Milad Mohebbi
Milad Mohebbi
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

ساعت چنده؟!


فکنم چندوقتی می گذشت که سرصبحی اون بدقواره،بدترکیب رو اینطور درست حسابی دیده باشم! اونقدر جذب ریش هایش که به پهنا رشد کرده بود شدم که پاک داشت درازتر شدنش یادم میرفت،ولی معلوم بود که هنوز موقع تنطیم عقربه های ساعت اتاق خانوم چراغی پاشنه هایش بلند می کند.

هیچ وقت اینطور ساکت نبود...

درسته که لکنت هایش به جذابی بلند کردن پاشنه هایش نیست ولی رودخانه که بدون سنگ وکلوخ نمی شود...!
شاید از این که افرا دوباره بی وقت مست کرده بود و ساعت از قصد اشتباه به خانوم چراغی گفت بود ناراحته؟!
اگر راستش را بخوایی انگار دستی از اعماق غرورش بیرون امده و به ان صورت گرد و دماغ پهنش سیلی محکمی زده باشد،سرخ بود.

قبل از اینکه او را ببینم صدا تیک تیک ساعت خانوم چراغی، دو زمان را نشان میداد،

این اشتباه نبود؟




  • خاطرات یک مست لاابالی...
مستیداستان کوتاهنویسندگیقلم
آيا مي‌دانيد چرا انسان زنگ نمي‌زند؟
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید