هر کسب و کاری به مشتریان وابسته است و مشتریان همانی هستند که در نهایت خرید را انجام می دهند و انتخاب می کنند که محصول شما را انتخاب کنند یا نه. محصول نتیجه آن چیزی است که در تیم محصول خلق می شود و مدیر محصول هم مسئول آن محصولی است که ساخته شده و در واقع همان نقشی است که برای موفقیت محصول روی آن حساب می کنیم. حساسیت و حدود مسئولیت برای این نقش زمانی بیشتر درک می شود که بدانیم وقتی محصولی موفق می شود نشان دهنده این است که هر فردی در هر تیم دقیقا آن چه نیاز بوده انجام شود را به درستی انجام داده ولی زمانی که محصول شکست می خورد مدیر محصول تنها شخصی خواهد بود که مسئول و باعث شکست است.
بنابراین نقش مدیریت محصول از حساسیت و پیچیدگی های زیادی برخوردار است، در اینجا به 4 چیزی که یک مدیر محصول برای اینکه بتواند نقش خود را به درستی اجرا کند می پردازیم. چهار موردی که باعث می شود افراد تیم بتوانند با خیال راحت به مدیر محصول اعتماد کنند.
مشتریان
اولین و مهم ترین نکته اطلاعات در مورد کاربران و مشتریان واقعی است. مشکلات، دغدغه ها، خواسته ها، طرز فکر، نحوه کار کردن آنها و حتی روش تصمیم گیری آن ها برای خرید از جمله مواردی است که باید آنالیز شود. این موارد مشخص کننده مبنایی است برای تصمیمات مدیر محصول. بدون داشتن این اطلاعات از مشتریان، هر گونه اقدامی در راستای تولید محصول بر اساس حدس و گمان خواهد بود نه بر اساس نیازمندی ها و شرایط واقعی مصرف کنندگان احتمالی محصول. لازمه این شناخت، یادگیری کیفی (فهم چرایی رفتار مشتریان و کاربران) و یادگیری کمی (فهم آن چیزی است که آن ها انجام می دهند) است.
داده ها
امروزه از مدیران محصول انتظار می رود که با کار با داده و تحلیل داده ها راحت باشند. از آن ها انتظار می رود که هم مهارت های کیفی داشته باشند و هم کمی. که البته با وجود وب، حجم عظیمی از این داده ها قابل استخراج و بررسی است. یکی از مواردی که باید در مورد مشتریان شناخت حاصل شود این است که آن ها با محصول شما چه کاری انجام می دهند. بیشتر مدیران محصول واقعی ابتدای روز کاری شان را با کار کردن با ابزارهای تحلیل می گذرانند تا بتوانند درک درستی از اتفاقاتی که در 24 ساعت اخیر رخ داده به دست آورند. اطلاعاتی از قبیل آنالیز فروش و آمار کار با محصولاتشان توسط کاربران. آن ها نتایج تست های A/B بررسی می کنند و به طور کلی با ابزارهای متنوع سعی در شناخت رفتار کاربران دارند.
یک مدیر محصول شاید نیاز داشته باشد از یک تحلیل گر داده کمک بگیرد اما کار بررسی داده و فهم رفتار مشتریان چیزی نیست که به طور کلی امکان تفویض داشته باشد و مدیران محصول در نهایت بایستی درگیر این موضوع شوند.
کسب و کار
محصولات موفق نه تنها توسط کاربران دوست داشته می شوند بلکه برای کسب و کار شما نقش اصلی را دارند.
سومین مورد درک کسب و کار است به این معنی که مدیر محصول باید فهم کاملی از کسب و کار و اینکه چگونه کار می کند داشته باشد و همینطور نقشی که محصول در کسب و کار ایفا می کند. این یعنی شناخت اینکه ذینفعان متنوع شما چه کسانی هستند و تحت چه محدودیت هایی کار می کنند. ذینفعانی در لایه های مختلف که کارهای فروش، بازاریابی، مالی، حقوقی، توسعه بازار و سرویس دهی به مشتریان را انجام می دهند. موفقیت در رول مدیریت محصول مستلزم شناخت و درک هر کدام از ذینفعان و شرایط آن ها است.
بازار و صنعت
آخرین حوزه درک بازار و صنعتی است که در حال رقابت با آن هستیم که البته محدود به رقبا نمی شود و روندهای تکنولوژی، انتظارات و رفتار مشتریان، تحلیل صنعت و درک نقش شبکه های اجتماعی برای بازار و مشتریان را در بر می گیرد.
بیشتر بازارها رقبای بیشتری از گذشته دارند. شرکت ها با توجه به اینکه محصولاتی را تولید می کنند که مشتریان را به خود وابسته کند، مشتریان به این راحتی از محصولات رقبا دست نمی کشند و این هم کار را سخت تر می کند. پس امروزه صرفا داشتن فیچر مشابه رقیب امکان رقابت کردن در بازار را نمی دهد و حتما باید امکانی فراتر و قابل جایگزین کردن رقبا داشته باشیم که بتوانیم مشتریان را برای استفاده از محصولات خود متقاعد کنیم. باید محصولات ما نه تنها منطبق با اکوسیستم سایر محصولات باشد بلکه ارزش افزوده ای را هم برای آن خلق کند.
مورد بعد این است که باید محصولاتی را تولید کنیم که برای آینده بازار جوابگو باشد و نمی توان صرفا حال حاضر بازار را در نظر گرفت. مواردی که پیش بینی می شود در آینده ترند بازارها باشد مواردی از قبیل استفاده از هوش مصنوعی و یادگیری ماشین که رویکرد ما را در تولید محصولات تحت تاثیر قرار خواهد داد. بنابراین مدیران محصول نیاز دارند همگام با تغییرات و آینده نگری همواره در حال یادگیری باشند و روند بازارهای آتی را هم در نظر داشته باشند.
مدیران محصول با در نظر گرفتن این 4 مهارت می توانند نقش آفرینی موثری برای رسیدن به محصولاتی که برایش نیاز واقعی وجود دارد و دارای مزیت رقابتی در بازار است و مبتنی بر تغییرات و روندهای بازار است ایفا کنند.