شخصیت مازوخیست یک تیپ شخصیتی است که در آن افراد تمایل به نشان دادن رفتارهای خودتخریب کننده و یا رفتارهای خودویرانگر دارند که از اوایل بزرگسالی شروع میشود و در زمینههای مختلف نمود پیدا میکند.
اما اصطلاح مازوخیسم چیست؟ اصطلاح مازوخیسم عموماً به مازوخیسم جنسی اشاره دارد، اما گاهی به تجربیاتی که شامل رابطه جنسی نمیشود نیز مانند زهد افراطی اطلاق میشود. در نظریهی روانکاوی کلاسیک، مازوخیسم ناشی از غریزهی مرگ یا ناشی از پرخاشگریای است که به دلیل احساس گناه بیش از حد در درون فرد تغییر شکل داده است.
اما انواع غیراستانداردتر مازوخیسم نیز وجود دارد که در زندگی شخصی و حرفهای افراد ظاهر میشود. پس مازوخیسم روانی چیست؟ در واقع مازوخیست روانشناختی کسی است که به دنبال راههایی برای عذاب دادن خود در زندگی روزمره است.
اختلال شخصیت مازوخیسم چیست؟ فرد دارای این گرایش ممکن است اغلب از تجربیات لذتبخش اجتناب کند یا به سمت موقعیتها یا روابطی کشیده شود که در آن رنج میبرد و از کمک دیگران به خود جلوگیری کند. در جایی که این الگوی رفتاری فراگیر میشود و باعث اختلال بالینی قابل توجهی در فعالیتهای روزمره زندگی و روابط بین فردی آنها میشود، آنگاه میتوان تشخیص اختلال شخصیت مازوخیسم را برای فرد در نظر گرفت.
تعریف مازوخیسم چیست؟ این اصطلاح از نام شوالیه لئوپولد فون ساخر مازوخ اتریشی گرفته شده است. او آثار نوشتاری گستردهای را در مورد لذت بردن از ضرب و شتم و تحت انقیاد گرفتن، به رشتهی تحریر در آورده است. میزان درد در این گونه روابط ممکن است از تحقیر تشریفاتی با خشونت اندک گرفته تا شلاق شدید یا ضرب و شتم متفاوت باشد.
به طور کلی، فرد مازوخیست تا حدی کنترل خود را بر موقعیت حفظ میکند و قبل از اینکه به شدت آسیب ببیند، به رفتار توهین آمیز پایان میدهد. در حالی که درد ممکن است در بسیاری از افراد مقدار معینی از هیجانات جنسی را ایجاد کند، اما برای مازوخیستها به هدف اصلی فعالیت جنسی تبدیل میشود. این اصطلاح غالباً در یک زمینه اجتماعی آزادتر دیگر هم به کار میرود که در آن مازوخیسم به عنوان رفتار فردی تعریف میشود که به دنبال موقعیتهای تحقیرآمیز یا بدرفتاری است و از آن لذت میبرد.
وجود مازوخیسم در یک فرد به عنوان یک صفت مجزا نسبتاً نادر است. معمولاً، همراهی درد با لذت جنسی، هم به شکل مازوخیسم و هم سادیسم در افراد ظهور میکند که با کسب لذت جنسی از طریق ایجاد درد در دیگران هم همراه است. اغلب، یک فرد نقشهای متناوب را برعهده میگیرد و از طریق تجربه درد کشیدن در یک مورد و از طریق ایجاد درد در مورد دیگر برانگیخته میشود.
به شخصیت مازوخیست، «شخصیت خودشکن» نیز گفته میشود. ریشههای این ساختار شخصیتی از یک «نبرد اراده» بین کودک در حال رشد و والدینی است که بیش از حد کنترل میکنند، نشأت میگیرد.
والدین به دنبال حفظ کنترل به هر قیمتی هستند. آنها نیاز به اطاعت و تبعیت کودک در هر زمان دارند. جایی برای بیان نظرات و نیازهای کودک وجود ندارد. عشق مشروط به خوب بودن است. با افراط و تفریط، والدین ممکن است کودک را مورد آزار، تنبیه و تحقیر قرار دهند، تهدید به ترک یا تنبیه در صورتی که کودک مرزها را زیر پا بگذارد.
اینگونه بزرگ شدن میتواند تأثیر عمیقی روی شخصیت کودک داشته باشد. بچهها میتوانند آسیبهای خود را تحمل کنند و با این حال تمایل دارند که به سوی والدین خود بازگردند، اما قدرت انجام این کار را ندارند.
در واقع هر گونه تلاش برای انتقام از طرف کودکان به صورت پنهانی یا پرخاشگری غیرفعال انجام میشود. رفتار تهاجمی یا انتقادی والدین میتواند به صدای درونی یک منتقد درونی قلدر در وجود فرزندان تبدیل شود. مازوخیستها در بزرگسالی نیز میتوانند به طرز باورنکردنی سازگار شوند، ارتباط خود را با خلاقیت خود از دست بدهند، و مشاغلی را انتخاب کنند که سخت اما کسلکننده است.
در اینجا ما ویژگیهای معمول یک شخصیت مازوخیستی را باهم بررسی میکنیم که ممکن است در خود یا دیگران تشخیص دهید:
شاید از خودتان بپرسید سادومازوخیسم چیست؟ سادومازوخیسم عبارت است از دریافت و اعطای لذت بر مبنای اعمالی که شامل ایجاد درد یا تحقیر است. تمرینکنندگان سادومازوخیسم ممکن است به دنبال لذت جنسی از اعمال خود باشند. در حالی که اصطلاحات سادیست و مازوخیست به ترتیب به کسی اشاره دارد که از دادن و دریافت درد لذت میبرد، برخی از تمرین کنندگان سادومازوخیسم ممکن است بین این دو نقش تغییر جایگاه بدهند.
سادومازوخیسم به عنوان یک پارافیلیای بالینی در نظر گرفته نمیشود، مگر اینکه چنین اقداماتی منجر به ناراحتی یا اختلال بالینی قابل توجهی برای فرد شود. به طور مشابه، سادیسم جنسی در چارچوب رضایت متقابل، که عموماً تحت عنوان BDSM شناخته میشود، از اعمال خشونتآمیز یا پرخاشگری جنسی بدون توافق متمایز میشود.
واژه سادومازوخیسم برگرفته از دو واژه سادیسم و مازوخیسم است. دو کلمه «سادیسم» و «مازوخیسم» که در این ترکیب گنجانده شده است، در اصل از نام دو نویسنده گرفته شده است. واژه سادیسم ریشه در نام مارکی دو ساد (۱۷۴۰-۱۸۱۴) دارد، که نه تنها سادیسم جنسی را انجام میداد، بلکه رمانهایی نیز درباره این اعمال نوشت که شناختهشدهترین آنها ژوستین است.
«مازوخیسم» نیز به افتخار لئوپولد فون ساخر مازوخ (۱۸۳۶-۱۸۹۵) نامگذاری شده است که رمانهایی را در بیان فانتزیهای مازوخیستی خود نوشت. این اصطلاحات ابتدا برای شناسایی پدیدههای رفتاری انسان و طبقهبندی بیماریهای روانشناختی یا رفتار انحرافی انتخاب شدند. روانپزشک آلمانی ریچارد فون کرافت ابینگ در سال ۱۸۹۰ برای اولین بار اصطلاحات سادیسم و مازوخیسم را وارد اصطلاحات پزشکی کرد.
علت مازوخیسم چیست؟ سادومازوخیسم یا استفاده از درد به عنوان یک محرک جنسی از زمانهای بسیار قدیم رواج داشته است و برخی از محققان معتقدند که این مسأله بخشی جداییناپذیر از فرهنگ بشری است. حتی برخی از پژوهشگران معتقدند که این الگوی رفتاری پیش از ظهور در فرهنگهای مصر باستان، هند، آسیای شرقی و عربستان، در میان جوامع اولیه و بدوی غیرانسانی رواج داشته است.
یکی از قدیمیترین روایات باقیمانده که به این عمل اشاره میکند، ترانهای عاشقانه مصری بود که توسط مردی خوانده میشد که ابراز تمایل میکرد تحت انقیاد زنی قرار گیرد تا بتواند لذتی را تجربه کند که زن با او مانند یک برده رفتار میکند. مورخ رومی یوونال نیز موردی از زنی را شرح داده که خود را به شلاق و ضرب و شتم پیروان پان تسلیم کرده است.
مفهومسازی مدرن سادومازوخیسم از اصطلاحات سادیسم و مازوخیسم از تحقیقات روانپزشک آلمانی ریچارد فون کرافت-ابینگ در مجموعه مطالعات موردی خود در سال ۱۸۸۶ در حوزهی روانپزشکی جنسی ناشی میشود. درد و خشونت فیزیکی در مفهوم کرافت ابینگ ضروری نیست، و او مازوخیسم را کاملاً بر حسب کنترل تعریف کرد.
زیگموند فروید، روانکاو و معاصر کرافت-ابینگ، خاطرنشان کرد که هر دو اغلب در افراد به طور یکسان یافت میشوند و این دو را در یک موجودیت دوگانه به نام «سادومازوخیسم» ترکیب کرد.
این مشاهدات معمولاً هم در تحقیقات و هم در عمل تأیید میشود. بسیاری از تمرینکنندگان، اعم از سادیستها و مازوخیستها، خود را بهعنوان سوئیچکننده و «تغییرپذیر» تعریف میکنند که میتوانند از هر یک از نقشها لذت ببرند. با این حال، فیلسوف فرانسوی، ژیل دلوز، استدلال کرد که وقوع همزمان سادیسم و مازوخیسم پیشنهاد شده در مدل فروید، نتیجه «استدلال بی دقت» او است و نباید آن را بدیهی انگاشت.
فروید اصطلاحات مازوخیسم اولیه و ثانویه را معرفی کرد. اگرچه از این ایده تفاسیر زیادی صورت گرفته است؛ اما در یک مازوخیسم اولیه، مازوخیست به جای نسبی، توسط مدل یا شیء مورد محبت (یا سادیست) طرد میشود، که احتمالاً شامل این میشود که مدل یک رقیب را به عنوان همسر ترجیحی انتخاب کند. این طرد کامل به انگیزه مرگ (Todestrieb) در روانکاوی فروید مربوط میشود.
در مقابل، در یک مازوخیسم ثانویه، مازوخیست طرد و تنبیه کمتر جدیتر و ظاهریتری را توسط مدل تجربه میکند. مازوخیسم ثانویه، به عبارت دیگر، نسخه نسبتاً معمولی است، که بیشتر شبیه به یک افسانه است، و بیشتر مفسران به سرعت به ساختگی بودن آن اشاره میکنند.
طرد شدن توسط مازوخیست اولیه به همان مفهومی که طرد ساختگی در یک رابطه توافقی متقابل رخ میدهد یا حتی در جایی که مازوخیست اتفاقاً دارای قدرت ابتکار عملی است، مطلوب نیست. رنه ژیرار در کتاب «چیزهای پنهان از زمان تأسیس جهان» تلاش میکند تا تمایز فروید از مازوخیسم اولیه و ثانویه را در ارتباط با فلسفه خودش احیا و دوباره تفسیر کند.
هم کرافت ابینگ و هم فروید فرض کردند که سادیسم در مردان ناشی از تحریف جزء پرخاشگرانه غریزه جنسی مردانه است. با این حال، مازوخیسم در مردان به عنوان یک انحراف مهمتر، بر خلاف ماهیت جنسیت مردانه دیده میشد.
فروید تردید داشت که مازوخیسم در مردان همیشه یک گرایش اولیه است و حدس زد که ممکن است فقط به عنوان دگرگونی سادیسم وجود داشته باشد. سادومازوخیسم در زنان مورد بحث نسبتاً کمی قرار گرفت، زیرا اعتقاد بر این بود که عمدتاً در مردان رخ میدهد. هر دو همچنین فرض کردند که مازوخیسم آنقدر ذاتی جنسیت زنانه است که تشخیص آن به عنوان یک تمایل جداگانه دشوار است.
هاولاک آلیس، در مطالعات روانشناسی جنسی خود، استدلال کرد که هیچ تمایز روشنی بین جنبههای سادیسم و مازوخیسم وجود ندارد و ممکن است آنها به عنوان حالتهای احساسی مکمل در نظر گرفته شوند. او همچنین به این نکته مهم اشاره کرد که سادومازوخیسم تنها به درد در رابطه با لذت جنسی توجه دارد و نه به ظلم، همانطور که فروید پیشنهاد کرده بود.
به عبارت دیگر، سادومازوخیست عموماً مایل است که این درد در عشق ایجاد یا دریافت شود، نه با سوءاستفاده، برای لذت یکی یا هر دو شرکتکننده. این لذت متقابل حتی ممکن است برای رضایت دستاندرکاران ضروری باشد.
در اینجا، آلیس به ماهیت اغلب متناقض شیوههای توافقی سادیسم و مازوخیسم که به طور گسترده گزارش شده است، اشاره میکند. این مسأله فقط به عنوان درد برای شروع لذت نیست، بلکه خشونت، یا شبیه سازی اعمال خشونت آمیز غیرارادی برای ابراز عشق است.
این کنایه در مشاهدات بسیاری مشهود است، که نه تنها فعالیتهای سادومازوخیستی رایج معمولاً به درخواست صریح مازوخیست انجام میشود، بلکه اغلب این مازوخیست تعیین شده است که ممکن است چنین فعالیتهایی را از طریق نشانههای احساسی ظریف درک شده یا متقابل هدایت کند. سادیست تعیین شده درک و به طور توافقی به رسمیت شناخته شده است.
دلایلی وجود دارد که معمولاً برای اینکه چرا یک سادومازوخیست از انجام این عمل لذت میبرد ارائه میشود و پاسخ تا حد زیادی به خود فرد بستگی دارد. برای برخی، ایفای نقش سازگاری یا درماندگی شکلی از گریز درمانی را ارائه میدهد. از استرسهای زندگی، از مسئولیت، یا از گناه. برای دیگران، قرار گرفتن تحت سیطرهی یک فرد قوی و کنترلکننده ممکن است احساس امنیت و محافظت مرتبط با دوران کودکی را برانگیزد.
آنها نیز ممکن است از کسب تأیید آن فرد رضایت داشته باشند مثل فردی که به میل خود خدمتگزار دیگری میشود. از سوی دیگر، یک سادیست ممکن است از احساس قدرت و اقتدار ناشی از ایفای نقش مسلط لذت ببرد، یا از طریق رنجاندن مازوخیست، بهطور خاص لذت ببرد.
با این حال، به خوبی درک نشده است که چه چیزی این تجربیات عاطفی را در نهایت به ارضای جنسی مرتبط میکند، یا اینکه این ارتباط در ابتدا چگونه شکل میگیرد. رابطه سادومازوخیستی، تا زمانی که توافقی باشد، یک مشکل روانی نیست:
این نوع رابطه فقط در صورتی مشکل ساز است که فرد را دچار مشکل کند، یعنی اگر یکی از طرفین از آن راضی نباشد، یا در زندگی شخصی یا شغلی او مشکل ایجاد کند. اگر اینطور نباشد، من آن را به عنوان یک مشکل نمیبینم. اما با فرض اینکه اینطور باشد، چیزی که من در مورد آن برایم سؤال ایجاد میشود این است که این فرد چه تجربیاتی داشته است که او را به سمت یکی از انتهای طیف هدایت کرده است.جوزف مرلینو
معمولاً روانشناسان معتقدند که تجربیات در مراحل اولیهی رشد جنسی میتواند تأثیر عمیقی بر شخصیت جنسی بعدی ما در زندگی داشته باشد. اما به نظر میرسد که تمایلات سادومازوخیستی در سنین مختلف شکل میگیرد. برخی از افراد گزارش میدهند که آنها را قبل از بلوغ داشتهاند، در حالی که برخی دیگر آنها را تا قبل از بلوغ کشف نمیکنند.
بر اساس یک مطالعه، اکثر سادومازوخیست های مرد (۵۳٪) علاقهی خود را قبل از ۱۵ سالگی ایجاد کردند، در حالی که اکثریت زنان (۷۸٪) علاقه خود را بعد از آن پیدا کردند.
میزان شیوع سادومازوخیسم در جمعیت عمومی ناشناخته است. علیرغم اینکه سادیست های زن کمتر از مردان قابل مشاهده هستند، برخی از بررسیها به مقادیر قابل مقایسهای از فانتزیهای سادیستی بین زنان و مردان منجر شده است. نتایج چنین مطالعاتی نشان میدهد که جنسیت فرد ممکن است عامل تعیینکننده ترجیح فرد نسبت به سادیسم نباشد.
اختلال مازوخیسم چیست؟ اختلال مازوخیسم جنسی در واقع یک اختلال پارافیلیک است که شامل تمایلات، رفتارها و تخیلات مکرر و شدید تحریککننده است که آزاردهنده یا ناتوانکننده هستند و میتوانند به خود یا دیگران آسیب برسانند.
مازوخیسم جنسی به درگیر شدن یا خیالپردازی مکرر در مورد ضرب و شتم، مقید شدن، تحقیر یا رنج کشیدن و در نتیجه رضایت جنسی اشاره دارد. اگر افراد با این ترجیح جنسی مشکلات روانی یا اجتماعی را گزارش کنند، ممکن است اختلال مازوخیسم جنسی تشخیص داده شود. انواع پریشانی که افراد مبتلا به این اختلال ممکن است تجربه کنند عبارتند از اضطراب شدید، احساس گناه، شرم و افکار وسواسی در مورد درگیر شدن در مازوخیسم جنسی.
در مقابل، اگر فردی که دارای تمایلات جنسی مازوخیستی است، هیچ ناراحتی، اضطراب، وسواس، گناه یا شرمندگی را در مورد این تکانههای پارافیلیک اعلام نکند و در طول زندگی روزمره مانعی را احساس نکند، میتوان تشخیص داد که آن فرد تمایلات مازوخیستی دارد اما نباید با اختلال مازوخیسم جنسی اشتباه گرفته شود.
یک نوع خاص از مازوخیسم جنسی، آسفیکسیوفیلی نام دارد که در آن فرد با محدود کردن تنفس خود رضایت جنسی را دریافت میکند. در حالی که برخی از افراد با شرکای خود این عمل را انجام میدهند، برخی دیگر ترجیح میدهند در حالی که تنها هستند تنفس خود را محدود کنند و در نتیجه ممکن است مرگ تصادفی رخ دهد.
رفتار مازوخیستیک جنسی معمولاً در اوایل بزرگسالی مشهود است و گاهی اوقات با بازی مازوخیستی یا سادیستی در دوران کودکی شروع میشود.
بر اساس ملاکهای مندرج در کتاب راهنمای تشخیصی DSM-5، برای تشخیص اختلال مازوخیسم جنسی، یک فرد باید برانگیختگی جنسی مکرر و شدید ناشی از ضرب و شتم، تحقیر، مقید شدن یا برانگیختن سایر اشکال رنج را تجربه کند. این نوع تمایلات، خیالپردازیها یا رفتارها باید حداقل به مدت شش ماه وجود داشته باشند و باعث ایجاد مشکلات در زندگی روزمره یا بروز مشکلات بالینی قابل توجه در زمینههای اجتماعی، شغلی یا سایر زمینههای مهم زندگی فرد شوند.
تماشای گسترده آثار پورنوگرافی که شامل تحقیر، ضرب و شتم، مقید شدن یا رنج کشیدن به هر طریق دیگری میشود، گاهی یکی از ویژگیهای مرتبط با این اختلال است.
هیچ نظریهی پذیرفته شدهی جهانشمولی وجود ندارد که بگوید ریشه مازوخیسم چیست، با این حال، چندین ایده ارائه شده است. یک نظریه نشان میدهد که پارافیلیا زمانی ایجاد میشود که خیالپردازیهای جنسی نامناسب ممنوع باشد، و با سرکوب شدن آنها قویتر میشوند.
نظریه دیگری نشان میدهد که رفتار سادومازوخیستی نوعی فرار از افکار فرد است و به تمرین کننده اجازه میدهد وارد چیزی شبیه به حالت مراقبه شود. افراد از طریق انجام این فانتزیها به خود اجازه میدهند احساس جدید و متفاوتی داشته باشند. نظریه دیگری نشان میدهد که آسیبهای دوران کودکی، مانند سوءاستفاده جنسی، میتواند بعداً در یک اختلال پارافیلیک ظاهر شود.
در یک مطالعه اخیر، اکثریت قابل توجهی از شرکتکنندگان گزارش کردند که علاقه ذاتی به مازوخیسم/تسلیم شدن از سنین پایین داشتند. تعداد کمتری از افراد این انگیزهها را به آزار جنسی دوران کودکی و انضباط والدین مرتبط دانستند.
بر اساس تحقیقات اخیر، زنان به طور قابل توجهی بیشتر از مردان (۶۵ درصد در زنان در مقایسه با ۵۴ درصد در مردان) در مورد تحت سلطهی کسی قرار گرفتن خیالپردازی کردهاند، در حالی که مردان به طور قابل توجهی بیش از زنان درباره تسلط بر کسی خیالپردازی کردهاند (۶۰ درصد در مردان در مقایسه با ۴۷ درصد در زنان). زنان به طور قابل توجهی بیشتر از مردان تمایل به مازوخیسم داشتند (۲۸ درصد در زنان در مقایسه با ۱۹ درصد در مردان).
درمان اختلال مازوخیسم جنسی معمولاً شامل رواندرمانی و درمان دارویی است که میل جنسی را کاهش میدهد. هدف رواندرمانی ممکن است کشف علت اصلی رفتاری باشد که باعث ناراحتی میشود. درمانهای شناختی شامل بازسازی تحریفهای شناختی و آموزش همدلی است.
بازسازی تحریفهای شناختی شامل اصلاح هر گونه باوری است که بیمار دارد و ممکن است او را به سمت افکار مضر سوق دهد. درمان شناختی رفتاری همچنین میتواند به فرد کمک کند تا مهارتهایی را برای مدیریت میل جنسی خود به روشهای سالمتر یاد بگیرد.
سایر راهبردهای رایج عبارتاند از درمان بیزاری و تکنیکهای تصویرسازی/حساسیتزدایی، که در آن افراد خود را در موقعیتی تصور میکنند که در مازوخیسم جنسی شرکت میکنند، و سپس یک رویداد منفی را برای کاهش تمایل آینده برای شرکت مجدد در آن فعالیت تجربه میکنند.
اعتقاد بر این است که افزایش سن علائم و تمایلات مازوخیسم جنسی را کاهش میدهد، همانطور که در مورد سایر اختلالات پارافیلیک و به طور کلی با تمایلات جنسی این کار را انجام میدهد.
داروهای مختلفی را میتوان برای کاهش سطح تستوسترون در گردش در بدن با هدف کاهش دفعات نعوظ در مردان استفاده کرد. همچنین ممکن است از داروهای ضدافسردگی برای کاهش میل جنسی استفاده شود.
آیا متوجه میشوید که به شدت به خودتان سخت میگیرید؟ آیا مخفیانه میخواهید از افرادی که شما را تحقیر کردهاند انتقام بگیرید، اما به جای اینکه کاری در مورد آن انجام دهید، عصبانیت خود را حفظ میکنید؟ یا بیوقفه کار میکنید تا سر حد فرسودگی؟ این رفتارها ویژگیهای مازوخیستی معمولی در شخصیت هستند.
منظور ما از مازوخیسم، سادومازوخیسم جنسی (جایی که یکی مسلط و دیگری مطیع است) نیست. از منظر روانشناختی، رفتارهای خودزنی که یک مازوخیست تحمل میکند، اغلب توسط خودش به او اعمال میشود. به عبارت دیگر مازوخیستها درد و تحقیر را به خود تحمیل میکنند.
برای اینکه بفهمیم فردی مازوخیست است یا نه، در اینجا برخی از رفتارها، ویژگیها و گرایشهای مازوخیستی رایج آورده شده است.
علامت شماره ۱ مبنی بر اینکه کسی مازوخیست است این است که نمیتواند نه بگوید. نه گفتن خودخواهانه یا نامهربانی نیست، بلکه نوعی مراقبت از خود است. این راهی برای برقراری ارتباط است که نمیتوانید بدون تحمیل درد واقعی یا استعاری به خودتان بله بگویید.
اگر مطمئن نیستید که بله یا نه بگویید، مکث کنید و کمی نفس بکشید. آیا تمایل شما به بله گفتن از میل به راضی کردن کسی یا کسب تأییدیه ناشی میشود؟ انگیزههای خود را بررسی کنید و به خود اجازه دهید با خود مهربان باشید. به یاد داشته باشید، «نه» یک جمله کامل است و میتوان آن را با دلسوزی و مهربانی بیپایان گفت.
