•
بیا بگو خیلی دلم برایت تنگ شده بود
بگو باران که نمیبارید گفتم چون دلت شکسته آسمان قهر کرده
بگو هر بار برق رفت و فانوس روشن کردم یاد تو افتادم
بگو قلمه ای که تو کاشتی و به من سپردی با من قهر است
بگو بعد از ندیدنت حتی موهایم دیگر رنگ نمیگیرد
بگو شبها رواندازم ستاره ندارد
بیا بگو دل پیراهنم برایت تنگ شده، بغلش کن.
بگو روحم هم با من غریبی میکند، نوازشش کن.
بگو نسترنها دیگر از دیوار بالا نمیروند، نصیحتشان کن.
و بهار نارنجها روی زمین نمیریزند، ادبشان کن.
بیا و بگو به تو نیاز دارم حالا نه مثل دستگیره برای سینی داغ فر، مثل خمیردندان برای تاول انگشتم.
بگو دویدهای در زندگیام، حالا نه مثل عطر یاس در هوای کوچه، مثل لکه جوهر روی فرش پذیرایی.
بگو تو را برای چشمهایم میخواهم، حالا نه مثل عینک طبی، مثل مژه مصنوعی یا لنز رنگی.
بگو هیچ چیز دیگر برایم رنگ و بوی سابق را ندارد.
بگو ماتیک مثل مداد که روی کاغذ روغنی بکشی، روی لبم نمینشند. حالا نه اینکه من برایت بزنم. برای اینکه به بهانه چک کردن تاریخ انقضایش، طرح انگشتم بماند روی لیپ استیکت تا وقتی تنها میشوی بوسش کنی.
بگو بیا ابرویم را بردار، چشمهایم را خط بکش، حالا نه اینکه خودت بلد نیستی، مثلا بگو که من متقارن خط میکشم.
بیا بگو برایم لاک بزن، مثلا وانمود کن چون من دستم نمیلرزد و لاکت خراب نمیشود برایت بزنم، نه اینکه دلت لک زده تا انگشتهایت را در دستم بگذاری.
بیا بگو لنز عینک دودی ات را پاک کنم. چون یو ویِ های من خیلی بیشتر از لنز عینکت است.
سر ظهر بگو ساکت باش حرف نزن میخواهم چرت بزنم، نه اینکه سروصدا نکنم، الکی مثلا میخواهی به صدای نفس کشیدنم گوش کنی.
بیا بگو تب کردهام، پاشویهام کن.
بگو شبها سردم میشود، پیشم بمان. نه حالا اونجوری، برای اینکه اگر رویت را پس زدی، پتو رویت بکشم.
بیا بگو چای را تو دم کن، نان را من میخرم.
بیا بگو در حیاط راه برو و شفاعت من را پیش سارهایی که قهر کردهاند، بکن تا برگردند.
بیا و اسمم را کوچک صدا کن.
بیا بگو برایت با کاغذ رنگی فرفره بسازم.
بیا از من بپرس آیا هیچ از یاد بردیام؟ و من راستش را به تو بگویم.
بیا مثل حلوایی که همسایه آورده بود وگفتی خودم پختهام، این آشی که پختهام را از دستم بگیر و بگو من برایت پختهام.
بیا و فقط یک بعداز ظهر پینوکیو باش، قول میدهم حرفهایت را باور نکنم و فرشته مهربانی باشم.
بیا این دروغها را بگو
بعد برو.
میخواهم برخلاف زندگیام، خیلی خوشحال بمیرم.
#مداد_سیاه
#ته_خیار_را_اسانس_توتفرنگیوحشی_بزن