سمت بیرون یا روبه‌جلو است. معنای روان‌شناسی این مکانیزم دفاعی هم دقیقاً با معنای لغوی آن هماهنگی دارد و به حالتی اشاره می‌کند که فرد احساس و عواطف خودش را به دیگری نسبت می‌دهد یا به زبان ساده به سمت دیگران پرتاب می‌کند!

اگر قرار باشد فرافکنی را در یک جمله تعریف کنیم، باید بگوییم که به نسبت‌دادن عواطف، احساسات، اعمال یا عیب‌های ناپسند خود به دیگران.

آنچه واقعاً لیاقتش را دارم این است که ......................

نمونه جواب: احترام از سوی بقیه، سفر به گوشه­گوشه دنیا، کشف و درک حقایق عالم

از ته قلب فکر می­کنم من ................................

نمونه جواب: همیشه به دنبال کشف و شاخت خود خواهم بود.

آنچه واقعاً می‌خواهم به دیگران بگویم این است که .....................................

نمونه جواب: قبل از اینکه راه‌رفتن کسی را قضاوت کنید کفش­هایش را بپوشید (منظور این است که بدون شناخت دقیق شرایط شخص، برای او حکم صادر نکنیم). همین­طور بی­خودی در زندگی کسی دخالت نکنیم.

وقتی کسی مرا ناامید می‌کند من .........................

نمونه جواب: اول به‌شدت عصبی می‌شوم؛ ولی بعد از آن خودم کار را انجام می­دهم.

ما بخش زیادی از شخصیت و تاریخچه­ی زندگی خصوصی‌مان را در جواب‌ها و تفسیرهایمان وارد می‌کنیم. نیازی نیست فرافکنی را متوقف کنیم و البته توان این کار را هم نداریم؛ اما این فرافکنی به ما کمک می‌کند تا از تمایلاتمان برای تفسیر دنیا به شیوه‌هایی خاص آگاه شویم، تفسیرهایی که از بنیان متمایز گذشته نشئت می‌گیرد.

3. وجدان و احساس گناه

برای قرن‌ها، وجدان در اصطلاح دینی به‌عنوان صدای اخلاق - که از خدا نشئت می‌گرفت - شناخته می­شد، صدای در ذهنمان که خوبی یا بدی اعمال و اهداف ما را قضاوت می‌کرد. زمانی که مرتکب گناهی می‌شدیم، این حس ما را به سمت عذاب وجدان سوق می‌داد و اگر فرصتی پیش می‌آمد، گاهی ما را به انجام کاردرست ترغیب می‌کرد.

چه چیزی احساس عذاب وجدان را در شما به وجود می‌آورد؟

نمونه جواب: آسیب رساندن به کسی (جسمی یا عاطفی)

4. خشم

چه چیزی شما را خشمگین می‌کند؟

نمونه جواب: نظر دادن و قضاوت‌کردن چیزی یا کسی بدون اطلاع دقیق و درست از آن / گستاخی / قانون‌شکنی / بی­احترامی به طبیعت و رعایت‌نکردن نظافت در آن.

اگر پس پشت خشم اغلب ترسی وجود داشته باشد، شما از چه چیزی ترس زیادی دارید؟

نمونه جواب: بی‌اعتبارشدن / طردشدن / بی­توجهی دیدن / مسخره‌شدن.

5. اعتماد

آیا دنیا کم‌وبیش جای امنی است؟

نمونه جواب: ثبات و امنیت در این دنیا کاملاً نسبی است، یعنی هر لحظه امکان آسیب جانی، مالی، روحی - عاطفی وجود دارد که این آسیب­ها در برخی از نقاط دنیا شدت و احتمال بیشتری دارد که با درک این موضوع می­توان آرامش بهتری داشت.

6. یادآوری به خودمان

مفاهیم و آموزه‌های بسیار بنیادینی وجود دارند که می‌دانیم باید به آن­ها توجه کنیم؛ اما تقریباً هرگز این کار را انجام نمی‌دهیم. ترجیحاً باید این موارد را به دیوار بزنیم تا هر ساعت آن‌ها را ببینیم. شاید باید سخت‌تر کار کنیم یا بیشتر فکر کنیم یا برای گسترده‌کردن تجاربمان تلاش کنیم.

به طور مشخص، چه ایده‌هایی را باید مدام به خودمان یادآوری کنیم تا زندگی‌مان را بهبود بخشیم و به خود بهترمان تبدیل شویم؟

نمونه جواب: وقت تلف نکن و کاری که باید الآن انجام بدهی را انجام بده / از ذهنت بیرون بیا و در لحظه و مکان حال متمرکز باش / عجله نکن و با طمأنینه و آرامش رفتار لازم را انجام بده.

7. احمق درون من

ما لزوماً از اقرار به این واقعیت نزد دیگران (خودمان) لذت نمی‌بریم، اما در لحظاتی که با خودمان صادق هستیم، می‌توانیم بپذیریم که در چندین بعد کمی احمق هستیم. ما دست‌وپاچلفتی هستیم، در مورد مسائل بی‌اهمیت احساساتی می‌شویم، حرف‌هایی می‌زنیم که بعداً پشیمان می‌شویم، تصمیمات ناگهانی می‌گیریم و قول‌های ناگهانی می‌دهیم و وقت خود را تلف می‌کنیم. پرداختن به جزئیات احمق درونمان تمرینی برای تحقیر خود نیست، بلکه تلاشی است در جهت روبروشدن با شبحی که معمولاً سعی در انکار وجودش داریم.

چه مواردی هستند که شما به‌خاطر انجام‌دادنشان به‌شدت احساس شرمساری می‌کنید؟ کدام ویژگی‌ها باعث خجالت شما می‌شوند؟

نمونه جواب: حواس‌پرت بودن / دست‌وپاچلفتی بودن.

احمق درون شما چه زمانی فعال می‌شود؟

نمونه جواب: موقع مسخره‌شدن / موقع طردشدن / در موقعیت­های پر تنش و اضطراب.

8.غم‌های من

ممکن است عجیب به نظر برسد که به دلسوزی و ترحمی توجه کنیم که لایقش هستیم. اغلب نوعی بدگمانی غریزی نسبت به «احساس تعصب برای خود» وجود دارد. اما غالباً ما به‌درستی مستحق میزان قابل‌توجهی از خود دلسوزی هستیم. زندگی ما از بنیان دشوار است. بسیاری از امور به‌خوبی پیش نمی‌روند: ما با حسرت‌ها و آرزوهای دست نیافته، روابط پر استرس، یا تنهایی زندگی می‌کنیم؛ ما سخت تلاش می‌کنیم؛ اما ظاهراً پیشرفتی در کار نیست. دیگران طرح‌هایمان را درک نمی­کنند؛ شهر و کشوری که در آن هستیم به شکل بد اداره می­شود. مسائل بسیار زیادی وجود دارد که آرزو می­کنیم در ما متفاوت بودند: گذشته ما دیگران و دنیای بزرگ‌تر اما ظرفیت ما برای تغییردادن این امور غالباً ناچیز یا هیچ است.

غم‌های شما در چه موردی بوده و هست؟

والدین:

عشق:

فرزندان:

دوستان:

پول:

کار:

سلامتی:

جامعه:

9.لذت‌های کوچک

گزینه مفید برای فکرکردن این است که چه چیزهایی می‌تواند «لذت‌های کوچک» باشند: اموری که کوچک‌ترند، هیچ زرق‌وبرقی ندارند و اغلب اوقات پیش می‌آیند، مانند خوردن یک‌تکه میوه، دوش‌گرفتن، در تخت و در تاریکی زمزمه‌کردن، حرف‌زدن با پدربزرگ یا مادربزرگ، یا گشتن بین عکس­های قدیمی مربوط به زمانی که بچه بودیم... اما همین لذت‌ها ممکن است به اندازه­ی خوشی­های مشهورتر برای ما مهیج و ارزشمند باشند و بین رضایت‌بخش‌ترین و تأثیرگذارترین خوشی‌های ما جای بگیرند. ما هیچ‌وقت به‌درستی آنها را حفظ نمی­کنیم یا کاملاً قدردانشان نیستیم، زیرا این خوشی‌ها (حداقل هنوز) از تأیید عمومی چندان بالایی برخوردار نیستند.

