با استقبال بسیار خوب دوستان ویرگولی از اپیزود اول، که البته قرار بود ادامه دار هم باشه، رسیدیم به نوشتن و توضیح دادن بخش دوم «توسعه فردی» و این که چه مسیری رو میتونید انتخاب کنید و به نتیجه دلخواهتون برسید.
قبلش اگه اپیزود قبلی رو ندیدید، لطفا همین حالا «اقدام» کنید:
چون قاعدتا ندیدن و نخوندن قبلی باعث میشه از این یکی هم چیزی سر در نیارید.
خب بریم سراغ مهارتهایی که پس از این برای ورود به دنیای «بزرگتر شدن» و «رشد کردن» بهشون نیاز ضروری داریم.
قبلش بگم که خیلی از این مهارتها باید به «عادت» و «سبک زندگی» تبدیل بشن تا مؤثر باشن.
شاه کلید پیشرفت و توسعه هم فقط یک چیزه: «استمرار و ادامه دادن و رها نکردن»!
اولین بسته مهارتی مورد نیاز ما عمدتا بسته «مهارتهای ذهنی» ماست.
اینو با تجربه الانم میگم، با تجربه بیشتر از 20 سال کار و 8 سال مدیر بودن؛ همیشه و همهجا مهمترین شخصی که باعث میشه شما پیشرفت کنید، خودتونید. مهمترین شخصی هم که باعث میشه شما «هیچ» پیشرفتی نکنید، باز هم خودتونید.
خب این چه ربطی داشت به این مهارت ذهنی که گفتی؟
ربطش اینه:
شما اگر نتونی دنیا رو درست ببینی، خودآگاهی نداشته باشی و به مشکلات ذهنی و خطاهای سوگیری شناختی خودت واقف نباشی، نگاهت به دنیا درست نیست و اطلاعات درستی هم ازش نمیگیری و دنیا رو اونطوری که هست نمیفهمی و اینجا جاییه که تفسیرهای اشتباه میکنی و تلاش بیخودی میکنی در راهی که از اول رفتن توش اشتباه بوده.
مثال بزنم که روشن بشه.
من تو 18 سالگی، یه سری خطای شناختی شدید داشتم. از جمله این که فکر میکردم آدمهای دانشمند دنیا رو ساختن، مهمترین آدما دانشمندان و اصلا من به دنیا اومدم که برم دانشمند بشم.
این البته حتی «خود من» هم نبودم. تصویر و به اصطلاح روانشانسا Projection خواستههای مادرم از دنیا بود که از بچگی تو همه بحثا و مهمونیا و دورهمیا، همیشه تأکید داشت که آدمایی که دانشگاه نرفتن، از نظرش آدمای به دردبخوری نیستن.
یعنی دانشگاه رفتن من دقیقا سر علایق خودم نبوده. بلکه این علایق «آموختهشده» بودن.
بگذریم. دانشگاه هم که رفتم، هیچ وقت دغدغه اینو در خودم نداشتم که خب پس کار چی؟ از اینجا که رفتیم بیرون چیکار کنیم؟
یه Ego و غرور مسخره داشتم که خب میرم هندونه میفروشم اصلا! چون نمیفهمیدم مهارت فروش و ارتباط با آدما چیه و هندونهها اتوماتیک فروخته نمیشن و یه مهارت خاصی نیازه واسه این کار حتی.
خب ولی چون من دنیا رو فقط با یه عینک میدیدم فکر میکردم که هنر خاصی نیست و چیزی هم نمیخواد.
با این مقدمه بریم سراغ بحث اول: ذهن ما چطوری کار میکنه؟ خطاهای شناختی چیه؟ ذهن ما چطوری «یاد» میگیره و چطوری اطلاعات رو پردازش میکنه و مهمتر از همه چطوری اون اطلاعات و دادهها رو تأویل و تفسیر میکنه؟
اولین پادکستی که معمولا میتونه اطلاعات خوب و جامعی بهمون بده، پادکست «مدرسه زندگی فارسی» و اپیزود خطای شناختی با گویندگی دکتر ایمان فانیه:
این اپیزود رو برای آشنایی بیشتر با ذهن و خطاهای شناختی گوش کنید و بعدش برید سراغ هلیتاک و این دو اپیزود
اما اگه خواستید بیشتر عمیق بشید تو این زمینه، مثل همیشه «خوانش کتاب برای انسان خردمند» راهکار مناسبیه و فرهاد ارکانی عزیز مثل همیشه یه مطلب خوب و جذاب آماده کرده برای شنیدن:
خب حالا که با بحث خطای ذهنی آشنا شدیم، طبق معمول میریم سراغ جمعبندی این مهارت و البته میرسیم به متمم.
