علی اصغر منتظری(ع.ا.م)
علی اصغر منتظری(ع.ا.م)
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

داوینچی نامشروع

متنی که می خوانید در 400 کلمه زندگی لئوناردو داوینچی را برای شما شرح خواهد داد.

داوینچی نامشروع!

لیوناردو داوینچی ملقب به لئوالدین! در سال 1452 در یک خانواده مذهبی چشم...

ببخشید یه لحظه فک کردم دارم درمورد مفاخر ایران متن می نویسم! از اول شروع میکنم.

لئوناردو دا وینچی در یک شب تاریک و سرد – احتمالا؟!- در روستای توسکانی ایتالیا به دنیا اومد.

یه شبی نه ماه قبل ترش، بابا "پیرو فرانسیسو دی انتونیو دا وینچی" اش از زندگی پاک خسته می شه و با مامان کاترین داوینچی باهم کارای بد بد میکنن.بله! داوینچی ام یه ... اره خودتون میدونید دگ

پنج سال بعد هم مامان کاترین ریق رحمت رو سر کشید و مرد!

لئو در بهشت

بله داشتم براتون میگفتم.لئو بزرگ شد و شونزده ساله شد که باباش گفت برو کار کن مگو چیست کار! و اونو به فلورانس فرستاد پیش اوستا ورویکو. اوستا، هم نقاش بود هم پیکرتراش،خیلی هم کارش درست بود از طرفی لئو هم بچه با عرضه و جنمی بود سریع پی کار رو گرفت و برا خودش ی پا اوستا شد.میگن که در 17 سالگی برا خودش از شهرداری منقطه 22 فلورانس پروژه می گرفته! اما لئو فقط پیکر نمی تراشید، پی نقاشی هم گرفت. برا خودش تو 17 سالگی کلی در و داف بلند می کرده میبرده کارگاه به بهونه نقاشی کشیدن بله..... این هم از مزایای شهر بزرگ و هوش سرشار!

این چهره داوینچی است!!
این چهره داوینچی است!!


حاج لئو

لئو ولی در بین گند کاریاش خدا رو فراموش نکرد و یه گنبد برا مسجد جامع میلان طراحی کرد عینهو هلو! به عضویت گروه قدیس لوقا در اومد. این گروه که گنگش خیلی بالا بود با دلال های دارو و دکترا و برو بکس بیمارستان شهدای فلورانس در ارتباط بود. زین سبب برا خودش میرفت بیمارستان دل و روده های ی مشت بدبخت بیچاره رو در میورد و مطالعه میکرد

مرگ در آغوش فخانسوا

در اواخر عمر عمو داوینچی فرانسه میزنه به ایتالیا حمله میکنه ولی از شانس لئو،فرانسوا اول (بخوانید فخانسوا) بهش میگه:التماس نکن گوشتو میبُرُم مِزارم کف دستت. یا واس مو ی شیر طلایی مِسازی که بیاد جِلو قلبشو وا کنه ی دسته گل بده یا بدم سگام بخورنت؟!

که مشخصا کاری برا عمو نداشت و بعدا با هم رفیق فاب شدن و فخانسوا اول هم براش ی حقوق نجومی! مقرر کرد. میگن هزار اسکودی میگرفته ! در نهایت هم عمو یه روز بعد از ظهر در اغوش فخانسوا میمیره. و اونجاست که فخانسوا ضجه میزنه و میگه.

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران کس سنگ ناله خیز روز وداع یاران!
پی نوشت :دوستان میگن کمتر چرت بگو این شعر سعدیه !


طنزداستانداوینچیفلورانسنقاشی
در قله 20 سالگی ازاد شده از #بردگی_کنکور به دنبال کشف استعداد خودم هستم. منو در اینستاگرام فالو کنید. Montazeri_aliasghar@
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید