این مقاله برای انتقال بهتر حال خوب از موزیک بی کلام استفاده می کند.
امیدوارم از موزیک توام با متن لذت ببرید....
از وقتی به دنیا آمدیم همیشه چیزی در وجودمان کم بوده . هر چیزی را هم که بدست بیاوریم باز گویی یک تیکه از این پازل نیست. یعنی هر چقدر هم تلاش کنی ، هر چقدر هم نتایج خوب بدست بیاوری باز راضی نمی شوی. حتی اگر برای مدتی راضی بشوی دوباره چیز های بهتری می خواهی . تقریبا همیشه از خودت می پرسی : خوب بعدش چی ؟...بیشتر زندگی ما را همین بعدش چی ها می سازد... به مدرسه می رویم تا سواد یاد بگیریم بعدش چی ؟ به تیزهوشان می رویم که بهتر یاد بگیریم بعدش چی ؟ در کنکور تلاش می کنیم که رشته ی خوبی قبول شویم بعدش چی ؟ تلاش می کنیم دانشجوی خوبی باشیم بعدش چی ؟ دنبال کار خوب می گردیم بعدش چی ؟ دنبال ترفیع می گردیم بعدش چی ؟ دنبال بهترین شدن هستیم بعدش چی.... ؟

این پروسه تا بی نهایت ادامه دارد...شما به خودتان نخواهید گفت : خوب ، بعدش هیچی...تمایلات انسانی هیچ وقت راضی شونده نیستند. هر چقدر بیشتر پیش بروید بیشتر می خواهید : مثل انسان گرسنه ای که هر چقدر هم بخورد باز گرسنه تر می شود.
درد آور ترین نکته داستان این است که هر چقدر پیش بروید پروسه سخت تر می شود. هر چقدر بدوی که آن هویجی که جلوی سرت بسته اند بدست بیاوری ، بدست نخواهی آورد....در واقع بدست میاوری ولی دقیقا بعد از بدست آوردن ، هویج های جدید تر خودنمایی می کنن و هویج قبلی خیلی کم ارزش می شود....
بد ترین نکته داستان پایان داستان است : به جایی میرسی که اگر در لحظه ای به عقب نگاه کنی یک دنیا از چیز هایی بی ارزش می بینی یک روز برای تو ارزشمند ترین چیز ها بودند ولی بعد از رسیدن به آنها دیگر هیچ اهمیتی برای تو ندارند....مثل کودکی که اگر هزاران اسباب بازی هم که داشته باشد باز با دیدن اسباب بازی جدید تمام قبلی ها را فراموش می کند...

غمناک ترین نکته داستان هم آنجاست که تو هیچ وقت چیزی را که در اختتیار داری ، نمی بنینی بلکه آن چیز را که نداری تو را کور کرده است....حتی شاید به این که : هیچ چیزی نداری اعتراض هم بکنی....مثلا هیچ وقت حضور پدر و مادر را در موقع ای که هستند حس نمی کنیم ولی خدای نکرده ای اگر از دستشان بدهیم.....
تنها نکته مثبت داستان وقتی خود نمایی می کند که تلاش شما با شکست روبرو شود....با پایان تلاش دوباره این سوال" خوب بعدش چی "را از خودتان می پرسید . در واقع پاسخ دادن به این سوال اشتیاق شما را برای ادامه دادن فراهم می کند. یعنی اگر شکست های بزرگی هم بخورید بعد از مدتی می توانید با درد آن شکست کنار بیاید. و برای این که اوضاع زندگی بعد از آن حادثه چطور پیش برود نقشه بکشید...مثل ناراحتی که بعد از نمره بد پیدا می کردیم... بعد از مدتی به نتیجه می رسیدیم گریه کردن و غم خوردن فایده نداره...
ز علم عزت و خواری به مجهولی قناعتکن /// تسلی برنمیآید معمای سبب مگشا
حرص خوردن از احساسات بنیادی انسان است. هم کلام با بیت بالای بیدل هیچ وقت قرار نیست تسلی خاطر طولانی مدتی برای انسان اتفاق بیافتد. همیشه مقداری شکست وجود دارد. همیشه هم گرسنگی وجود دارد. ولی چطور می توان بهتر شد ؟
1.قناعت : .باید با این حرص مقابله کرد ؛ باید درک کرد که آرامش همیشگی نیست. قناعت یعنی تلاش کردن برای چیز خوب ولی لذت بردن از چیز های حتی کوچیک؛ قناعت یعنی لذت بردن از زیبایی یک گل زیبا یا آواز سحر گاهی بلبل؛ قناعت یعنی تلاش کردن با بی اهمیتی به نتایج....

2.فکر به فنا : «اسکندر وصیت کرد دستش را از تابوت بیرون بگذارند تا مردم بفهمند از این دنیا چیزی با خود نبرده. »اگر به فکر مرگ باشید خواهید فهمید بعضی از چیز ها ارزش تلاش کردن ندارند. خواهید فهمید که تک تک لحظات ارزشمند هستند. خواهید فهمید اصلا آخر خیلی از چیز ها نابودی است آخر بعضی ماندگاری....
3.شکر گزاری : بابت همه چیز شکر گزار باشید. بابت کوچک ترین دارایی ها مثل اندام بدن یا قدرت های ساده مثل فکر کردن شکر گزار باشید. بابت کوچک ترین کار هایی دیگران انجام می دهند شکر گزار باشید. شکر گزاری باعث افزایش ترشح دوپامین و سلامت روانی می شود.
4.انجام کار خیر : نیما یوشیج در تولد یک سالگی فرزندش نوشت : «یک بهار ، یک تابستان ،یک پاییز و یک زمستان را تجربه کردی ، زین پس همه چیز تکراریست جز مهربانی» این فقط یک دکلمه نیست ، بلکه روشی است برای جلوگیری از روزمرگی و روباتیک شدن ، تحقیقات نشان می دهد انسان ها با انجام امور خیر حتی مقدار کوچک آن احساس سر خوشی و بالندگی می کنند و از حالت یکبارگی خارج می شوند ...
و به طور کلی با درد مقابله کنید : افرادی روحیه خوبی دارند که جدای از مبارزه در زندگی ،با درد مقابله می کنند و با کوچک ترین چیز ها خوشحال می شوند....

حسن ختام
آرتور شوپنهاور :
همان طور که جویبار اگر به مانعی بر نخورد به راهش ادامه می دهد ، طبیعت انسانی هم به گونه ایست که هرگز متوجه نمی شویم چه چیزی مطلوب خواست و اراده ماست. اگر قرار است چیزی را بفهمیم ، باید مانعی پیش روی خواسته هامان باشد. باید نوعی ضربه روحی بخوریم . از طرف دیگر، تمام چیز هایی که در برابر اراده ی ما مقابله ، مقاومت یا ایجاد مزاحمت می کنند ، یعنی تمام چیز هایی که ناخوشایند و دردناک اند ، بلافاصله اثر واضحی بروی ما می گذارند. همان طور که نسبت به سلامت تمام بدنمان توجه ای نداریم بلکه تمرکزمان روی این است که کفش مان قسمت کوچکی از پایمان را می زند ؛ یا دائما به جای اینکه به مجموعه فعالیت های موفقیت آمیزمان فکر کنیم ، به جزئیات و نداشته های بی اهمیتی که آزارمان می دهند فکر می کنیم...
اینم یک تد تاک فوق العاده (لینک اصلی )برای علاقه مندان :
خیلی ممنون از مطالعه شما...