در متمم، بحث خطای شناختی خیلی گسترده است و ممکنه نرسید همشو بخونید. ولی میتونید از درس «تصمیمگیری» شروع کنید و پیش برید.
این دو درس کمکتون میکنن در شناخت خطاهای ذهنی خوب و درست عمل کنید؛ البته برای خوندن کاملشون «باید عضویت ویژه متمم» رو خریداری کردهباشید:
اما بعد از بحث خطای شناختی و سوگیری (و این دو منبعی که در این درس معرفی شدن)، من یه کتاب خیلی مفید رو توصیه میکنم که خوندنش بعدا میتونه براتون خیلی مفید باشه.
اون کتاب، نوشته Hans Rosling فیزیکدان سوئدیه که به اسم «واقع نگری» تو ایران ترجمه شده. این کتاب کمک میکنه هم با «ریاضیات و آمار» آشتی کنید، هم برای دیدن دنیا و پیشگیری از خطای شناختی، البته بعد خوندن و شناختن خطاهای ذهنی، اندکی تمرین انجام بدید.
هانس روسلینگ فقط همینا نیست و یکی از پروژههای خیلی جذابی که با استفاده از اطلاعات و دادههاش تهیه کرده، پروژه «خیابان دلاره» که میتونید با استفاده از اون دادههای خیلی واقعی از نحوه زندگی، سبک زندگی و درآمد افراد مختلف تو دنیا رو ببینید و اسیر بازی رسانهای و جوسازیهایی که میگن دنیا خیلی بدبخت / خوشبخته نشید.
مثلا اگر اینجا رو ببینید، یه خانواده در صربستان رو نشون میده که درآمدی معادل 228 دلار در ماه دارن و نوع زندگی و لوازم و کیفیت زندگیشون رو میتونید دقیق مطالعه کنید.
من شخصا توصیهام اینه که حتما به همه جای دنیا تا جایی که جا داره سفر کنید و از نزدیک آدما رو ببینید، باهاشون همکلام بشید و اجازه ندید تصاویر ساختگی و غیر واقعی از دنیا روی «درست دیدنش» تأثیر نادرستی بذاره.
حالا که یاد گرفتیم درست فکر کنیم و دنیا رو درستتر ببینیم، و بعد از این که مهارتهای ارتباطی رو توی مطلب قبلی یاد گرفتیم، میتونیم بریم سراغ مهارتهایی که باعث میشن بتونید شغل پیدا کنید و توش پیشرفت کنید.
(در مورد مهارتهای ذهنی مکمل هم میشه حرف زد، ولی چون شما هنوز اول راهید، من خیلی از اونا رو که هنوز براتون زوده نیاوردم؛ تو مطالب بعدی میرم سراغ اون مهارتها و به خصوص مهارتهایی رو میگم که میتونن برای مدیریت افراد و تیمها و ... به درد بخورند)
خب بهتون بگم که کل زندگی کاری و زندگی روزانه ما توأم با یادگیریه. یعنی تو یه زمانهای هستیم که باید همیشه در حال «یاد گرفتن» باشیم؛ وگرنه نمیتونیم پیشرفت کنیم و دنیا هم خیلی سریع داره پیشرفت میکنه. به همین دلیل هر چقدر از این مهارت بگیم کم گفتیم.
اولین کار اینه که با این مهارت اصلا آشنا بشید.
با جافکری شروع میکنیم و این دو اپیزود جافکری رو برای آشنایی و ورود به بحث گوش کنید:
حالا که وارد بحث شدین، باید برین سراغ متمم و درس مفصل یادگیری. ولی چون این درس الان ممکنه واستون خیلی زیاد باشه، من توصیه میکنم که شما این چند تا فایل صوتی رو اول با دقت گوش کنین:
این تعریف متمم خیلی تعریف عجیبیه: هنر فراموش کردن آموختههای پیشین. یه جورایی تقریبا کل بحث «مهارت یادگیری» رو میشه تو این جمله خلاصه کرد.
بعد از این فایل صوتی، 5 تا فایل صوتی دیگه هم هست که پشت سرش میان و باید گوش کنید.
برای یاد گرفتن بعضی وقتا یه سری ابزار خوب هم میتونن کمک کنن. مثلا «نقشه ذهنی» یا اگه مثل من اهل قلم و کاغذ باشین، نوشتن دائمی.
این نوشتن خیلی کمک میکنه به این که مطالب تو ذهنتون ویرایش و بازچینی بشن و بتونید بعدا بهشون مراجعه کنین و ازشون استفاده کنین. همچنین کمک میکنن در طول زمان ارزیابی درستی از خودتون و مهارتهاتون داشته باشین.
