بحران هویت اولین بار توسط اریک اریکسون(روانشناس رشد) مطرح شد و اریکسون معتقد بود شکل گیری هویت از مهمترین مراحل رشد در دوران نوجوانی هست اما رشد هویت فقط محدود به دوران نوجوانی نمیشه و هویت چیزی هست که در طول زندگی تغییر میکنه، چون افراد با چالش های جدید و تجارب جدید مواجه میشن.
به گفته اریکسون، بحران هویت زمان تجزیه و تحلیل و بررسی شیوه های مختلف نگاه به خود هست. یعنی وقتی که فرد احساس خودش یا جایگاهش در جهان رو زیر سوال میبره و نگاه و تصورش از خود رو از جنبه های مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار میده.
برای بیان ساده تر بیاین اول به این سوال جواب بدیم که هویت چیه؟
هویت شامل تجربیات، روابط، اعتقادات، ارزش ها و خاطراتی هست که احساس ذهنی فرد از خودش رو، میسازه.
هویت در واقع درک فرد از خودش به عنوان فردیست که به رغم داشتن جنبه های مشترک با دیگران از انها جداست.
هویت همواره با 2 امر متضاد تعریف میشه، همسانی و تفاوت ؛ یعنی هر فرد از جهاتی مشابه دیگران (همسانی) و از جهاتی متمایز با آنها هست(تفاوت) و این دو در کنار هم به هویت فرد شکل میدن.
هویت از یک جنبه نگرش به خود است؛ یعنی ادراک و احساسات فرد در مورد خودش،داشتن تصور روشن از خود و مقام و منزلتی که داره، اینکه فرد از کجا آمده، به کجا میره و چه کاری میخواد انجام بده.
و از یک جنبه نگرش به بیرون و در واقع رابطه بین فرد و دیگران؛ یعنی توصیف هایی که دیگران از فرد دارند برای فرد دارای ارزش هست و در هویت آن جا داره.
نیاز به داشتن هویت یکی از نیاز های روانشناختی هست و از کودکی ایجاد میشه اما در زمان نوجوانی به اوج خودش میرسه و فرد نقش ها و رفتار های مختلفی را تجربه میکنه تا از طریق آنها به یک ساختار منسجم برسه.
در واقع شخص خودپنداره یا تصوری از خودش رو شکل میده که علاوه بر پیوستگی به گذشته(مثلا تجربیات و خاطره های که در گذشته اتفاق افتاده)، جهت گیری نسبت به آینده(تجربیات یا رویداد هایی که فرد دوست داره در آینده رخ بده) رو هم شامل میشه و از نظر اریکسون تنها در این صورته که فرد از سلامت روانی برخورداره.
خب برگردیم به بحران هویت :
بحران هویت یک سردرگمی نقش هست که در آن افراد نمیدانند چه کسی هستند، به کجا تعلق دارن، چه چیزی از این جهان میخوان و سوالاتی به این شکل.
در واقع این بیت از مولوی ( البته منسوب به مولوی) :
اگرچه این ها سوالاتی هستن که هر فرد در زندگی بارها از خودش میپرسه، اما اگر شما یک تغییر بزرگ در زندگی خودتون تجربه میکنین یا دوره سخت و استرس زایی رو پشت سر میذارین و این سوالات در زندگی روزانه شما تداخل ایجاد کرده باشه، ممکن هست دچار بحران هویت شده باشین.
جیمز مارسیا(روانشناس کانادایی ) و همکارانش، نظریه اریکسون رو گسترش دادن و معتقدن تعادل بین تعهد و سردرگمی در هویت در نهایت باعث شکل گیری و توسعه هویت میشه و چهار وضعیت برای شکل گیری هویت مطرح کردن :
یعنی شخص بدون بررسی گزینه های دیگر، به یک اعتقاد یا ارزش متعهد شده و در واقع ارزش های خانواده یا گروه دوستانی که عضوش هست رو پذیرفته، بدون اینکه آنها رو بررسی کنه. مثلا تفکر و اعتقادات سیاسی یا مذهبیای رو داره که خانوادش دارن.
مثلا فرد رشته های تحصیلی مختلف یا موقعیت های شغلی مختلف رو بررسی کرده و در نهایت یکی از آنهارو با توجه به نقاط ضعف و قوت خودش انتخاب کرده.
مثلا وقتی صحبت در مورد تیم های ورزشی مورد علاقه میشه، فرد متوجه میشه تیم مورد علاقه ای نداره و حتی تا به حال به این موضوع فکر هم نکرده.
ضرب الاجل(Moratorium) : وضعیتی است که فرد به بررسی هویت های مختلف میپردازه اما به هیچ کدام از آنها متعهد نشده. یعنی فرد بحران هویت داره اما تعهدی نداره.
مثلا فرد تفکرات سیاسی مختلف رو مورد بررسی قراره میده ولی هنوز به یکی از آنها متعهد نشده.
افراد لزوما هر کدوم از این وضعیت ها رو تجربه نمیکنند و یا این وضعیت ها ترتیب خاصی نداره و فقط حالت های مختلف در مورد تجربه هایی هست که باعث شکل گیری هویت میشه و افراد میتونند از وضعیت های مختلف به وضعیت های دیگر برن.
در مراحل رشد روانشناختی اریکسون، بحران هویت در سال های نوجوانی رخ میداد.
در دنیای امروز که به سرعت در حال تغییر است بحران های هویت بیشتر از زمان اریکسون اتفاق میافتن. چنین بحران هایی غالبا به دنبال تغییرات ناگهانی در زندگی فرد رخ میده.
مثل از دست دادن دوستان یا افراد خانواده، از دست دادن شغل، ازدواج، مهاجرت، شروع یا پایان یک رابطه، بچه دار شدن، تجربه موقعیت های آسیب زا مثل تصادف یا تجاوز
یا در رویداد های اجتماعی مثل همهگیری کووید 19 یا اوضاع نابسامان اقتصادی
بحران هویت یکی از مراحل رشد هست و به تنهایی اختلال یا بیماری نیست ولی اگر به گونه ای بشه که فرد دچار سردرگمی بیش از حد باشه طوری که زندگی روزمره فرد دچار مشکل بشه، بهتر هست به روانشناس مراجعه کنه و از ان راهنمایی بگیره(یا اینکه در مواردی و در کنار باقی علائم ممکن است نشانه اختلال های دیگر مثل افسردگی یا اختلال شخصیت مرزی باشه)
یک راه برای کسب هویت تلاش به جواب دادن سوال های بنیادی مطرح شده مثل من کیستم؟ و مورد بررسی قرار دادن گزینه های مختلف برای تفکرات یا ارزش ها هست.
Identity Foreclosure in Adolescents
Your Teen's Identity Achievement