علمدار هنگ بهار·۳ ساعت پیشايمان وسايه هاي شوماین داستان کوتاه رو وقتی خیلی جوون بودم نوشتم شاید دوست داشته باشیشب از نيمه گذشته بود تمام مردم ده ،گرگها وحتي تمام جن ها جرات بيرون آمدن…
صدرا·۱۷ ساعت پیشخانه - قسمت دومداستان خانه زیر زمینی دنج در یک دهکده کوچک در دل جنگلی وسیع و بیانتها... خانهای پر از خاطرات تلخ و شیرین از پس گذر قرنها و نسلها...
امیرحسین رضایی رضوان·۱۸ ساعت پیشیک نگاه از دورحالا یه نگاهی هم اینا از دور به هم بکنن، خدا قهرش نمیاد.
ما ....·۱ روز پیشبازگشتشاید یکی از عجیبترین سؤالهایی که همیشه وجود دارد و خودش را به شکلهای مختلف نشان میدهد این است که چرا باید تغییرات را لمس کنیم و به خواس…
صدرا·۲ روز پیشخانه - قسمت اولداستان خانه زیر زمینی دنج در یک دهکده کوچک در دل جنگلی وسیع و بیانتها... خانهای پر از خاطرات تلخ و شیرین از پس گذر قرنها و نسلها...
ستایش باقری·۲ روز پیشآش رشتهی مادربزرگنور اجازه نمیدهد تا پلکهایم را باز کنم و به آسمان نگاه کنم. چشم بسته جلوی پنجره در برابر نور مینشینم.دیشب باران داشت سقف خانهی پدربزرگ…
سالوادور علی·۲ روز پیشداستان 13: همسایهاتاقمان در تاریکی شب فرو رفته بود.هر شب من و برادر کوچکترم مطمئن می شدیم در اتاق بسته است و بعد می خزیدیم زیر پتو و چراغ روی میز را خاموش م…