شما در مورد تمرین مراقبهی صبحگاهی خود مقید هستید. شما سعی میکنید هر روز یوگا انجام دهید، حتی زمانی که مریض هستید، و اگر آن را از دست بدهید، احساس وحشتناکی میکنید. شما به خودتان اجازه نمیدهید در رژیم غذایی خود «تقلب» کنید، حتی زمانی که تولد شما باشد. وقتی بیش از حد نوشیدنی میخورید، ناراحت میشوید و اضافه کردن پنج پوند شما را به یک فرد بیمسئولیت تبدیل میکند.
در حالی که نظم و انضباط و نیت خوب هیچ ایرادی ندارد، ویژگیهای عجیب و غریب، پیروزیها و اشتباهات ما چیزی است که ما را به زیبایی انسان تبدیل میکند.
یک مازوخیست درد و فداکاری شخصی را وسیلهای برای کسب اعتبار میداند. هر زمان که از شما خواسته میشود انگیزههای خود را بررسی کنید، به خصوص آنهایی که شما را ملزم به قربانی کردن بسیاری از خود میکند.
اگر دچار احساس بیلیاقتی که شما را به سمت جبران بیش از حد سوق میدهد، یا ترس از ناامید کردن کسی هستید، کمی تأمل کنید. بخشی از خود را که مشتاق نجات دیگران است را آرام کنید و به جای آن این بار خود را نجات دهید.
بسیاری از مردم، به ویژه آنهایی که دارای کهنالگوی شفادهنده هستند، زمانی که موهبتهای زیادی در مسیرشان جاری میشود، احساس ناراحتی میکنند. برای رفع این مشکل باید توان خود برای پذیرش نعمات را بالا ببرید.
افراد خودشیفته میتوانند کاریزماتیک، قانعکننده و دارای مغناطیس انسانی باشند و اجتناب از آنها دشوار است. اما اگر مرتباً مستقیماً در تلهی آنها میافتید، ممکن است یک مازوخیست باشید و یک اکویست، که برعکس یک خودشیفته است و همیشه به دنبال آنهاست.
مهربان بودن، دلسوز بودن، و سازگار بودن یک چیز است. این که به خودتان اجازه دهید پادوی دیگران شوید یک چیز کاملاً دیگر است. در واقع دومی در قلمرو رفتارهای مازوخیستی قرار میگیرد. نرم و انعطافپذیر باشید اما در عین حال خشن و قوی باشید. این یک راه مطمئن برای تبدیل مازوخیسم به عشق به خود و احترام به خود است.
بسیاری از رفتارهای مازوخیستی در واقع از کمالگرایی ناشی میشود. زندگی به هم ریخته یکی از نشانههای آن است. به روح خود اجازه ناقص بودن بدهید. شما در واقع به فضایی برای آزمایش، خراب کردن، یادگیری راه سخت و در نهایت بالا رفتن از آن نیاز دارید.
گاهی هیچ راهی برای اجتناب از احساس غمگینی، گم شدن، ناامیدی، ترس یا عصبانیت وجود ندارد. دور زدن این احساسات و سرکوب کردن آنها فقط تأثیر آنها را تشدید میکند و در حالی که ممکن است در کوتاهمدت به شما کمک کند از احساسات دردناک اجتناب کنید، سرکوب کردن خود نوعی مازوخیسم روحی محسوب میشود.
سعی کنید آنچه را که احساس میکنید بدون مهار کردن یا قضاوت کردن هیچ احساسی به عنوان «احساس اشتباه» بپذیرید.
مازوخیستها درام را میبینند و مستقیماً در دل آن میدوند. اگر اهل درام هستید، از خود بپرسید چرا؟ به درد نمیخورد؟ میخواهی به دردت ادامه بدی؟ به خود اجازه دهید افراد و موقعیتهایی را که سکون را در شما پرورش میدهند، اولویتبندی کنید.
در حالی که من پیشنهاد نمیکنم که همه ما باید به لذتگرایان افراطی تبدیل شویم، ناتوانی در پذیرش لذتهای ساده نشانه آشکاری از مازوخیسم است. آیا وقتی زندگی به راحتی جریان دارد، خسته میشوید؟ آیا داستانی دارید که بگوید همه چیز خوب در زندگی همراه با درد است؟ خوب، زمان بازنویسی داستان فرا رسیده است. به خود اجازه دهید تا نعمتهای بینهایت را بدون درد بی مورد تجربه کنید.