زمانی به وجود میاد که فرد توانایی راه رفتن، صحبت کردن و خندیدن رو داره اما در عین حال خشنود نیست.
افراد با این نوع افسردگی می تونن سر کار برن، روابط و مسئولیت های مربوط به خانه و خانواده خودشونو تا حد مطلوبی انجام بدن بدون اینکه حتی اجازه بدن کسی متوجه این ناخشنودی بشه!
تشخیص این نوع از افسردگی بسیار دشواره، بنابراین درمان و همچنین عواقب اون می تونه دشوار باشه.
اگه نمیدونید یا نمیتونید تشخیص بدید که فرد مقابل شما و یا خود شما دچار این نوع افسردگی هستید، می تونید به علایم زیر توجه کنید:
اگه نمی تونید به یاد بیاورید که آخرین زمانی که واقعاً از زندگی خود لذت بردید چه زمانی بوده، می تونه علامتی از افسردگی باشد.
همچنین اگه یافتن اونچه که شما رو امیدوار کنه براتون دشواره، نشان دهنده اینه که مشکلی وجود داره.
به سختی می تونید ادامه بدید. سطح انرژی شما میتونه نشون دهنده بسیار خوبی از سلامت شما باشه، حتی اگه برنامه روزانه خودتون رو هر روز ادامه می دید.
وقتی که احساسات خودتو از درون خفه می کنی، کنترل اونها زمانی که به سطح هجوم میارن دشوار می شه.
تجربه عصبانیت و یا آزردگی شدید زمانی که با آنچه که اتفاق افتاده تناسبی نداره، علامتیه مبنی بر اینکه چیزی بیشتر از اونچه که فکر می کنی تو را آزار می ده!
افرادی که با افسردگی خندان زندگی می کنند از تغییر برنامه روزانه خود واهمه دارن چون نگاه منفی به هرگونه تغییر دارن و از تجربه احساسات منفی که با اونها روبرو می شن گریزانند.
اگه مکرراً تفریحات پیشنهاد شده از طرف دیگران رو رد می کنی و یا به دنبال توجیه اون هستی که مرخصی نداشته باشی، به این معنیه که به دنبال ادامه دادن زندگی بدون تغییر هستی.
صبح ها به فکر تمامی کارهایی که باید در طول آن روز انجام بدی هستی.
در طول روز اگر چه در کنار دیگران هستی اما فاصله ای رو با آنها احساس می کنی. داشتن مکالمه ای صادقانه و صمیمانه دشوار به نظر می رسه چون باید تصویر خوبی که از خودت نشون دادی رو حفظ کنی!
پی نوشت 1:
ذکر این نکته لازمه که این مطلب و مطالب مشابه، صرفاً برای افزایش آگاهی شماست و مطمئناً این مجوزو به ما نمی ده که به راحتی به خود و دیگران برچسب مشکلات روانشناختی بزنیم!
پی نوشت 2:
برای تشخیص درست و بهنگام باید از یک متخصص (روانشناس بالینی) کمک گرفت.
محمدجعفر زاهدپور
یک روانشناس