محمد جواد تقیپور
محمد جواد تقیپور
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

جوهر جنگ

هوای آسمان را دوده فراگرفته بود، دیوارها روی هم لم داده بودند و ماشین‌ها بوقشان خیابان را رانندگی می‌کرد.
در اتاقم پا روی پا انداخته بودم، خودکار برداشتم، خواستم بنویسم جنگ بد است!
جوهر از خودکار فراری شد، رفت و مرا به دنبال خود کشاند!
در میان تاریخ و سرزمین‌ها خرابی و خون‌های شتک زده دیوارها و سقف‌های سیمانی، خیابان‌های خاک شده را گرفته بود اما ریزش دیوارهای امید و قطره قطره خونی که از زخم‌های قلب آدم‌های رهگذر روی زمین می‌چکید تاریکی را به رخ می‌کشید!
جوهر خودکارم مرا باز به اتاقم برگرداند، لحظه‌ای متحیر ماندم و قصد کردم دوباره بنویسم: جنگ کریه و تاریک است!
جوهر خودکارم پیش از نگاشتن پرسید:
برای چه کسی بد است؟
ادامه داد:
آنها که شروع و پایان را معین می‌کنند یا آنها که قربانی هستند؟
گفتم: قربانی وجود ندارد. خواست معترض شود،
ادامه دادم: آنان انتخاب کرده‌اند که چه کسانی فرمان جنگ یا صلح را بدهند! قربانی آنان هستند که انتخاب نکرده‌اند و نقشی ندارند در این بلوا!
خواستم بالاخره بنویسم:
در یک جنگ همه متضرر می‌شوند بعضی بیشتر!
جوهر امتناع کرد، پرسید:
کدام همه؟
جنگ در کشور زردپوستان و سیاهان می‌شود جنگ داخلی حتی اگر یک نیروی خارجی در آن دخیل باشد!
اما در کشور سفید پوستان می‌شود جنایت قرن، ننگ تاریخ و تلخترین اتفاق!
برای زرد پوستان جان داده در بمب گذاری کسی شمع روشن نمی‌کند چراکه آنها یک مشت بی‌مصرف حساب می‌شوند
اما هر سفید پوست یک الماس است که مرگش تباهی به بار می‌آورد.
جوهر سکوت کرد و اندوهگین منتظر من ماند، جوهر راست می‌گفت، جهان بر پاشنه آن‌ها میگردد.
به جوهر تنها گفتم بنویس: جنگ؟ تمامش کنید!

جنگجوهرقربانیآوارمحمدجواد تقیپور
نویسنده، علاقه مند به سینما با رویای بسیار کانال تلگرام: https://t.me/vahmsabz
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید