این جزو اولین چیزهایی بود که در یادداشت های دکتر ناظمی برایم برجسته شد. روایتی که به خوبی نگاه دولتمردان و سیاستگذاران را به موقعیت قدرت و حکمرانی نشان می دهد. اما چه شد که چنین نگاه و تفکری در کشور شکل گرفت؟ کاش بیشتر درمورد این موضوع صحبت شود. در بعضی روایت های دکتر از موقعیت ها کاملا قابل درک است افراد و جریانهایی که چنین نگریشی دارند از مردم فاصله گرفته اند و این مسئله عامل بروز چالشهای دیگری چون اعتماد و شفافیت شده است. موضوعاتی که امروز بسیار درگیر آن هستیم و امیدوارم در ادامه یادداشت ها بتوانیم بیشتر درباره آنها صحبت کنیم و کمی عمیقتر شویم. به هر حال اگر شما هم نظر یا روایتی در این زمینه دارید چه عالی ست که با ما هم به اشتراک بگذارید.
مطالعه بخش اول این سلسله یادداشت ها به شما پیشنهاد می شود.
مثال یادداشت قبل را به خاطر دارید؟ بله ترافیک تهران. واقعا چرا ترافیک تهران اینقدر لاینحل شده؟ الان اگر از افراد مختلف بپرسید دلیل ترافیک چی هست می توانید لیستی بلند بالا از دلایل بارتبط و بیربط درست کنید. اما بالاخره مشکل کجاست؟ راهکار چیه؟ چرا هر چقدر نسخه می پیچیم گره کورتر می شود؟
ابهام! ساده ترین واژهای که می توانم در چنین موقعیتهایی بگویم. وقتی دچار ابهام می شوم اولین عاملی که به ذهنم می رسد پیچیدگی است. اما این سوال که پیچیدگی عامل ابهام است یا بالعکس جای بحث دارد! اما در هر صورت یکی از مهم ترین نشانه های یک موقعیت یا وضعیت پیچیده ابهام است. این دو با هم سر و سرّ بسیار دارند انگار. اصلا اگر دقت کنیم مفهوم پیچیدگی هم همینه. وقتی چیزی را می پیچیم از سادگی و وضوح آن می کاهیم، مثلا کادو را می پیچیم تا اصل ماجرا مبهم و در هالهای از ابهام باقی بماند! (ولی به نظرم ترافیک تهران رو خیلی پیچیدن دیگه لوس شده!)
دقت کردید! وقتی با اکثر افراد درباره همین ترافیک صحبت می کنید به راحتی عامل آن را تشریح می کنند و راهکار هم تجویز می کنند! اما چرا؟ جواب آن تفکر خطی است.
یکی از ویژگی های ذهن ما خطی بودنش هست. یعنی اساسا درک درستی از مسائل غیر خطی نداره و خیلی هم علاقه نداره انرژی زیادی برای تفکر سیستمی (غیرخطی) صرف کند. به نوعی ذهن ما دردسترسترین علت و راهکار را ارائه می دهد و اصلا نگاه نمی کند که ممکن است برای یک پدیده علل متعددی وجود داشته باشند که روبط و تعاملات آنها نیز با یکدیگر برایمان خیلی روشن نباشد. پس غیرخطی بودن هم ویژگی دیگری از موقعیت های پیچیده است و برای درک بهتر این دست موقعیت ها داشتن رویکرد تفکر سیستمی الزامی است.
یادمان باشد برای درک درست از سیستم های پیچیده به جای اجزای سیستم باید بر تعاملات اجزای آن تمرکز کنیم. دکتر فرتوک زاده برای تعریف سیستم های پیچیده به جای مجموعه از اجزا از مجموعه از تعاملات استفاده می کنند که این موضوع اهمیت تغییر نگاه برای درک درست این سیستم را نشان می دهد. نسیم طالب هم چنین مضمونی را برای تعریف سیستم های پیچیده در کتاب پوست در بازی ارائه داده است.
چالش 2:
فعلا همین دو ویژگی برای درک بهتر بحث ما کافی است. اما حالا که ذهن شما درگیر این مفهوم جذاب شده، اگر ویژگی خاصی از موقعیت ها و مسائل پیچیده در ذهن دارید حتما از طریق نظرات همین پست با بقیه دوستان در میان بگذارید.
این که می گوییم پیچیدگی منشاء بسیاری از مشکلات است دیگر خیلی تکراری و نخ نما شده است. چرا که الان همه از این واژه برای توجیح لاینحل ماندن مسائلشان استفاده می کنند و ظاهرا ابزاری برای فرار شده است. وقتی پای حرف دولت می نشینی و از موقعیت مسئله خیزی مانند همین ماجرای بیماری ویروس کرونا می گوید (ماجرای تصمیم قرنطینه یا تعطیلی ها)، پیچیدگی را مطرح می کند. اینکه در این چنین تصمیمات کلان و حیاتی کنشگران و بازیگران متعددی مانند مردم (که خود نظرات و نگاه های متعددی دارند)، قوای دیگر، مدیران و مسئولین محلی، منتقدین دولت، مسائل اقتصادی، تحریم و بسیاری عوامل دیگر نقش موثر دارند و تصمیم سازی و رسیدن به اجماع برای اجرای هر تصمیم بسیار مشکل و پر چالش است. البته که این پیچیدگی وجود دارد و جزء جدایی ناپذیر این سطح از مسائل است. اما همینقدر کافی نیست. باید درک بیشتری از موقعیت های پیچیده پیدا کنیم. باید بتوانیم آنها را چارچوب بندی کنیم تا به راهکار برسیم.
اگر دقت کنیم ویژگی مشترکی بین پیچیدگیهایی از این دست وجود دارد و آن برونزا بودن آنهاست. یعنی عامل ایجاد پیچیدگی کنشگرانی بیرونی هستند. مثلا وقتی دولت با مسئله ای مواجه می شود عوامل ایجاد کننده پیچیدگی را که برمی شمارد همه بیرونی هستند. این قسم از پیچیدگی ها را پیچیدگی برونزا می گویند. نکته قابل توجه در این نوع پیچیدگی تجربه تاریخی بشر است. از آنجایی که مشاهده آن نسبتا ساده و قابل درک بوده راهکارها و ابزارهای متعددی برای حل چنین چالشها و پیچیدگی هایی ایجاد نموده است. این که باز هم این مسئله مانند بسیاری از مسائل کلان در کشور ما لاینحل می ماند ما را به نوع دیگری از پیچیدگیها راهنمایی می کند.
گاهی عامل اصلی پیچیدگی و مانع حل مشکل، بیرونی نیست. بلکه خود ما هستیم. نگاه، بینش، تفکر و در کل «شاکله» ماست که عامل این پیچیدگی و مانع رسیدن به راهکار واقعی است. یعنی چگونه؟ دو بیمار را فرض کنید که هر دو تحت درمان هستند. بیمار اول به دلیل تصادف به مغزش آسیب دیده است و بیمار دوم دیابت و چربی خون دارد. تجربه ثابت کرده است درمان هر دو بیماری می تواند پیچیده باشد. مسئله بیمار اول پیچیدگی فنی و تخصصی دارد که به متخصص مورد نظر مربوط می شود (هم عامل بیماری و هم درمانش بیرونی هستند). در عین پیچیدگی این مسئله برای ما، تقریبا برای متخصص قابل تحلیل است و می تواند پیچیدگی را کاهش دهد. اما در مورد بیمار دوم خیلی کاری از متخصص ساخته نیست (جز در مواردی مانند مشاوره و ...) چرا که عامل این بیماری در سبک زندگی فرد نهفته است (بخشی از شاکله فرد). یعنی تنها کسی که می تواند مهم ترین کمک را به بیمار دوم بکند خودش است و راهکار آن هم تغییر سبک زندگی و تغذیه است.
در واقع در بسیاری از مسائل مانع، خود ما هستیم. به قول حضرت حافظ، تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز! این قسم از پیچیدگی ها را پیچیدگی درونزا گوییم. این همان پیچیدگی مرکب است. در آینده مفصل درباره پیچیدگی مرکب صحبت خواهیم کرد.
اما اگر بخواهیم موقعیت های مسئله خیز با پیچیدگی های مرکب را بهتر بشناسیم باید به دنبال چه ویژگی هایی باشیم؟ جناب دکتر فرتوک زاده چندین ویژگی را برشمرده اند که در اینجا به چند مورد اشاره می کنم:
1. دغدغه بهبود: در این موقعیت ها دغدغه بهبود وجود دارد اما چارچوب بندی مسئله دچار مشکل است.
2. تنوع کنشگران و شکاف بین ذهنیتهای آنان: درگیر بودن بازیگران متعدد در این موقعیت ها که نگاه و بینش متفاوتی دارند (جهان های اختصاصی) قابل مشاهده است. برای درک بهتر داستان معروف فیل در تاریکی مولانا را مرور کنید.
3. سیاستها شکست خورده: در این دست موقعیت ها سیاستهای شکست خورده متعددی وجود دارد و دلیل آن قدرت یادگیری پائین است. از اینرو قدرت تشخیص پائین بوده و نقاط کانونی و زمانهای طلایی از دست می رود.
4. شکاف زمانی: فاصله و شکاف زمانی بین کنش و پیامدهای آن در این موقعیت ها شایع است و خود یکی از عوامل مهم محسوب می شود. در ضمن این پدیده یادگیری را نیز مختل می کند.
5. منحصر به فرد: بسیاری از این موقعیت ها منحصر به فرد هستند و نمی توان از روشها و راهکارهای کلی و جهانشمول برای آنها استفاده کرد.
البته ویژگیهای دیگری هم وجود دارد که فعلا همین موارد برای بحث ما کافی است و مایلم به سراغ چالشی دیگر برویم.
چالش 3:
حالا که درک بیشتری از موقعیت های پیچیده پیدا کردیم می توانیم به عنوان مورد مطالعاتی به سراغ موضوع ابتدای یادداشت یعنی خانه ارثیه پدری برویم. شما نقش این نگاه را در ایجاد موقیعت های مسئله خیز و پیچیده گونه تحلیل می کنید؟
معمای آینده در آینه تفکر سیستمی : درآمدی بر: رویکرد سیستمی روایت محور، حمیدرضا فرتوک زاده، آرمان زارعی، دانشگاه جامع امامحسین (ع)، 1398
Tools for Systems Thinkers: The 6 Fundamental Concepts of Systems Thinking