«لذت‌های کوچک» خود را فهرست کنید:

نمونه جواب: پیاده­روی / خوردن بستنی / خوردن کیک خامه­ای / فیلم دیدن / موزیک گوش‌دادن.

10.لحظات متعالی

گاهی ما از کلمه «متعالی» استفاده می­کنیم فقط برای اینکه بگوییم موضوعی بسیار خوب و زیبایی است. اما این واژه به معنای قدیمی­تر و عمیق­تری دارد. به لحظات سنتی، در فلسفه، متعالی به تجربه­ای اشاره می‌کند که به‌شدت (حتی اگر مختصر) حسمان را نسبت به خودمان به سبک بسیار جذاب توسعه می‌دهد.

به‌عنوان‌مثال وقتی در شب به ستاره‌های آسمان نگاه می­کنیم احتمالاً تحت‌تأثیر این واقعیت قرار می­گیریم که چقدر جهان هستی به شکلی غیرقابل‌فهم و وسیع است و ما در معنای فیزیکی چقدر کوچک هستیم. اما هم‌زمان ذهن ما - یا روحمان، اگر این کلمه را دوست داشته باشیم - ظاهراً وسعت می­یابد تا سزاوار عظمت و شکوه بهشت شود. نگرانی‌های موضعی ما به‌سرعت از بین می­روند و ما از ژرفای عظیم زمان و جهان‌شمولی تجاربمان آگاه می‌شویم. از دوران اولین انسان‌ها بشر تحت‌تأثیر همین دید مبهوت و شگفت­زده شده است (و این را به‌سادگی می‌توانیم حس کنیم). ما به موضوعی اصلی وصل هستیم و از آن حس بالا آمدن و رشدکردن می‌گیریم.

چه اموری را در طول زندگی‌تان به‌خاطر می‌آورید که این حس را در شما برانگیخته باشند؟

نمونه جواب: خواندن کتاب‌های فلسفی / پیاده‌روی / دیدن بعضی از فیلم‌ها.

می‌توانید احساس خود را در آن لحظات با کلمات بیان کنید؟

نمونه جواب: خلسه / حس‌کردن لحظه­ ای عالم.

11.مراسم خاک‌سپاری

در کنار مزارتان می‌خواهید دیگران به چه چیزی درباره شما فکر کنند؟

نمونه جواب: سالم، ساده، اخلاقی و همیشه در حرکت و تکاپو زندگی کرد و بدون حسرت رفت.

12.اضطراب موقعیت

در چه موقعیت­هایی دچار مقدار زیادی اضطراب می­شوید؟

نمونه جواب: مکان شلوغ / محیط جدی و خشک.

13.اولویت

در حال حاضر مهم‌ترین اولویت زندگی شما چیست؟

بهبود وضعیت سلامتی / پیشرفت در کار / پول درآوردن / عمیق­تر کردن روابط / پیشرفت در مسیر دستیابی به اهداف / اگر مورد دیگری هست آن را ذکر کنید ...

14. هشتادسالگی

فرض کنید تولد هشتادسالگی‌تان است، در آن زمان به چه جایگاه مالی، اجتماعی، خانوادگی، ارتباطی و رسیده‌اید و چه میراثی را برای فرزندان و نوادگان خود بجا گذاشته‌اید؟

15. روزمرگی

یک روز معمولی خود (مثل امروز یا دیروز) را با جزئیات شرح دهید.

16. آرام‌کننده

به چه روش یا روش­هایی در مواقعی که ناآرام و بی­قرار هستید خودتان را آرام می­کنید؟

نمونه جواب: مصاحبه می­بینم.

17. رویداد مهم

چه اتفاقات مهمی از دو نوع بد و خوب داخل زندگی­تان افتاده است که در روند زندگی­تان تأثیرگذار بوده است؟

18. سرگرمی

تفریحات و سرگرمی‌های موردعلاقه‌تان چیست؟

19.ترس

بزرگ­ترین ترس زندگی­تان چیست؟

نمونه جواب: فقر

20. افکار و احوال

کدام یک از افکار، احوال و هیجانات زیر حضور بیشتری در زندگی­تان دارد؟

هیچ‌کس من رو دوست نداره

من آدم بدرد نخوری هستم

نکنه کسی ازم ایرادی بگیره

نکنه کسی نقص­هام رو متوجه بشه.

مقایسه‌کردن خودمون با داشته­ها و توانایی­های بقیه

تنها، کمرو و منزوی هستم

می­ترسم کسانی که کنارم هستند من رو برای همیشه ترک کنند

هیچ حامی و پشتیبانی داخل زندگیم ندارم

هیچ رابطه­ای رو نمی­تونم پایدار و مستمری نگه دارم

هیچ امیدی به خودم و زندگیم ندارم

هیچ‌کس من رو درک نمی­کنه

پذیرفتن یه مسئولیت ساده هم خیلی برام کار سختیه

مدام نگرانم و دل‌شوره دارم

حس عقب موندگی تو کار و زندگیم دارم

احساس و هیجاناتم رو نمی­تونم خیلی خوب مدیریت کنم 0 سریع عصبی می­شم و....

نمی­تونم لذت­های آنی رو به‌خاطر اهداف بلندمدت رها کنم

مدام دارم به بقیه سرویس می­دم و نیازهای اون­ها رو ارضا می­کنم و به نیازهای خودم بی‌توجهی می­کنم

به هر درد و رنجی خیلی حساسم

بخشیدن بقیه خیلی برام سخته

مدام احساسات خودم رو سرکوب می­کنم و درست و به‌موقع اون­ها رو ابراز نمی­کنم

مدام استرس دارم و فکر می­کنم می­خواد یه اتفاق بد بیوفته

21. سختی‌های من

ما معمولاً احساس نمی‌کنیم که فرد دشواری هستیم؛ اما هستیم. ما بسیاری از امور را به‌وضوح ضروری یا به‌وضوح غیرضروری می‌دانیم، اما برایمان سخت است متوجه شویم که همین امور ممکن است چقدر برای دیگران متفاوت به نظر برسند.

تصور کنید یکی از دوستان بی‌تعارفتان که شما را به‌خوبی می‌شناسد به شخص دیگری توضیح می‌دهد که داشتن زندگی روزمره با شما تا چه حد سخت و دشوار است. این فرد احتمالاً به چه مواردی اشاره می‌کند؟

نمونه جواب: اینکه بیشتر ساعت روز در سکوت و تنهایی به سر می­برم و اکثر کارهایم را در همین سکوت و تنهایی انجام می­دهم، چون بسیار برایم لذت‌بخش است.

22.کمکی که به آن نیاز دارم چگونه باید ارائه شود

وقتی مشکلی داریم همسرمان در صورت امکان احتمالاً می‌خواهد به ما کمک کند. اما قصد کمک‌کردن تمام آن چیزی نیست که اهمیت دارد؛ اینکه کمک چگونه پیشنهاد و ارائه شود نیز مهم است. چند نکته­ی مهم در این راستا وجود دارد:

*شنیده‌شدن

*پیشنهاد راه‌حل‌ها

*شنیدن پیش‌بینی خوش‌بینانه

*شنیدن پیش‌بینی بدبینانه

*در آغوش کشیده‌شدن

شما کدام را ترجیح می‌دهید؟

کدام یک را اصلاً دوست ندارید؟

23.مقاومت

مطالعات زیگموند فروید او را به این بینش عمیق رساند که باقی‌ماندن بسیاری از اتفاقات در ناخودآگاهمان به این دلیل است که ما مفهومی که فروید آن را «مقاومت» می‌نامید تمایل داریم. ناخودآگاه شامل تمایلات و احساساتی است که عمیقاً با تصورت رضایت‌بخشی که ما از خودمان داریم در جدال‌اند. اما هزینه­ی روبرو نشدن با این تمایلات و احساسات چیزی نیست به جز اضطراب و اختلالات روانی. ما باید با تمایلات عجیبمان و با تناقضاتمان به صلح برسیم.

کدام فعالیت‌ها یا تجارب فیزیکی هستند که شاید در موردشان مردد هستید (چرا که با گرایش مورد قبول شما، نظام اعتقادی‌تان یا حسی که نسبت به خود دارید در تضادند) اما مخفیانه نسبت به آنها تمایل دارید؟

نمونه جواب: شکنجه‌کردن تمام کسانی که به من آسیب و آزار رسوندند.

24. ابراز علاقه

شما یا همسرتان کدام نوع از ابراز علاقه را دوست دارید؟

هدیه‌دادن / نوازش کردن و در آغوش گرفتن / ابراز کلامی / وقت­گذاری با یکدیگر / انجام مشترک کارهای موردعلاقه / یا ....................

25. خشم

افرادی که ما را آزار می‌دهند و ما از آنها بیزاریم به‌اندازه­ی افرادی که در مورد ستایش و عشقمان هستند در تعریف (شخصیت) ما نقش دارند. به افرادی فکر کنید که آنها را می‌شناسید و کم‌کم از آنها دل‌زده شده‌اید. موضوع را از مثال‌های خاص به یک نظام ارزشی وسیع‌تر و بنیادین تعمیم دهید که حداقل پنج ویژگی (مشترک با آن افراد) داشته باشد.

شما از کدام ویژگی‌هایی که در دیگران وجود دارد بیشتر از همه نفرت دارید؟

نمونه جواب: قانون‌شکن / بی­ادب و گستاخ / کسانی فرصت حرف‌زدن به تو نمی­دهند و مدام حرافی می­کنند / کسانی که حق‌وحقوق و احساس بقیه اصلاً برای آنها مهم نیست.

26.تنهایی

ما اغلب از اینکه احساس تنهایی می‌کنیم شرمساریم؛ اما درجه­ی بالایی از تنهایی در واقع بخش اجتناب‌ناپذیر حساس‌بودن و باهوش بودن است. حس تنهایی ویژگی ذاتی هر وجود زنده­ی پیچیده‌ای است. تعداد اندکی از مردم ممکن است تا حدی ما را درک کنند؛ اما بخش عظیمی از آنچه واقعاً هستیم حتی آن‌ها را نیز فراری می‌دهند.

چه چیزی باعث می‌شود احساس تنهایی کنید؟ دوست داشتید دیگران بتوانند چه چیزی را در مورد شما درک کنند اما - علی‌رغم تلاش‌های بسیارتان - چنین اتفاقی نمی‌افتد؟

نمونه جواب: وقتی از کسی که انتظار حمایت دارم، حمایت نبینم / وقتی که بدون اینکه چیزی ازم پرسیده شود برای روشن‌شدن ماجرایی، قضاوتم کنند.

27.دوستی

اگر نگرشی جاه‌طلبانه به دوستی داشته باشیم، احتمالاً حس می‌کنیم تعداد دوستان خوب و واقعی‌مان کافی نیست. دلیل این مشکل تا حدی کلمه­ی «دوست» است که (طیفی) از یک ارتباط سطحی تا ارتباطی بسیار عمیق با دیگران در زمینه‌های مهم در برمی‌گیرد.

شما در یک دوست دلخواه به دنبال چه ویژگی‌های شخصیتی ای هستید؟

نمونه جواب: اهل گفتگو باشد / مؤدب بودن / احترام‌گذاشتن / غصه­ها و دغدغه­های من را بفهمد و درک کند / اهل رشد و یادگیری باشد.

چه بخش‌های آسیب‌پذیری از شخصیت خود را که معمولاً برای دیگران آشکار نمی‌کنید با این دوست در میان می‌گذارید؟

نمونه جواب: احساس بی­قراری و اضطرابی که اغلب مواقع دارم / زودرنج بودنم.

28. نقاط قوت

کدام یک از نقاط قوت­ زیر را دارید؟

صداقت

خوش‌کلام

مهربان

پر شور و انرژی

عادل و منصف

تحلیل­گر

منضبط

شنونده خوب

مسئولیت‌پذیر

خلاق

شوخ و طناز

صبور

اخلاق‌مدار

آرام

اهل رشد و ترقی

عمل‌گرا

مستقل

متمرکز

گرم و معاشرتی

هماهنگ‌کننده

سازگار و منعطف

خانواده‌دوست

29.غرقگی

در انجام چه کاری گذر زمان را حس نمی‌کنید و غرق انجام آن کار می‌شوید (مثل: آشپزی، فیلم دیدن، مطالعه، نوشتن، پیاده‌روی و...)؟

30. بی‌دغدغگی

اگر در زندگی هیچ‌گونه دغدغه­ی مالی نداشتید به انجام چه‌کار یا فعالیتی مشغول می‌شدید؟

31.نگرش پولی

پول برای شما چه معنایی دارد؟

قدرت / استقلال / آبرو و احترام / آرامش و عدم نگرانی / داشتن وقت آزاد بیشتر/ انجام علایق / تجملات / اعتمادبه‌نفس و احساس ارزشمندی / موفق‌بودن / لذت‌جویی / مسئولیت‌پذیری / آزادی بیشتر / شادی و خوشبختی / روابط بیشتر / یا ..........

32. معیار آزادی مالی

با داشتن چه مقدار دارایی اعم از حساب بانکی، ملک، ماشین و... خود را پول‌دار می­دانید که با داشتن آن مقدار پول به آزادی مالی رسیده­اید؟

نمونه جواب: همین که خانه­ای داشته باشم تا با خانواده­ام با آرامش در آن زندگی کنم، مایحتاجمان را به‌خوبی تأمین کند، ماهیانه در آموزش و کتابی که علاقه دارم یا نیاز دارم بتوانم خریداری کنم، سالانه حداقل دو سفر خارجی و سه سفر داخلی بروم.

33.آرزوها

زندگی کاری تعادلی است بین دغدغه‌های دنیوی و حقیقی؛ حرکتی است تعادل‌آفرین بین آنچه دنیا بدان نیاز دارد و آنچه ما دوست داریم.

موارد زیر را با درنظرگرفتن درجه­ی اهمیت در شغلتان رتبه‌بندی کنید:

(پول، موقعیت، خلاقیت، تأثیر اجتماعی، همکاران)

در هر حوزه چه آرزوهایی دارید؟

34.معنا

قطعاً ما برای پول و موفقیت کار می‌کنیم، اما کار ما به چیزی کمی مرموزتر هم معطوف است: معنا. آنچه شغلی را معنادار می‌کند معمولاً این است که ببینیم کارمان تا چه اندازه در افزایش لذت دیگران یا کاهش رنجشان نقش دارد. در اغلب موارد کاری که انجام می‌دهیم عملاً تأثیرگذار است، نکته فقط این است که زنجیره­ی این ارتباط نسبتاً طولانی یا پیچیده است و ما جزئیات نتایج کارمان را در زندگی دیگران نمی‌بینیم؛ بنابراین، ممکن است معنای بعضی از مشاغل کمتر از واقعیتشان به نظر برسد.

شغل شما به چه شکلی معنادار است؟

35. مهارت

اگر می­توانستی فردا صبح با سه مهارت جدید که در آن­ها عالی هستی از خواب بیدار شوی، کدام مهارت­ها را انتخاب می­کردی و چر؟

نمونه جواب: کار با برنامه­های گرافیکی / کار با وردپرس / سئو / چون به آنها علاقه دارم، کارم را گسترش داده و باعث افزایش درآمدم نیز می­شوند.

چه مهارت­هایی برای رسیدن به اهدافتان نیاز دارید؟

(مثلاً مهارت فروش، مذاکره و متقاعدسازی، برنامه­ریزی و مدیریت زمان، حل مسئله و تصمیم­گیری، اعتمادبه‌نفس، تمرکز، ارتباط مؤثر و هوش کلامی، مدیریت مالی (هوش مالی) و....)

36.حسادت

انسان‌های محترم قرار نیست خیلی حسادت کنند، چرا که این ویژگی به آنها حس شرمساری، حرص و عدم بلوغ می‌دهد. اما حسادت واکنشی طبیعی به موقعیتی است که دیگران دارایی‌ها یا ویژگی‌های خوبی دارند که ما هنوز به آنها نرسیده‌ایم. در حالت مطلوب، ما صرفاً از حسادت رنج نمی‌کشیم؛ بلکه از آن می‌آموزیم. حسادت سرنخی است نسبت به اینکه ما واقعاً دوست داریم چه کسی باشیم؛ هر چند که معنای این سرنخ ممکن است بلافاصله مشخص نشود.

برخی از افرادی که به آنها حسادت می‌کنید را نام ببرید و دلیل این حسادت را توصیف کنید.

نمونه جواب: به کسانی که محبوب‌ترند از من یااستعدادهایی دارند که آنها را از من موفق‌تر کرده است.

با درنظرگرفتن حسادت‌هایتان چگونه می‌توانید در جهت اصلاح زندگی خود تلاش کنید؟

نمونه جواب: من هم وقت بگذارم و توانایی هام رو پیدا و آنها را رشد دهم / برای اینکه به دام حسادت گرفتار نشوم، مدام خود را با بقیه مقایسه‌کردن را در ذهنم متوقف کنم.

37.اگر می‌توانستید شکست نخورید...

اگر نفوذی که ترس از شکست در تصورات ما دارد را در نظر بگیریم، می‌توانیم این سؤال گسترده و ضروری را مطرح کنیم:

اگر می‌توانستید شکست نخورید، چه‌کار می‌کردید؟

38.تعلل

از انجام چه کاری طفره می‌روید؟

(تعلل به تنبلی شباهت دارد؛ اما در واقع نوعی ترس است.)

نمونه جواب: برای دکتر رفتن / سرکار رفتن.

39. حس شکست

حس موفقیت یا شکست در اصل بسیار شخصی است؛ بنابراین ما با پدیده­ی پرتکرار انسان‌هایی مواجهیم که از بیرون بسیار موفق به نظر می‌رسند، ولی در واقع فکر می‌کنند زندگی‌شان را هدر داده‌اند (و خوشبختانه برعکس این وضعیت هم وجود دارد).

برنده بودن به چه معناست؟

نمونه جواب: کسی که تمام تلاش خود را برای رشد و به هود خود و زندگی­اش انجام می­دهد.

بازنده بودن چگونه است؟

نمونه جواب: برعکس تعریف بالا یعنی هیچ تلاشی برای بهبود خود انجام‌ندادن.

40.معیارهای من

مواردی را یادداشت کنید که برایتان جذاب است و به آن علاقه دارید.

آثار هنری، نقاشی، مجسمه‌ساز:

کتاب­ها:

فیلم‌ها:

بناها:

شهرها:

لباس‌ها:

موسیقی:

طبیعت (یک منظره، درخت، حیوان):

تزیینات داخلی (مثل تابلو، آباژور و...):

41.تسلی

تسلی از ما دعوت می‌کند تا با مهربانی و غم‌های عمومی بشر نگاه کنیم، غم‌هایی که ما نیز زمانی سهمی در آن داشته‌ایم. تسلی تلاش می‌کند خشم و آشفتگی را به سوگواری و حزن بدل کند. رنجی که می‌کشیم شأن درخوری دارد؛ غم‌های ما فقط نتیجه شکست‌های عجیب و خاص ما نیستند، بلکه بخشی از وضعیت جهانی بشر به شمار می‌آیند. مارک روت کو هنرمند آمریکایی قرن بیستم زمانی گفته بود که می‌خواهد هنر خلق کند که «اندوه درون من با اندوه درون و تو ملاقات کنند».

