ویرگول
ورودثبت نام
مریم جعفری | Maryam Jafari
مریم جعفری | Maryam Jafari
خواندن ۴ دقیقه·۱ سال پیش

آنا گاوالدا | خالق داستان‌هایی به ظرافت زن

آنای عزیزم ازجمله نویسنده‌های فرانسوی محبوب من است که اخیرا با خواندن آثارش حسابی سانتیمانتال شدم و گاهی هم عمیقا به ‌فکر فرو رفتم. من با "در حال‌وهوای سن‌‌ژرمن" آنا گاوالدا نگاهی به برخوردهای کوتاه ولی تاثیرگذار زندگی‌ام انداختم و با "دوستش داشتم" لحظات تلخی را درکنار کلوئه به‌سر گذاشتم. حالا هم جسارت به‌خرج دادم تا بخشی از نوشته‌های این نویسنده و برداشت‌های ناشیانه‌ام از آن‌ها را با شما به‌اشتراک بگذارم.

راستش را بخواهید چندوقت پیش با مادرم درباره "عشق" صحبت می‌کردیم و در آخر به این نتیجه رسیدیم که عاشق شدن و با کسی بودن بخشی از زندگی است و هیچ‌جوره نمی‌توان از آن فرار کرد؛ به‌قول مادرم اگر "عشق" مهم نبود که اینقدر داستان و فیلم عاشقانه خلق نمی‌شد! چند روز بعد هم به‌طور تصادفی (تصادفی که نه، چون به‌لطف رشته دانشگاهی‌ام که نیمه رهایش کردم، آشنایی مختصری با آنا گاوالدا داشتم) کتاب "دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد" این نویسنده زن فرانسوی را خریدم و ماجرای عشق و عاشقی که پیش‌تر راجع بهش با مادرم حرف زده بودم را عمیق‌تر درک کردم:)))

نگاهی به زندگی آنا گاوالدا

بدون‌شک اتفاقات تلخ و شیرینی که درطول زندگی (به‌خصوص در کودکی) برایمان رخ داده، روی زندگی زمان حالمان بسیار تاثیرگذارند، حالا فرقی نمی‌کند که یک مهندس معدن هستید یا یک نویسنده، شما روزگاری آن اتفاق‌ها را تجربه کرده‌اید، آن‌ها بخشی از وجود شما را تشکیل داده‌اند و مطمئن باشید هرچقدر هم که از آن‌ها فرار کنید روزگاری روبه‌رویتان ظاهر می‌شوند! و من فکر می‌کنم که ما باید به‌عنوان یک مهندس معدن یا یک نویسنده بلد باشیم به‌شیوه‌ای هنرمندانه با آن‌ها کنار بیایم؛ شاید هم تنها راه موجود همین باشد!

این‌ها را گفتم که به فراز و فرود زندگی آنا و تاثیر آن‌ها روی داستان‌هایش اشاره کنم:

آنا گاوالدا در سال 1970 در اطراف پاریس به‌دنیا آمد، پدر و مادرش به هنرهای دستی مشغول بودند و به‌سبب آن، آنا و سه خواهر و برادرش، کودکی‌شان را در فضایی هنری و بدون‌دغدغه سپری کردند. آنا چهارده سالش بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و او مجبور به زندگی پیش خاله‌اش شد و درهمان سنین کم یاد می‌گیرد که خود را با واقعیت‌های زندگی وقف دهد.

آنا درسنین جوانی‌اش با یک دامپزشک ازدواج می‌کند (کاش می‌دانستم که داستان ازدواج یا حتی عاشقانه آنا چطور رقم خورده بود!) و صاحب دو فرزند می‌شود. درحوالی بیست‌ونه سالگی‌اش با انتشار مجموعه داستان " دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد" به‌موفقیت بزرگی دست می‌یابد و پس از جدایی از همسرش، زندگی‌اش را تماما وقف ادبیات می‌کند.

داستان‌های آنا

من فکر می‌کنم که موهبتی که هنر به هنرمندانبخشیده فرصت نگاه و کنکاش در زندگی خود و دیگران است. یک نقاش، عکاس، بازیگر، فیلم‌ساز، نویسنده و... باید برای خلق و درک اثر، بیش‌تر از هرکس دیگری ببیند، ببیند و ببیند. چنین اتفاقی در زندگی آنا کاملا پررنگ بود. او شغل‌های مختلفی را نظیر گل‌آرایی، صندوق‌داری، پیشخدمتی، فروشندگی و... تجربه کرد که سبب شدند درطی آن‌ روزها تصویری همه‌جانبه از زندگی‌های مختلف را ببیند و به مددشان به افکارش جان ببخشد.

داستان‌های این نویسنده فرانسوی اغلب پر از رهگذرانی هستند که حضور کوتاهشان مدت‌ها زندگی شخصیت ماجرا را درگیر خود می‌کنند. جدایی‌هایی که مدت‌هاست از آن گذشته ولی همچنان مثل حفره‌ای عمیق در دل آدمک داستان ما سوزناک است. فرزندانی که طعم جدایی پدر و مادرشان را چشیده‌اند، عشق‌هایی که ناکام ماندند، روزمرگی‌هایی که تلخی با خود به‌همراه میاورند و... حاصل تماشای زندگی آدم‌های اطراف از نگاه آنا گاوالدا هستند. درمجموع باید گفت که:

«عشق در کارهای آنا همچون زندگی موضوع اساسی است. عشق می‌تواند خوشبختی‌آفرین و اسرارآمیز باشد و درعین حال دردآور و آسیب‌زا.»

لازم است همینجا خاطرنشان کنم آنچه در این بخش نوشتم خلاصه‌ای از مقدمه کتاب دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد، ترجمه الهام دارچینیان ازانتشارات قطره است.

من و آنا گاوالدا

درنهایت نیز باید بگویم که در داستان‌های کوتاه آنا جدای سادگی و جذابیتی که روشن است، می‌توانیم شاهد لطافت‌هایی باشیم که به‌طور هنرمندانه‌ای حضور ظرافت زنانگی آنا و زن‌های داستانش را به رخ می‌کشد. زن‌هایی که اغلب شکست خورده‌اند، اما روحیه‌ای قوی و جنگنده دارند. زنان و مردانی که با فاصله از آدم‌های بی‌ارزش، اقتدار و خوبی خود را حفظ کرده‌اند. افردای که تصمیم گرفته‌اند روح خود را با جرو بحث با آدم‌های هیچ و پوچ خسته نکنند و اجازه دهند آن‌ها از خشم عصبانیت و بمیرند.

«بالاخره می‌میرند، روزی که ما در سینما هستیم، آن‌ها در تنهایی می‌میرند.»


آنا گاوالداداستانداستان کوتاهادبیات فرانسهنویسنده فرانسوی
بیا دربارشون گپ بزنیم!☕️
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید