مینو·۲ سال پیشگندم، رویای سوزانده شدهداستان گندم در روستای ما افسانه ای دور و دراز دارد.میگویند زمانی که آن اتفاق افتاد او فقط سیزده سال داشت.گندم را همه اهالی میشناختد. او د…
مینو·۵ سال پیششکوفه منشکوفه من، غنچه کوچک زرد رنگی بود که در یک صبح بهاری چشم هایش را گشود و به روی تمام دنیا لبخند زد.شکوفه من، کوچک و زیبا بود. زیباتر از هر زی…