یه درسی هم توی Coursera بود که اون زمان که من دانشجوی دکترا بودم (سال 2015) خیلی بهم کمک کرد یادگرفتن با متد اونوری رو راحتتر تجربه کنم. این درس توی کورسرا هنوز هم هست و هنوز هم رایگانه.
بعد از همه اینها برای جمعبندی و البته خیلی عمیق شدن توی بحث یادگیری، طبق معمول پادکست اکنون و گفتگوی مفصل و طولانی با محمدرضا شعبانعلی که در مورد یادگیری خیلی خیلی عمیق صحبت میکنه و تجارب بیست ساله تدریسش رو در اختیارمون میذاره:
حالا که یادگرفتن رو خوب یاد گرفتین، باید بهتون یه رازی رو بگم.
توی دنیای ما خیلی از آدمهای موفقی که من دور و برم دیدم، تو یه چیزی خیلی خوب بودن: تمرکز داشتن و کار عمیق.
یعنی میفتادن به جون یه کار و تهش رو در میاوردن. و البته «استمرار» داشتن. تمرکز و استمرار روی یه کاری و کشف پی در پی و از پا نیفتادن و رها نکردنش، اگه به یه عادت تبدیل بشه، میتونه شما رو با شتاب بیشتری از دیگران جلو بندازه.
برای شروع مهارت کار عمیق، اولش یه سری میزنیم به دو کتاب کار عمیق و هم چنین ذهن حواس جمع که هر دو تاش رو علی بندری و چنل بیپلاس روایت کردن
این اپیزود پادکست ناجی هم کمی مفصلتر به بحث پرداخته و در موردش حرف زده که شنیدنش خالی از لطف نیست:
حالا که این پادکستها رو شنیدین، دوست دارم با سبک زندگی پیش بریم که میتونه منجر به حواس جمعتر بشه. این سبک زندگی اسمش «مینیمالیسم دیجیتاله» و خیلیها تو همین ویرگول ازش نوشتن که اگه سرچ کنین پیداش میکنین.
من ولی دوست دارم بگم مثل همیشه برید سراغ خود کتاب مینیمالیسم دیجیتال و بخونیدش:
سبک زندگی که با مینیمالیسم دیجیتال یاد میگیرین میتونه با سه تا کتاب دیگه هم تکمیل بشه. این سه تا کتاب عبارتند از :
نیکلاس کار آدم بسیار پخته و عمیقیه و نقدهای بسیار عالی در این زمینه نوشته که بتونین میزان مصرف اینترنتتون رو هم کنترل کنین و خوندن کتاب انحراف ناپذیر از نیر ایال که خودش یکی از بنیانگذاران ابزارهای «جلب توجه شبکههای اجتماعی» بوده، کمک میکنه روی موضوعات مختلف متمرکز بمونین.
بعد خوندن این کتابا برین سراغ کتاب «کار عمیق» و دو فصل اولش رو هم به نظرم نخونین. دو فصل اول کلی در مورد این حرف میزنه که کار عمیق خیلی خوبه. شما نیاز به راهکار عملی دارین، بنابراین برین سراغ روشها (تو نسخهای که دست منه از فصل سوم شروع میشه، ببینید مال شما از کجا شروع میشه و کجا میرسه به راهکارهای مختلفی که برای کار عمیق نیاز دارین)
یه سری مهارت دیگه هم برای پیشرفت شغلی لازم دارین از جمله ارائه مطلب، یا گزارش نویسی. اینا چون تو هر سازمان و استارتاپ و مجموعهای برای خودش قوانین خاصی داره من دیگه بهشون اشاره نمیکنم.
اما چیزی که مهمه بدونین اینه که تو 5 سال اول زندگی کاری خیلی زیاد روی یادگیری و کار عمیق و تمرکز زمان بذارین. خیلی زیاد جذب کنین و خیلی زیاد «شاگردی» کنین. خیلی مهمه که شاگرد خوبی باشین و خوب درک کنین که بتونین بعد 5 سال کار رو دست بگیرین.
به عنوان آدمی که تو چند تا کشور دنیا بوده و این جا تا رده مدیریتی بالا رفته، توصیه میکنم بیشتر از هر چیزی سرتون به کار گرم بشه و درآمد رو تو 5 سال اول خیلی زیاد ملاک قرار ندین. ملاکتون یاد گرفتن باشه و آشنا شدن با آدما و تمرین مهارتهای اجتماعی بودن.
پول و دارایی و ثروت پشت سر اینا میان.
تو بخش بعدی میریم سراغ مهارتهای مکمل شغلی و توسعه فردی. ممنونم از همراهیتون تا به اینجای کار