جواد میرسجادی·۱ سال پیشچسب زخمچسب، زخمیست که بیمار بتادین شدن استکاج، فصلیست که بازیچهی تزئین شدن استگریه، سُرخیست پس از ابرِ طلوعِ دمِ صبحیأس امیدی است که آشفتهی…
جواد میرسجادیدرشاعرانه"·۱ سال پیشتردستیهای گرگ پلیداز نانوشتههای مداد سفید منطرحیست تا به قله قاف امید منسُر میخورند خاطرهها در نوار مغزاز لای دستهای تلاش شدید منآیات بیکسی تو از ناودا…
جواد میرسجادی·۱ سال پیشتنها مسئله واقعیزندگی به همان اندازه که نفرتانگیز است، اجتنابناپذیر هم هست. هرچقدر میخواهی بد و بیراه بگو و به ذات بدذات جهان لعنت بفرست؛ در انتها این ت…
جواد میرسجادی·۱ سال پیششیطان روحپریشدر همین لحظهای که این نوشته را میخوانی، من جای دیگری از جهان، زیر هزاران متر مکعب آب سنگین و غلیظ، دفن شدهام. در کف رودخانه معلّقم، دست…
جواد میرسجادی·۱ سال پیشهمیشه همان هرگزپرده اول:انفجار مهیب، بسط بافت فضا زمان، شکلگیری ابعاد فیزیکیپرده دوم:تشکیل ذرات بنیادی هستی، افتادن اولین اتفاقها، گستردگی کندشونده کیها…
جواد میرسجادی·۱ سال پیشدر آغوش سیاهچالهیه زمانی میرسه که دیگه مجبوری جدا بشی. خودتُ رها کنی، وزنتُ بسپری به دست جاذبهی قدرتمندی که داره از سیاهچالهی پشتسرت صدات میکنه، بهش اع…