کدام یک آثار هنری برایتان تسلی‌بخش‌اند؟

نمونه جواب: برادران کارامازوف (داستایوفسکی) / فیلم دره­ی من چه سبز (جان فورد)

این آثار شما را در چه موضوعی دلداری می­دهند؟

نمونه جواب: اینکه پس هر رنجی حکمت و معنایی نهفته است که با صبر و پذیرش می­توان آن را آرام‌آرام به دست آورد.

42.تبر موسیقی آی من

فرانتس کافکا فکر می­کرد یکی از کارکردهای مهم هنر، موسیقی یا ادبیات، «تبری است که دریای یخ‌زدگی درون ما را می‌شکند» ما احساسات عمیقی را با خودمان حمل می­کنیم که اغلب از زندگی شلوغ واقعی ما بروز و ظهور نمی‌یابند. احساساتی وجود دارند که چندان مورد تشویق افراد دوروبرمان قرار نمی‌گیرند. اما گاهی یک آهنگ آنها را به وجد آورده و تقویتشان می‌کند. هجوم شادی‌آور موسیقی حس خفیف (اما شگفت‌انگیز) را کشف کرده و به جلو می‌راند که ما باتکیه‌بر آن می‌توانیم کل زندگی را دوست داشته باشیم و به معنای واقعی از زندگی خود لذت ببریم.

مثال‌هایی از موسیقی بیاورید که برای شما همچون «تبر» عمل می‌کنند.

با این موسیقی چه حسی در شما آزاد می­شود؟

43.طبیعت

وقتی دنیای انسانی ناامیدکننده می‌شود، کار عجیبی نیست که به طبیعت پناه ببریم. اما چه موضوع خاصی در مورد طبیعت وجود دارد که ما را تسکین می‌دهد؟

برای فیلسوفان رواقی روم باستان ویژگی خاص طبیعت ضرورت و اهمیت آن است - امری بسیار باز در دنیای طبیعی - که جذابیت دارد: امواج دریا باید با حرکت ماه، بالا و پایین بروند؛ شاخه درخت در هنگام ورزش باد باید خم شود؛ شیر باید آهو را شکار کند؛ پرستوها باید مهاجرت کنند. قوانین طبیعت توسط نیروهای که هیچ‌کس آنها را انتخاب نکرده، ثابت‌اند اما همه چیز باید از این قوانین تبعیت کند. وقتی به خودمان یادآوری می‌کنیم که احتمالاً همین حتمیت در زندگی ما نیز اعمال می‌شود، حس آسایش عجیبی خواهیم داشت.

سگ احتمالاً ما را مستقل از موفقیت‌ها و شکست‌های دوست دارد که موردتوجه اجتماع انسانی است. سگ‌ها ممکن است خواسته‌های زیادی از ما داشته باشند، مثل پرتاب هزاران باره تکه چوب و نوازش سرشان. اما به جز این نسبت به سایر اموری که به ما مربوط می‌شود بی‌تفاوت‌اند. آنها اهمیت نمی‌دهند این جلسه کاری ما چگونه گذشته یا وضعیت حساب بانکی‌مان چگونه است یا اینکه امتحان را خوب داده‌ایم یا نه. آنها ما را به دنیای فرامی‌خوانند که در آن کسب موقعیت یا مواجه‌شدن با رسوایی بر مبنای این ارزش‌ها [ی متعارف] غیرممکن است.

طبیعت به چه شکلی مشابه یا متفاوت از آنچه که گفته شد، برای شما جذابیت دارد؟

نمونه جواب: طبیعت (بخصوص دریا و کویر) به من آرامش و تمرکز عجیبی می­دهند. من را از شهر شلوغی و ابزار و وسایل تکنولوژیک دور می­کنند و به صلح و سکوت دعوت می¬کند.

سخن آخر

این تازه شروع راه است، پس از پاسخ به سوالات، تازه سفر رشد و فردیت ماآغاز می شود.

خودشناسیمعنای زندگیهویتامیدانگیزه
دانش آموز فلسفه و روانشناسی/ کمی در اعماق جان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید