خیلی از جوانها، به خصوص دختران، وقتی که از یک سن خاص بالاتر میروند فکر میکنند باید به هر دری بزنند تا ابتدا یک رابطۀ عاشقانه داشته باشند و بعد ازدواج کنند. به نظر آنها حتی یک ازدواج ناموفق که از این رابطه ناشی شده باشد، از ازدواج بدون عشق یا تجرد بهتر است.
در اینکه رابطۀ عاشقانه در یک ازدواج موفق مهم است شکی نیست، اما روابط عاشقانه به تنهایی نمیتواند فرد را در زندگی مشترک به موفقیت و رضایت برساند.
«عشق هرگز کافی نیست». این عنوان یکی از کتاب های مشهورترین شناخت درمانگر دنیا، آرون تی بک است. خیلی از جوانها فکر میکنند که اگر عاشق طرف مقابلشان باشند، دیگر همۀ مشکلات حل است و میتوانند همۀ استرسها را تاب بیاورند.
اما واقعیت این است که سوخت عشق محدود است و نمیتواند برای همیشه زندگی را حرکت دهد. بالاخره یک روز عشق کاهش پیدا میکند. بعضیها هم فقط به این دلیل ازدواج نمیکنند که هنوز عاشق کسی نشدهاند. عشق همانطور که ناگهانی میآید، ناگهانی هم میرود. پس اگر همۀ سرمایۀ خود را روی این احساس بگذارید، مطمئن باشید ضرر میکنید.
بعضیها فکر میکنند که میتوانند با داشتن یک رابطۀ عاشقانه مشکلات روانشناختی خودشان را درمان کنند. بعضیها هم فکر میکنند که با داشتن این رابطه، مسئولیتپذیرتر میشوند. یا میتوانند اعتیادشان را درمان کنند! تحقیقات روانشناسان نشان میدهد که همۀ این گروهها اشتباه میکنند.
عشق آموختنی است!
دکتر دایانا کایرچنر، روانشناس امریکایی و نویسنده کتاب «عشق در ۹۰ روز: راهنمایی ضروری برای یافتن عشق واقعیتان» در این زمینه میگوید: در کجای زندگی این رویکرد را خواهید داشت؟ آیا شما فکر می کنید، اگر یادگیری زبان فرانسه بخواهد اتفاق بیفتد، خودش اتفاق می افتد.
عشق یک فعالیت مهم است که توجه و ارادۀ فرد را می خواهد.
به طور قطع ترشح هورمونی در فردی که عاشق میشود، اتفاق میافتد اما عشق ماندگار باید پرورش یابد و امکان رشد داشته باشد. و قطعا شما باید از اشتباهاتتان درس بگیرید.
مثلاً یکی از مهمترین مهارت هایی که باید یاد بگیریم مهارت عذرخواهی کردن است. در همین رابطه این نوشته را بخوانید:
معذرت خواهی از شریک عاطفی یا همسر چگونه باید باشد؟
شما عشق را انتخاب میکنید.
به گفته جانسون، روانشناس مشهور حوزه خانواده و ازدواج:
عشق منفعل نیست، یک اتفاق فعالانه است.
او می گوید: شما نیاز دارید که درگیرش شوید و گشوده باشید و متعهد شوید. مطمئنا افراد دلبسته شده از همدیگر عصبانی می شوند، باهم دعوا می کنند و همدیگر را آزار می دهند. اما برخلاف افرادی که یک پیوند عاطفی ناایمن دارند، آنها قادرند دوباره به هم عشق بورزند و دربارۀ احساساتشان به طرز صحیحی صحبت کنند.
به عبارت دیگر، موقعی که شما احساس می کنید اغلب آسیب پذیر و زخمی هستید، به صورتی فعالانه تصمیم میگیرید که خطر کنید و همسرتان را به دست بیاورید و در این تلاش به او اطمینان مجدد میدهید. این تنها روش برای یک پیوند ایمن است.
تصورات قالبی جنسیتی به این باور منجر شده است که موقعی که این هیجان میآید، مرد و زن قطبهای متضادی هستند: یک مرد واقعی گریه نمیکند؛ زن هرگز در رابطه عاطفی ارضا نمیشود و تصورات دیگری از این قبیل.
اما نیاز به دوست داشتن برای همه به صورتی یکسان وجود دارد. زنانی که باور دارند همۀ مردان در واقع تنها تمایل به رابطۀ جنسی دارند، عمق عاطفی همسرشان را دست کم میگیرند.
جانسون بیان می کند:
که فرهنگ ما به مردان نیاموخته است که چگونه به دنبال رابطۀ عاطفی و اطمینانآفرینی باشند، در حالی که آنها آموختهاند که چگونه درخواست رابطۀ جنسی از همسرشان داشته باشند (و اغلب موقعی که آنها از لحاظ عاطفی احساس ناایمنی دارند، اقدام به برقراری رابطه جنسی با همسرشان می کنند).
مردان فکر میکنند که اگر از زنشان درخواست اطمینان آفرینی کنند، خوار شمرده میشوند. اما اگر شما یک فرصت به خودتان بدهید، پی خواهید برد که آنها واقعا تمایل دارند شما از آنها این درخواست را داشته باشید. موقعی که این به عواطف قویتری منجر شود، ما یک رابطۀ مشترک قوی داریم.
این تصور هم از آن تصورات نابالغانه و خام است! داشتن کشش و نیاز جنسی در یک رابطه عاطفی بسیار طبیعی و درست است.
از طرفی به گفته جانسون، بسیار اتفاق میافتد که شهوت و هوس و شیفتگی به جای عشق اشتباه گرفته میشوند. اینها عشق نیستند. به محض اینکه آنها کم رنگ شوند، اگر یک رابطۀ عاطفی عمیقتر وجود داشته باشد، رابطه جنسی نیز بهتر خواهد بود.
این مقاله را هم بخونید:
تعداد دفعات سکس به طور طبیعی چقدر است؟
او می گوید تحقیقات نشان داده است همسرانی که رابطه جنسی دارند و از آن لذت میبرند، زوجهای باسابقه زیاد در زندگی مشترک هستند.
افراد در فرهنگ آمریکای شمالی به این دلیل از دلبستگیهای عمیق و ناایمنیهای عاطفی احساس شرمندگی میکنند که آموختهاند نیاز به فردی دیگر نشانۀ ضعف است و باعث آسیبپذیری است.
بر همین اساس عشق واقعی را برای خودشان اینگونه تعریف میکنند که یک عشق واقعی دلبستگی ندارد! این مورد، به ویژه دربارۀ مردان صادق است.
در حالی که یک پیوند عاشقانۀ ایمن و بالغانه، در عین دلبستگی موجب استقلال زوج میشود.
یکی از باورهای شایع غلط و احساسی درباره عشق و رابطه عاشقانه این است که اگر من با اولین فردی که عاشقش شدهام ازدواج کنم، خوشبخت میشوم؛ وگرنه بدبختی تمام زندگیام را میگیرد.
اما پختگی، مهارت و تواناییهای ارتباطی انسانهاست که تضمین کنندۀ یک رابطه موفق است و این تواناییها فقط در یک نفر خلاصه نشدهاند.
خلاصه اینکه به قول سعدی:
... که بَر و بَحر فراخ است و آدمی بسیار!
این نوشته ترجمهای بود از یک مقاله در سایت سایکولوژی تودِی.
محمدجعفر زاهدپور
یک روانشناس