•
میخوای کمکت کنم؟
میخوای من آب بریزم تو صورتت رو بشوری؟
پلک بالا رو مداد سرخابی بکش، پایینی رو از اون سبز سیری که هنوز نو مونده. اینجوری چشمات با گلبرگ و کاسبرگ رزهای پیرهن و اسکارف ارغوانی و شلوار سبزت هماهنگ میشن.
یه کم از عطرت به پشت گردن و موهات هم بزن.
اگر مهمونی با دامن رفتی، پشت زانو هم بزنی برای پخش بوش خیلی خوبه.
من تلخ و خنک میزنم، تو گرم و شیرین بزن.
یقه تونیکت بازه، زیرش یه شومیز سفید تنت کن و یه گره کوچیک به اسکارف ابریشمیت درست زیر گلو بزن.
آره، پاشنه بلند پات کن. آخه میخوای وایسی. پاشنه کفش میگه اومدی وایسی یا زود میخوای برگردی.
نوک تیز مشکیه رو پات کن. میفهمن نمیشه بهت دروغ گفت.
الیه ساب نزن، تلخه. انگار داری از گذشته میای، سرده، یعنی نمیخوای حرف بزنی.
باکارات رژ بزن.
عطر شیرین راه رو روشن میکنه پیش چشمت. افق، جلوت خم میشه و دعوتت میکنه بری داخل. گرمه، میگه بیا و همزبونم باش.
پیش من نمیای که، داری میری ضیافت. گرم و شیرین بزن.
تو که عینک نمیزنی و مژههات کوتاهن سایه آبی بزن. مثل اون قسمت ساحل دریای جنوب که غریق نجات نداره و شنا توش ممنوعه.
این اوماکس صفحه گرد بزرگی که پیش من میای میبندی رو باز کن، اون کارتیه طلاییه رو ببند که صفحهاش باریکه.
اونجا که قرار نیست کسی متوجه بزرگی زمانی بشه که داری صرفش میکنی.
فر موهاتو که پاپیچ میشه رو باز کن، صافشون کن و فرق از بغل شونه کن و با سنجاق سر، محکم مهارشون کن و نیمی از پیشونیت رو باهاشون پر کن. صورتت میشه مثل ماه روی مدار سعد. فرق از وسط که باز میکنی و تا روی گوشت میاری و از پشت دم اسبی میبندی شبیه دخترهای عشایر قشقاییت میکنه. شبیه ایلیاتیها که واسه پاگیر شدن جایی نمیرن.
نمیخواد چیزی بگی، برو. دیرت میشه.
یه کم از عطرت تو هوا مونده، همون برای سر به هوا کردن فیلی که پاش روی سینهمه کفایت میکنه.
لطف کن وقت خداحافظی، قبل از رفتن، دم در یه کم بخند تا با صدای خندههات تیتر روزنامههای فردا رو حدس بزنم.
من میشینم پشت پنجره، چاییتو فوت میکنم که تا بر میگردی خنک شه.
#مداد_سیاه
بعضی روزها جایی میری، سر راهت اگه دیرت نمیشه، یه سر هم به من بزن.
تو راه برگشت اگر سر بزنی خوشحالتر میشم.
باز ببین خدا چی میخواد.